تبیان، دستیار زندگی
آیت الله سید علی قاضی رحمة الله علیه یکی از عرفای بنام جهان تشیع به شمار می رود که نقل است از صدر اسلام تا کنون عارفی به جامعیت ایشان وجود نداشته است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ولایت در دیدگاه و سیره آیت الله قاضی

آیت الله قاضی

آیت الله سید علی قاضی رحمة الله علیه یکی از عرفای بنام جهان تشیع به شمار می رود که نقل است از صدر اسلام تا کنون عارفی به جامعیت ایشان وجود نداشته است.

آیت الله سید علی قاضی رحمة الله علیه عارفی است بزرگ که شاگردان زیادی تربیت کرده است، مهمترین عامل رسیدن به چنین جایگاهی را ولایت می داند و در سایه ی ولایت است که به چنین درجاتی می توان واصل گردید.

از شاگردان بنام ایشان همچون ایت الله بهجت و علامه طباطبایی صاحب تفسیر شریف المیزان را می توان نام برد که علامه می فرماید: ما هر چه داریم از آقای قاضی داریم. این روش تفسیر را نیز از استاد خود آموخته ایم.

این استاد دلسوز تمام وقت مراقب شاگردان خود بود، توصیه ها و نکات فراوانی را برای رسیدن آنها به قرب الهی، تعلیم فرموده بود.

در ایام زیارتی سید الشهداء علیه السلام حال و هوای دیگری پیدا می کرد، گویی دیگر آرام و قرار ماندن ندارد خانواده هرطور بود غذای راه او را فراهم می کردند و او را راهی می کردند. پای پیاده به زیارت می رفت و پیاده هم باز می گشت!

ایشان می گوید: « من هر چه دارم از زیارت سیدالشهداء(ع) و قرآن دارم. » او که خود توسط امام حسین علیه السلام پرده های عالم غیب و ملکوت از پیش چشمانش برچیده شده و در توحید به آن قله های منیع دست یافته است می گوید:« ولایت مندک در توحید است و اصلاً وصول به مقام توحید و سیر صحیح الی الله و عرفان ذات احدیت بدون ولایت امامان(ع) و خلفای به حق از امیرالمۆمنین علیه السلام و فرزندانش از بتول صلوات الله علیها محال است.

در زیارت جامعه آمده است که: « ... من أراد الله بدأ بکم و من وحده قبل عنکم... : ... آن که خدا را بخواهد باید از شما شروع کند و آن که بخواهد به وحدانیت خدای متعال دست یابد باید از قبل شما دست یابد...

طریقه خود او نیز در وصول به کمال، توسل به ائمه اطهار(ع) و توجه تام به مبدأ است، می گوید:« دیگرانی هم که در میان مردم به عارف منسوب شده اند محال است بدون ولایت به جایی رسیده باشند و یا اگر هم بدون ولایت باشد اصلاً وصل نیستند و یا به حسب شرایط زمان تقیه می کردند.

و نیز در زیارت جامعه آمده است که: « ... و الحق معکم و فیکم و منکم و إلیکم... : ... و حق با علی است و به دور علی می گردد و از آن اوست، و محال است با علی نبودن و دنبال حقیقت گشتن...

او به نجف آمده و هنگامی که چشمانش به حرم آن امام العارفین و قطب الموحدین افتاده، عزم رحیلش به اقامت بدل شده است و اینک هر روز در گرمای بعدازظهر نجف، هنگامی که دیگران به سرداب ها پناه می برند او را می بینی که تنها به حرم می رود، آن وقت روز را انتخاب می کند تا کسی مزاحمش نشود و او به زیارتش بپردازد.

روزهای عید غدیر سر از پا نمی شناسد و در خانه اش جشن و سرور برپاست و خود از مهمانان پذیرایی می کند، خطبه غدیریه را می خواند و خود قصیده فارسی از حفظ می خواند و اشعار دیگری هم فی البداهه در مدح و مقام و منزلت علی علیه السلام می سراید و زمانی که در قضیه ای دچار مشکل می شود و به هر دری می زند جواب نمی گیرد، برای امیرالمۆمنین علی علیه السلام قصیده ای عالی می گوید و برایش فتح باب کامل در مورد آن قضیه بوجود می آید و مشکلش حل می شود، آری او قدم به قدم با ولایت به توحید نزدیک می شود.

برای ائمه شعر می گوید و برای حضرت ولی عصر (عج) هر سال!

بمولد الحجة و ابن الحسنی

بشر ذهاب همنا والحزنی

فرزندانش را توصیه می کند که آن شعرها را بخوانند تا ولایت در گوشت و پوستشان مانند خون جریان بیابد و با آن بزرگ شوند..

تولیّ و تبریّ

نظرش در مورد ولایت و برائت صریح است! ولایت بدون برائت اصلا برایش معنا ندارد و حتی هنگامی که فرزندش آقا سید محمد حسن می خواهد برای تحصیل به مصر برود می گوید: « به مصر چرا می روی، مصری ها ولایت دارند اما برائت ندارند به جایی برو که هم ولایت داشته باشند هم برائت! »

« ... من أحبّکم فقد أحب الله، و من أبغضکم فقد أبغض الله... : ...هر کس شما را دوست بدارد خدا را دوست داشته و هر کس با شما دشمنی کند با خدا دشمنی کرده است... زیارت جامعه کبیره، مفاتیح الجنان

نقش ولایت در عرفان

آیت الله سید علی آقای قاضی(ره) در مورد نقش ولایت در عرفان و معنویت می فرموده است: « محال است کسی به درجه توحید و عرفان برسد و مقامات و کمالات توحیدی را پیدا نماید و قضیه ولایت بر او منکشف نگردد.

