«بابابزرگ جبههها» را دریابید
انگار عادتمان شده که وقتی اسطورهای به تاریخ پیوست تازه یادش بیفتیم و قهرمانیهایش را پس از کوچش از این دنیا در بوق و کرنا کنیم و بگوییم که ای وای بر ما، عجب فرشتهای بود فلانی و نشناختیمش! شاید هم این موضوع دیگر جزیی از فرهنگ ما شده و خورده گرفتن بر آن را باید استغفار کرد!
خدا رحمت کند شهید نادر دریابان را که گرد غفلت را از ذهن مردم درباره «بابابزرگ جبههها» زدود و بیشترین نقش را در شناسایی وی داشت؛ خاطراتش را منتشر کرد و پیگیر چاپ تمبر یادبود پدر بود؛ جالب اینکه زمانی که شهید دریابان مسئول موزه دفاع مقدس خرمشهر بود، برای «بابابزرگ جبههها» غرفهای درست کرد و او را معرفی کرد، اما بعد از رفتن او گویا آن غرفه را هم برداشتند اما از همه مهمتر این است که تمبر یادبود او در موزه آستان قدس رضوی زیر سایه امام رضا (ع) است.
«صفرقلی رحمانیان»، پیرمرد 106 ساله فسایی است که شاید به درست، لقب «بابا بزرگ جبهه» را برایش برگزیدند؛ او در دوران جنگ هم با بیش از 70 سال سن یکی از پیرترین رزمندگان جبهه بود.
او حالا دو روزیست که در بستر بیماری است و در بیمارستان حضرت ولیعصر (عج) فسا تحت مراقبت است. به گفته فرزندش «حاج علی رحمانیان» پزشکان اعلام کردهاند که پدرش از لحاظ قلب و ریه مشکلی ندارد اما دچار تنگی نفس شده و دستگاه اکسیژن به او وصل است.
وقتی دزد آمد
روزی که دزدی آمد و سنگی انداخت، پیرمرد توانش، طاق شد و کهولت سن را فراموش کرد و دو سال تمام التماس کرد تا اجازه صادر کنند به جبهه برود و ضرب شستی به دشمن نشان دهد؛ دست آخر هم که اصرارهایش راه به جایی نبرد، مقابل بسیجی مسئول ثبت نام ایستاد و یقهاش را گرفت و گفت «اگه نذاری برم جبهه اون دنیا سرپل صراط جلویت را میگیرم!» و همین شد مقدمه رفتنش به جنگ...؛ حالا باباصفر حسابی سن و سالش بالا رفته، اما هنوز در میان ماست و البته رزمنده مانده! و هنوز هم وقتی اسم رفقای شهیدش را میشنود، اشک میریزد و از دورن میسوزد.
حاج علی رحمانیان می گوید: مدتی در شلمچه در ایستگاه حسینیه بودیم و نزدیک سه راهی شهادت سنگری داشتیم؛ هوا هم گرم بود و پدرم به دلیل گرما نمیتوانست در سنگر بماند، به همین دلیل بیرون از سنگر به نماز شب میایستاد، وقتی اعتراض میکردیم، میگفت «من خودم را به خدا سپردهام و هیچ ترکشی به من نمیخورد»؛ پدرم همیشه میگفت «خوزستان همه ایران است و همه ایران، خوزستان».
حالا نیز با اینکه پدرم با بیماری دست و پنجه نرم میکند، اما هنوز با یاد دوستان و همرزمان شهیدش و جوانانی که خود آنها را از زیر قرآن رد کرده بود، اشک میریزد؛ به ویژه شهید «سلیمانزاده» که پدرم او را برادر خودش میداند؛ و همیشه آرزو دارد بعد از فوتش او را در شلمچه به خاک بسپارند. همیشه گوش به فرمان مراجع و به خصوص امام خمینی (ره) بود و به ما میگفت: «اگر كسی امام خمینی (ره) را قبول نداشته باشد، نمازش قبول نیست» و اكنون دین و ایمان خود را از وجود پربركت امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری میداند.
هم چون خیبر
حاج صفرقلی رحمانیان كه با زحمت صحبت میكند در خصوص حماسه دفاع مقدس میگوید: فرهنگ دفاع مقدس تواضع، قناعت، رشادت و از خودگذشتگی، مهربانی و عبادت خدا در سجاده خاكی جبههها بود و باید سعی كنیم این صفات نیكو را اشاعه دهیم.
وی افزود: كسی كه این صفات را درخود حفظ كرده باشد، دروغ نمیگوید، به بیتالمال مسلمانان دست نمیزند، دست محتاجان را میگیرد. با مردم مهربان است، اهل صبر است، همچون روزهای سخت جنگ در خرمشهر اهل توكل است، مثل روزهای محاصره آبادان اهل مقاومت و پایداری است، همانند فتح خرمشهر اوج ایثارگری و رشادت است، هم چون خیبر و مجنون اهل زدن به دریای معرفت است، مانند كربلای پنج، اطلاعت پذیر ولی امر است، مانند والفجر هشت در دفاع از حریم دین به خود تردید راه نمیدهد و مثل عملیات مرصاد دشمن شناس است.
وی مرام بچههای جنگ را مانند خاكریزهای بلند دفاع توصیف میكند كه قامت استوارشان مانع از سقوط میهن اسلامی در برابر دشمن بود و صفای باطن آنها هم چون نخلهای سرسبز كنار اروند با طبعی شیرین مانند رطب های پرثمرش، روحیه بخش میشد.
پیرترین رزمنده دفاع مقدس متولد 1285 هجری شمسی كه هم اكنون 106 سال دارد، خودش می گوید كه آن زمان برایش دیر شناسنامه گرفته اند و سن واقعی اش را حدود 115 سال می داند.
برای سلامتی این یادگار گرانقدر دفاع مقدس و یار وفادار امام و انقلاب دعا کنیم.
فرآوری: سامیه امینی
بخش فرهنگ پایداری تبیان
منبع: سایت: روایتگر،شهر باربد، شهدای ایران