تبیان، دستیار زندگی
روز سینما را بهانه کردیم تا کمی از این هنر و حال و روزش بگوییم. می توان با یک سوال ساده شروع کرد. آخرین بار کی به سینما رفتید؟ مایلید دوباره برای تماشای فیلم بر پرده عریض راهی سینما شوید؟ اصلا این فیلم ها ارزش دیدن بر روی پرده را دارند؟
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : احمد رنجبر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شما هم با سینما قهرید؟


فردا روز سینما است. می خواهیم کمی از سینما بگوییم.موافقید؟


سینما

روز سینما را بهانه کردیم تا کمی از این هنر و حال و روزش بگوییم.

می توان با یک سوال ساده شروع کرد. آخرین بار کی به سینما رفتید؟

مایلید دوباره برای تماشای فیلم بر پرده عریض راهی سینما شوید؟

اصلا این فیلم ها ارزش دیدن بر روی پرده را دارند؟

به زحمتش می ارزد شال و کلاه کنیم و یک نیم روز برایش وقت بگذاریم؟

جواب خیلی ها منفی است. یعنی جواب بیشتر مردم این است:«نه»! آمار فروش فیلم ها خودش گویای همه چیز است. سینما رونق ندارد. به همین راحتی.

لابد می پرسید خب حالا دلیل این بی رونقی و کسادی چیست یا کیست؟

عامل اصلی خود فیلم ها هستند. قبول که سینما رقبای قدرتمندی پیدا کرده و مشکلاتی مثل سالن های بد،قیمت بالای بلیت،سختی رفت و آمد و .... آدم را بی رغبت به سینما رفتن می کند ولی همه این دلایل فرعی هستند.

اگر غیر از این باشد چرا فیلم هایی مثل جدایی نادر از سیمین،اخراجی ها،ورود آقایان ممنوع،حوض نقاشی،خوابم می آد،کلاه قرمزی،گذشته و ... پرفروش می شوند؟

خوب که نگاه کنید می بینید همه این فیلم ها چیزهایی دارند که مابقی ندارند. این فیلم ها مردم را سرگرم می کنند. مردم از سینما انتظار پیچیده ای ندارند. آن ها می خواهند ساعتی در سالن تاریک از دنیای واقعی فاصله بگیرند و یک «فیلم» تماشا کنند.

ستاره ها هم دیگر جذابیت سابق را ندارند. هیچ پرسیده اید چرا؟ به همان دلیلی که گفته شد. وقتی فیلم فاقد ارزش باشد،ستاره ها چه جذابتی می توانند داشته باشند

فیلم هم چیزی غیر از سریال و تله فیلم و برنامه های سرگرم کننده تلویزیون است.این به اصطلاح فیلم هایی که روی پرده می آیند و با کلی ترفند مردم را به سمت سالن ها می کشند غالبا چیز بیشتری از همان محصولات خانگی ندارند. در این شرایط عقل سلیم حکم می کند که فیلم دیدن بر پرده بزرگ از برنامه هفتگی خارج و برنامه ای دیگر جایگزین آن شود.

ستاره ها هم دیگر جذابیت سابق را ندارند. هیچ پرسیده اید چرا؟ به همان دلیلی که گفته شد. وقتی فیلم فاقد ارزش باشد،ستاره ها چه جذابتی می توانند داشته باشند. تازه تابوی حضور ستاره ها در سریال ها هم خیلی وقت است که شکسته و آن ها هم راحت تر از پیش دست یافتنی شده اند.

اتفاق بدتر این که مردم بی اعتماد شده اند. خیلی وقت ها برای اندکی خنده فیلمی انتخاب می کنند اما موضوعش کامل برعکس تبلیغات آن است. یا فیلمی است که فقط بچه های زیر 8 سال را به خنده وا می دارد! یا فیلمی است که از شدت سخیف بودن گویی 90 دقیقه به شعورت توهین می شود؛ درست مثل همین دربی اخیر!

سینما دروغ صادقی است. شاید چند بار بشود سر مخاطب کلاه گذاشت اما دست ها زود رو می شود. نیم نگاهی به فیلم های تکراری این چند ساله بیاندازید.چند تای اول خوب فروش کردند اما بعدی ها علیرغم تابوشکنی بیشتر، با شکست مواجه شدند. یعنی سر مردم را نمی شود «زیادی» شیره مالید.

