تبیان، دستیار زندگی
بر اساس این حدیث در مهم‌ترین و حیاتی‌ترین مسئله یعنی شناخت وحی دچار سردرگمی و تردید و بلاتکلیفی شد. لازمه این سخن، تنزل مقام شامخ پیامبر (صلی الله علیه و آله) تا جایی است که فردی چون ورقه بر آن حضرت امتیاز داشته باشد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تر س و وحشت پیامبران!!!

پیامبر (ص)


در طول تاریخ گروهی از معاندان سعی نموده اند با ساختن داستان های بی اساس و موهون، اصل مهم وحی را زیر سۆال ببرند آنان در این راستا افسانه هایی در زمینه وحی بر پیامبر اسلام، جعل كرده اند در این جا برای دفع شبهه،


مقدمه ای را با دو پرسش آغاز می كنیم:

1.       آیا ممكن است پیامبری، در آغاز بعثت به خود گمان ناروا برد و در آن چه بر او پدید گشته است شك و تردید نماید؟

2.        آیا امكان دارد كه گاه شیطان، در امر وحی دخالت كند و تسویلات خود را به صورت وحی جلوه دهد؟

در تعالیم عالیه ای كه از خاندان پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) صادر شده، پاسخ هر دو سۆال منفی است ولی در نوشته های اهل حدیث كه از غیرطریق اهل بیت گرفته شده است جواب مثبت است آنان روایاتی در این زمینه آورده اند كه با مقام عصمت منافات دارد و علاوه برآن پایه و اساس نبوت را زیر سۆال می برد.

اینك برای نمونه به داستانی برگرفته شده از روایات اهل حدیث اشاره و با دلایل عقلی و نقلی ساختگی بودن آن را روشن می كنیم:

داستان ورقه بن نوفل

ورقه بن نوفل از عموزادگان خدیجه و فردی با سواد اندك و كم و بیش از تاریخ ‌انبیای سلف با خبر بود. بخاری، مسلم، ابن هشام و طبری شرح واقعه را چنین گفته اند:

آن گاه كه محمد(صلی الله علیه و آله) در غار حرا با خدای خود خلوت كرده بود، ناگهان ندایی به گوشش رسید كه او را می خواند، با موجودی هولناك مواجه گردید وحشت زده به هر طرف می نگریست همان صورت وحشتناك را می دید كه آسمان را پر كرده بود. از شدت وحشت از خود بی خود شد و در این حال مدت ها ماند. خدیجه كه از تاخیر او نگران شده بود، كسی را به دنبال او فرستاد ولی او را نیافت، تا آن كه پیامبر(صلی الله علیه و آله) به خود آمد و به خانه رفت، ولی با حالتی هراسناك، خدیجه پرسید: تو را چه می شود؟

گفت: «از آن چه می ترسیدم بر سرم آمد پیوسته در بیم آن بودم كه مبادا دیوانه شوم، اكنون دچار آن شده ام !» خدیجه گفت: هرگز گمان بد به خود راه مده تو مرد خدا هستی و خداوند تو را رها نمی كند حتما نوید آینده روشنی است سپس برای رفع نگرانی كامل پیامبر(صلی الله علیه و آله)، او را به خانه ورقه بن نوفل برد و شرح ماجرا را به او گفت ورقه پرسش هایی از پیامبر(صلی الله علیه و آله) كرد، در پایان به وی گفت: نگران نباش، این همان پیك حق است كه بر موسی كلیم نازل شده و اكنون بر تو نازل گردیده است و نبوت تو را نوید می دهد گویند این جا بود كه پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) احساس آرامش كرد و فرمود: اكنون دانستم كه پیامبرم(1)

بر اساس این حدیث در مهم‌ترین و حیاتی‌ترین مسئله یعنی شناخت وحی دچار سردرگمی و تردید و بلاتکلیفی شد. لازمه این سخن، تنزل مقام شامخ پیامبر (صلی الله علیه و آله) تا جایی است که فردی چون ورقه بر آن حضرت امتیاز داشته باشد

این داستان یكی از ده ها داستان ساخته شده كینه توزان دو قرن اول اسلام است كه خود را مسلمان معرفی نموده، با ساختن این گونه حكایت های افسانه آمیز، ضمن سرگرم كردن عامه، در عقاید خاصه ایجاد خلل می كردند و تیشه به ریشه اسلام می زدند در سال های اخیر نیز دشمنان اسلام این داستان و داستان های مشابه از جمله داستان آیات شیطانی را دست آویز خود قرار داده، بر سستی پایه های اولیه اسلام شاهد گرفته اند.

دلایل ساختگی بودن داستان ورقة بن نوفل

چگونه پیامبری كه مدارج كمال را صعود نموده، از مدتها پیش نوید نبوت را در خود احساس كرده، حقایق بر وی آشكار نشده است؛ چگونه انسانی كه چنین تكامل یافته است، در آن موقع حساس، نگران می شود و به خود شك می برد، سپس با پرسش از یك مرد كه اندك سوادی دارد این نگرانی از وی رفع می شود، آن گاه اطمینان حاصل می كند كه پیامبر است؟

مهم‌ترین اشکالات و مناقشات درباره این حدیث عبارتند از:

1. وجود ضعف در اسناد حدیث و معتبر نبودن گروهی از راویان آن؛ همچنین سلسله سند داستان به شخص نخست كه شاهد داستان باشد نمی رسد، از این رو روایت چنین داستانی، مرسله تلقی می‌شود.

