توحید در طرحهای هندسی
همین ویژگی تفكر اسلامی مانع از ایجاد هنرهای تجسمی مقدس شده است. زیرا جایی برای تصویر مقدس و الوهیت نیست. انتخاب نقوش هندسی و اسلیمی و ختایی و كمترین استفاده از نقوش انسانی و وحدت این نقوش در یك نقطه، تاكیدی بر این اساس است.
ندیم و مطرب و ساقی همه اوست / خیال آب و گل در ره بهانه
طرحهای هندسی كه به نحو بارزی وحدت در كثرت و كثرت در وحدت را نمایش میدهد، همراه با نقوش اسلیمی كه نقش ظاهری گیاهی دارند، آن قدر از طبیعت دور میشوند، كه ثبات را در تغییر نشان میدهند و فضای معنوی خاصی را ابداع مینمایند كه رجوع به عالم توحید دارد. این نقوش و طرحها كه فاقد تعینات نازل ذی جان هستند، و اسلیمی (اسلامی) خوانده می شوند آدمی را به واسطهی صور تنزیهی به فقر ذاتی خویش آشنا میكنند.
تفكر توحیدی چون دیگر تفكرهای دینی و اساطیری در معماری مساجد، تجلی تام و تمام پیدا میكند. معماری مساجد و تزیینات آن در گنبد، منارهها، موزاییكها، كتیبهها، نقوش و مقرنس كاری، فضایی را ابداع میكند كه آدمی را به فضایی ملكوتی پیوند میدهد و تا آنجا كه ممكن است "اسقاط اضافات" و افنای تعینات و تعلقات در وجود او حاصل كند.
نشانی دادهاند اهل خرابات / كه التوحید اسقاط الاضافات
"ابن خلدون" اغلب هنرها و صنایع را از قبیل درودگری، ظریف كاری، منبت كاری روی چوب، گچ بری آرایش دادن روی دیوارها با تكههای مرمر، آجر یا سفال یا صدف، نقاشی تزیینی و حتی قالیبافی كه از هنرهای ویژه عالم اسلام است - منسوب به معماری میداند. از اینجا حتی هنر خوشنویسی را نیز میتوان از این گروه دانست و تنها مینیاتور از این محدوده خارج میشود.
معماران و نقاشان و خطاطان در تمدن اسلامی، پیشهورانی مومن هستند كه این فضا را ابداع میكنند. آنها درصدد تصویر و محاكات جهان خارج نیستند. از اینجا به طرح صورت ریاضی و اقلیدسی هنر یونانی - رومی نمیپردازند. بهرهگیری از طاقهای ضربی و گنبدها، چون نشانهای از آسمان و انحناها و فضاهای چند سطحی و این گونه تشبیهات و اشارات در هنر اسلامی، عالمی پر از راز و رمز را ایجاد میكند كه با صور خیالی یونانی متباین است.
فیالواقع مسلمانان كه به جهت محدودیت در تصویر نقوش انسانی و حیوانی نمیتوانند تلقی توحیدی و نگاهی را كه براساس آن، جهان، همه تجلیگاه و آیینهگردان حق تعالی است، در قالب تودههای مادی و سنگ و فلز بریزند كه حالتی كاملا تشبیهی دارد با تحدید فضا و ایجاد احجام با تزییناتی شامل نقش و نگار و رنگ آمیزهای تند و با ترسیمات اسلیمی، این جنبه را جبران و به نحوی نقش و نگارهای عرشی را در صورت تنزیهی ابداع میكند. به قول "ا.هـ.كریستی" در كتاب میراث اسلام:
اشیایی كه مسلمین چه برای مقاصد دینی و چه به جهت امور عادی میسازند بیاندازه با نقش و نگار است كه انسان گاهی گمان میكند این اجسام ورای ساختمان، دارای روح اسرارآمیزی هستند.