ایشان معتقد بوده اند که بزرگانی را که نامشان در کتب عرفان ثبت است؛ و آنها را واصل فانی می شمرند؛ و از اهل ولایت نبوده اند؛ بلکه از عامه به شمار می آیند؛ یا واصل نبوده اند و ادعای این معنی را می نموده اند، یا تحقیقاً ولایت را ادراک کرده اند؛ ولی بر حسب مصلحت زمانهای شدّت و حکام و سلاطین جور که از عامه بوده اند تقیه می کرده و ابراز نمی نموده اند.

محو در ولایت

و قاضی در عشق امام حسین علیه السلام تمام است و درس توحید را از او می آموزد. ببین خود از این بارگاه چه گوهرها ربوده است که می فرماید: « محال است انسانی به جز از راه سیدالشهداء(ع) به مقام توحید برسد.

می گویند:« آیت الله قاضی شب های جمعه تا صبح در حرم سیدالشهداء(ع) می ایستاد و هیچ چیز نمی گفت، نه زیارتی و نه ... تنها تماشا می کرد.

او شرابی از دست مولایش نوشیده که بدان پرده ها را شکافت و محرم در حریم حرم شد، می فرمود: « ابن فارض یک قصیده تائیه برای استادش گفته من هم یک قصیده تائیه نمره یک گفتم برای حضرت اباعبدالله الحسین که کارم را درست کرد و در غیب را به نحو اتم برایم باز کرد.

و فتح باب آقای قاضی به دست حضرت اباعبدالله است و افتخار او تا آخر عمر، غلامی این خاندان است. در تمام آن سال ها آن چه او از امام حسین علیه السلام و حضرت ابوالفضل علیه السلام گرفته است تا به آن قله های منیع عرفان دست یابد برای ما معلوم نیست.

 تنها می گوید: « ثواب رفت و آمد بین حرم شریف حضرت اباعبدالله و حضرت اباالفضل از سعی بین صفا و مروه بیشتر است.

برای تربت امام حسین علیه السلام آن قدر احترام قائل است که شبی تسبیح تربتش به زمین می افتد و چشم هایش دیگر قادر به یافتن آن نیست ترس آن که مبادا پاهایش را به طرف تربت دراز کند تا صبح نمی تواند بخوابد، امام حسین علیه السلام در آغاز راه دستگیری اش نموده و او تا آخر عمر شاکر آن نعمت است.

در پی صاحب دین و مقام تشرف

مرحوم سید هاشم حداد می گفت: « در قیام و قعود، در تغییر از حالتی به حالت دیگر، خیلی کلمه یا صاحب الزمان را بر زبانشان جاری می کردند. » سال ها برای رسیدن به محضر آن دلارام زحمت کشیده است تا حس لطیف حضور در محضر آن زلال ترین را یافته و به لحظات وصل رسیده و مقام تشرف یافته است.

اینک مولای او ظهور و غیبت ندارد که او همیشه در محضر مولا حاضر است و وقتی شاگردانش از او می پرسند آیا شما خدمت حضرت ولی عصر (عج) شرفیاب شده اید می گوید: « کور است چشمی که صبح از خواب بیدار شود و در اولین نظر نگاهش به امام زمان (عج) نیافتد.

جواز حضور

و ما از تشرفات آقای قاضی به محضر آن بزرگوار، خبر نداریم. اما گویی انس و قرابتی نزدیک با حضرت داشتند که شاگردانشان وقتی درخواست تشرف می کردند، اذکاری را به آنها تعلیم می دادند و موعد دیدار تعیین می کردند.

در ماجرایی که سید محمد حسن قاضی ( فرزند ایشان) نقل می کند می گوید: « روزی من پشت سر ایشان در حال حرکت بودم که شیخی آمد جلو ایشان را گرفت و گفت از کجا معلوم این حرف های تو راست باشد؟ من می خواهم از خود حضرت ولی عصر(عج) این ها را بشنوم و آیت الله قاضی تنها در جواب گفتند: خوب بیا برویم تا بشنوی!

در همان هنگام دیدم اثری از آثار شهر نیست و ما در بیابانی قدم می زنیم و از دور بلندی معلوم می شود که مردمان در حال رفت و آمد در آن جا هستند تا به آن جا نزدیک شدیم آن شیخ پشیمان شد و گفت نه من نمی خواهم، مرا برگردان!  آقای قاضی گفت: تو خودت اصرار داشتی برویم و ببینیم! گفت: نه!.

و ما برگشتیم و من دوباره دیدم در همان کوچه و همان شهر هستیم.» وقتی یکی از بزرگان طلب تشرف می کند و از آقای قاضی می خواهد که برای او هم اجازه ورود بگیرد، آیت الله قاضی در پاسخ به تندی او با خانواده اش اشاره می کنند و می فرمایند: « با آن اخلاق تند و رسیدن به این مرتبه و مقام؟! »

آن قدر نزدیک است که به اندرونی راه پیدا کرده، می گوید: « من آن عبارتی که حضرت هنگام ظهورشان می فرمایند و اصحاب پراکنده می شوند را می دانم.

آری! حضرت به هنگام ظهور عبارتی به اصحاب می گویند که آنان پراکنده شده و به قدرت طیّ الارض در تمام عالم می گردند و جز مهدی(عج)، کسی را صاحب ولایت مطلقه نمی یابند و بر می گردند.

امام صادق علیه السلام می فرمود: « من آن را می دانم » و قاضی محرم آن راز شده است.


منابع

سایت فرهنگی مذهبی شهید آوینی

تهیه و فرآوری: مجید ملکی، گروه حوزه علمیه تبیان