جعل حدیث

2. وجود تناقض در محتوای حدیث و وجود نشانه‌های جعل در آن؛ زیرا در یكی از نقل ها چنین آمده است: خدیجه خود به تنهایی نزد ورقه رفت، در دیگری آمده است كه پیامبر را با خود برد، در سومی ورقه خود پیامبر را در حال طواف دید، از او جویا شد و بدو گفت، در چهارمی ابوبكر بر خدیجه وارد شد و گفت: محمد را نزد ورقه روانه ساز. اختلاف متن به حدی است كه مراجعه كننده متحیر می شود كدام را باوركند، و نمی توان میان آن ها سازش داد.

3. ناسازگاری محتوای حدیث با مقام شامخ پیامبر (صلی الله علیه و آله) ؛ به‌این معنا که پیامبر بر اساس این حدیث در مهم‌ترین و حیاتی‌ترین مسئله یعنی شناخت وحی دچار سردرگمی و تردید و بلاتکلیفی شد. لازمه این سخن، تنزل مقام شامخ پیامبر (صلی الله علیه و آله) تا جایی است که فردی چون ورقه بر آن حضرت امتیاز داشته باشد.

4. قرآن سرگذشت زندگی انبیا را بیان کرده و روایات بسیاری در شرح زندگی آنان وارد شده است؛ با این حال چنین ترس و شکی درباره هیچ یک از آنان نقل نشده است؛ چه رسد به مقام حضرت ختمی مرتبت که افضل انبیا است؛ مثلاً در مورد نزول وحی بر حضرت موسی (علیه السلام) در قرآن آمده است: هنگامی که عصای موسی چون ماری شد او (ترسید و) به عقب برگشت از این جهت مورد عتاب قرار گرفت : «یا موسی لا تخف انی لا یخاف لدی المرسلون(2)، ای موسی نترس كه رسولان در نزد من نمی ترسند» بدین ترتیب به محض ایجاد ترس، عنایت الهی شامل حال پیامبر الهی گشته او را از هرگونه هراس رها كرده است.

در طول تاریخ گروهی از معاندان سعی نموده اند با ساختن داستان های بی اساس و موهون، اصل مهم وحی را زیر سۆال ببرند آنان در این راستا افسانه هایی درزمینه وحی بر پیامبر اسلام، جعل كرده اند

این یك قانون كلی است، هر كس درآن جایگاه شرف حضور یافت، از چیزی خوف ندارد، زیرا در سایه عنایت الهی قرار گرفته و در فضایی امن و آرامش بخش استقرار یافته است.

مولی امیرالمۆمنین (علیه السلام) درباره پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید: «و لقد قرن اللّه به (صلی الله علیه و آله) من لدن ان كان فطیما، اعظم ملك من ملائكته، یسلك به طریق المكارم و محاسن اخلاق العالم لیله و نهاره(3) خداوند شبانه روز فرشته ای را بر او گمارده بود تا او را به كمالات انسانی رهنمون باشد».

5. در متن بیش تر نقل ها علاوه برآن كه نبوت پیامبر را نوید داده، آمده است: «ولئن ادركت ذلك لانصرنك نصرا یعلمه اللّه »، یا «فان یبعث و انا حی فساعزه وانصره و اۆمن به»، یعنی هرگاه دوران بعثت او را درك كنم به او ایمان آورده او را یاری و نصرت خواهم نمود ؛غافل از آن كه، ورقه تا ظهور دعوت حیات داشت، ولی هرگز به دین مبین اسلام مشرف نگردید،از ابن عباس نقل شده كه گفته : «انه مات علی نصرانیته »(4)

خلاصه

به هر حال شیوع این گونه داستان ها در باره پیامبر اسلام و مفاسد مترتب برآن ها یكی ازدست آوردهای نامیمون تمسك به غیر اهل بیت(علیهم السلام) در نقل روایات و فهم صحیح اسلام می باشد.

پی نوشتها:

1ـ محمد حسین هیكل، حیاه محمد، ص 96-95 ؛ صحیح مسلم، ج1، ص 99-97 ؛صحیح بخاری، ج1، ص 4 3 سیره ابن هشام، ج1، ص 255- 252 ؛ابوجعفر محمدبن جریر طبری، تاریخ طبری، ج2، ص 300- 298 .

2ـ نمل/ 10.

3ـ صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبه قاصعه، شماره 192، ص 300.

4ـ سیره حلبیه، ج1، ص 252- 250.

فرآوری: زهرا انصاری نسب

بخش اعتقادات شیعه تبیان  


منبع:

تاریخ قرآن، آیة الله محمد هادی معرفت

سایت islamicdoc

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.