با توجه به مقدمات فوق، معماری نیز كه در هنر اسلامی شریفترین مقام را داراست، همین روح اسرارآمیز را نمایش میدهد. معماران در دوره اسلامی سعی میكنند تا همه اجزای بنا را به صورت مظاهری از آیات حق تعالی ابداع كنند، خصوصا در ایران، كه این امر در دورهی اسلامی به حد اعلای خویش میرسد. از اینجا در نقشه ساختمانی و نحوهی آجرچینی و نقوشی كه به صورت كاشیكاری و گچبری و آیینه كاری و غیره كار شده است، توحید و مراتب تقرب به حق را به نمایش میگذارند و بنا را چون مجموعهای متحد و ظرفی مطابق با تفكر تنزیهی دینی جلوهگر میسازند.
حسن روی تو به یك جلوه كه در آینه كرد / این همه نقش در آیینه اوهام افتاد
این همه، عكس می و نقش نگارین كه نمود / یك فروغ رخ ساقی است كه در جام افتاد
طرحهای هندسی كه به نحو بارزی وحدت در كثرت و كثرت در وحدت را نمایش میدهد، همراه با نقوش اسلیمی كه نقش ظاهری گیاهی دارند، آن قدر از طبیعت دور میشوند، كه ثبات را در تغییر نشان میدهند و فضای معنوی خاصی را ابداع مینمایند كه رجوع به عالم توحید دارد. این نقوش و طرحها كه فاقد تعینات نازل ذی جان هستند، و اسلیمی (اسلامی) خوانده می شوند آدمی را به واسطهی صور تنزیهی به فقر ذاتی خویش آشنا میكنند.
از این روست كه میبینیم بهترین و جاودانهترین آثار یا در مساجد و یا بر گرد مزار امام معصوم یا ولیای از اولیای خدا متجلی میگردد كه سر تا سر مزین به آیات الهی، اعم از نقش و خط است. نمونههایی از آن مظاهر و تجلیات را كه الهامات غیبی بر دل مومنان خداست یاد میكنیم، تا ببینیم چگونه بخشی از تاریخ تمدن بشری ماده میگردد، تا صورت دینی به خود بگیرد.
معماری اسلامی چون دیگر معماریهای دینی به تضاد میان فضای داخل و خارج و حفظ مراتب توجه میكند. هنگامی كه انسان وارد ساختمان میشود، میان درون و بیرون تفاوتی آشكار مشاهده میكند. این حالت در مساجد به كمال خویش میرسد، به این معنی كه آدمی با گشت میان داخل و خارج، سیر میان وحدت و كثرت، و خلوت و جلوت میكند. هر فضای داخلی خلوتگاه و محل توجه به باطن، و هر فضای خارجی جلوتگاه و مكان توجه به ظاهر، میشود. بنابراین، نمایش معماری در عالم اسلام، نمیتواند همهی امور را در طرف ظاهر به تمامیت رسانده و از سیر و سلوك در باطن تخلف كند. به همین اعتبار هنر و هنرمندی به معنی عام، در تمدن اسلامی عبادت و بندگی و سیر و سلوك از ظاهر به باطن است.
اساسا اسلام جمع میان ظاهر و باطن است و تمام و كمال بودن دیانت اسلام به همین معناست، چنان كه "شهرستانی" در كتاب ملل و نحل در این باب میگوید:
آدم اختصاص یافت به اسما و نوح به معانی این اسما و ابراهیم به جمع بین آن دو، پس خاص شد موسی به تنزیل (كشف ظاهر و صور) و عیسی به تاویل (رجوع به باطن و معنی) و مصطفی - صلواتالله علیه و علیهم اجمعین - به جمع بین آن دو كه تنزیل و تاویل.
چنین وضعی در اسلام و فرهنگ و تمدن اسلامی سبب می شود كه هنر اسلامی بر خلاف هنر مسیحی صرفا بر باطن و عقبی تاكید نكند و یا چون هنر یهودی تنها به دنیا نپردازد، بلكه جمع میان دنیا و عقبی كند و در نهایت هر دو جهان را عكس و روی حق تلقی كند:
دو جهان از جمال او عكسی / عالم از روی او نموداری است
و ضمن آنكه اصالت به عقبی در برابر دنیا دهد هر دو را فدای عشق حق بداند:
جهان فانی و باقی، فدای شاهد و ساقی / كه سلطانی عالم از طفیل عشق میبینم
بخش هنری تبیان
منبع:
در انتظار صبح