فرمول «اخراجی ها» مال  خود ده نمکی است ؛ و «ها » های دیگر سوء استفاده است. «درباره الی ...» فرمول فرهادی است؛ بقیه تقلبی است.لابد شما هم از خود پرسیده اید که چرا همه فیلم ها شبیه هم شده اند؟

یک فیلم که بگیرد (فارغ از کیفیت آن) به یکباره چند فیلم مشابه آن ساخته می شود. تازه اگر بهتر ساخته می شدند یک چیزی؛عمدتا کپی ضعیف از اصل اند. آن موقع توقع دارند مردم استقبال کنند.این فیلم ساختن از روی دست همدیگر هم آفتی است برای سینما. باز جای شکرش باقی است از سلسله فیلم های معروف به خیانت دیگر خبری نیست.

این هنر- صنعت سودآور ملکی شده برای نزاع یاران قدیمی! چراغ هنرش به زور تلاش یک عده دغدغه مند سوسو می کند اما صنعتش وابسته است به چاه نفت

خیلی ها می گویند سینمای ایران از نظر سخت افزاری با سینمای طراز اول دنیا زیاد فاصله دارد. می گویند آن ها به سمت سه بعدی شدن می روند و سینما کم کم در حال پوست انداختن است. البته راست هم می گویند. یک نکته را اما فراموش می کنند.

مشکل سینمای ایران این ها نیست. مشکل یک چیز است و آن دور افتادن از اصل خویش است. سینمای ما با همین سادگی اش در دنیا محبوب شد. آن چه لقب نجیب به سینمای ما داد،نگاهش به انسان و طرح نگرش تازه در فیلم ها بود. با همین نگاه حتی به اسکار هم رسید.

تکنولوژی چیز خوبی است اما ایرانی جماعت ریشه اش در قصه است. قصه خوب می خواهد: یکی بود یکی نبود ... سرگرمی اش نه این که فیلم اکشن و بیگ پروداکشن نباشد اما می خواهد قصه بشنود و سرگرم شود. این روزها کمتر می تواند خواسته اش را در سینما بیابد. فیلمنامه ها بشدت ضعیف هستند و ضعف دارند. این واقعیتی است که سینماگران ما فراموشش کرده اند.

دلیل دیگر اوضاع ناخوش سینما، اختلافات کم سابقه ناشی از ضعف مدیریت است. این هنر- صنعت سودآور ملکی شده برای نزاع یاران قدیمی! چراغ هنرش به زور تلاش یک عده دغدغه مند سوسو می کند اما صنعتش وابسته است به چاه نفت.

قرار بود سینما به سمتی برود که خودش اموراتش را بگذراند. نه تنها این اتفاق رخ نداد که وابستگی اش به دولت هم بیشتر شد. نتیجه اش را هم می توانید روی پرده و سالن های خالی و دعواهای به اصطلاح صنفی ببینید.

نقطه اوج این دعواها معلق ماندن خانه سینما و رویش صنف های جدید سینمایی است. صنف هایی که به بدنه سینما هیچ کمکی نمی کنند و فقط وسیله برای قدرت نمایی عده ای معدود است. در یادداشت بعدی نگاهی به عقب می اندازیم و به صورت گذرا اتفاقات مهم 4 سال گذشته را مرور می کنیم. بی شک ریشه خیلی از تفرقه های و اختلافات اخیر در سوء مدیریت پیش است.

روز سینما است. کمی هم باید خوشبین بود. به قول معروف «زهر باید خورد و انگارید قند»

بالاخره روز سینما که فقط مختص همین یک روز نیست. روز سینما به بلندی عمر سینما در ایران است. اگر حسرتی هم هست بخاطر همین گذشته شیرین است.

نوشته را این جوری تمام کنیم: سینمای ایران یعنی صف های طولانی. یعنی سوته دلان، ناخدا خورشید، باشو،قیصر،هامون،مادر،بچه های آسمان،اجاره نشین ها،آژانس شیشه ای، شبح کژدم،شاید وقتی دیگر،گوزن ها،سفر به چذابه، از کرخه تا راین و .... این سه نقطه را شما پر کنید؛خاطره بازی شیرینی است.دوست داشتید برای ما کامنت بگذارید تا ما هم شریک شویم.

احمد رنجبر

بخش سینما و تلویزیون تبیان