تبیان، دستیار زندگی
مصاحبه اختصاصی با دکتر قائمی. ایشان در رابطه با دین گفت: ترس، خشم، عشق، محبت، اضطراب، وسواس، اراده، آینده‌نگری، بصیرت و تعمق، عزت نفس همگی جزء دین است و ما اجازه نداریم به هر کسی خشم کنیم، یا عشق بورزیم.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مریم جعفری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نهضت پیامبر اکرم در دنیای آن روز !

دکتر قائمی


دکتر علی قائمی استاد فرهیخته حوزه و دانشگاه که عمر پر برکت خویش را در راه اعتلای اسلام و فرهنگ شیعی صرف نموده، از دوران کودکی مسیر طلبگی را پیش گرفت و خود را وقف اسلام و فرهنگ ناب اهل بیت علیهم‌السلام کرد. او پس از أخذ دکترای علوم تربیتی از دانشگاه سوربن فرانسه و گذراندن دوره دکترای جامعه‌شناسی مذهبی، در کنار فعالیتهای علمی خود در عرصه خدمت به انقلاب اسلامی ایران قدم نهاد و در دوره اول مجلس خبرگان قانون اساسی و نیز دوره اول مجلس شورای اسلامی عضو هیئت رییسه گردید، اما به دلیل عشق و علاقه به نشر و تبلیغ معارف اسلام و اهل بیت و همچنین مسئولیت‌های فرهنگی متعدد همچون شورای عالی جوانان، شورای فرهنگ عمومی کل کشور و تدریس در حوزه و دانشگاه و همچنین تالیفات گسترده علمی، خود از سیاست فاصله گرفت و به تربیت و تعلیم نسل جوان این سرزمین پرداخت. وی تاکنون بالغ بر 213 اثر علمی در زمینه‌های گوناگون تربیتی و دینی را به رشته تحریر درآورده است که از تازه‌ترین آن‌ها می‌توان به کتاب ارزشمند «چرا مذهب؟» و  «چرا تشیع؟» اشاره نمود.


آیه ای در قرآن می فرماید: "ولایزالون مختلفین الامارحم ربک "  نسل بشر دائما در حال اختلاف و دگرگونی فکری هستند مگر جایی که مورد رحمت و عنایت خداوند قرار گیرد دیگر اختلاف از بین می رود.

رحمت خداوند به صورتهای مختلفی در عالم بروز می کند یکی از آنها "ارسال رسل" است به منظور حل و از بین بردن اختلافات بشری که نتیجه و ره آورد آن دین است.

هنگامی که خداوند اراده کرد بشر را خلق کند ابتدا کرات مختلف، زمین، حیوانات، موجودات دیگر و ابزارهای لازم برای زندگی انسان را آفرید و در انتها بشر را خلق کرد. در حدیثی قدسی دلیل آفرینش را چنین بیان می کند: "کنت کنزاً مخفیا فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لکی اعرف"

پس از آفرینش انسان فرشتگان در مقام اعتراض از خداوند سۆال کردند آیا موجودی را خلق می کنید که اهل خونریزی و نابسامانی در زمین خواهد بود. خداوند در پاسخ فرمود: چیزهای من میدانم که دیگران نمی دانند ، سپس خداوند کلیدهای علم و دانش را در اختیار آدم و فرشتگان قرار داد. از فرشتگان خواست تا آنها را ارائه دهند ولی نتوانستند اما حضرت آدم آموخته های خود را ارائه و انتقال داد. (این حالت را "انباء" گویند که تنها ویژگی انسان است و سایر موجودات از آن عاجز هستند) سپس خداوند خطاب به فرشتگان فرمود چیزی را که من میدانم شما از آن آگاه نیستید و سپس آدم را مورد تکریم قرار داد "وفضلنا هم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا" بربسیاری از انسانهای دیگر برتری داد.

شخصی نزد پیامبر آمد و گفت می خواهم مسلمان شوم پیامبر از او پرسید چرا می خواهی مسلمان شوی؟ گفت در نماز جماعت خیلی منظم هستید پیامبر گفت این که دلیل نمی شود برو فکر کن ببین دین چیست؟ سپس این آیه را تلاوت فرمودند: "قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیره" چشمت را باز کن و تعمق کن

بر اساس خطبه 1 نهج البلاغه خداوند زمانی که اراده کرد آدم را بیافریند مشتی از خاکهای مناطق مختلف را برداشت و با آب ترکیب کرد و پس از شکل و قامت دادن از روح منسوب به خود در او دمید (نه از روح خود) بر این اساس هر انسانی دارای دو بعد است:

1- بعد خاکی که سر منشاء وجود از لحاظ ساختار است.(گوشت، پوست، خون، استخوان و ...) غرائز، شهوات و تمایلات مربوط به این بعداست.

2- بعد روحی است که خداوند از بین ارواح متعدد روحی را که از همه مقدس تر و ارزنده تر و منسوب به خود بود در آن بعد خاکی دمید .فنفخت فیه من روحی

فطرت و وجدان از این بعد نشأت می گیرد. در این بعد هیچ تفاوتی بین زن و مرد نیست و برابر هستند. در واقع تفاوتها، مشکلات و اختلافات انسانی مربوط به بعد خاکی است. اگر در دنیا ظلم، استعمار، استثمار، تجاوز، تعدی، حیوانیت و ... می بینیم همگی مربوط به جنبه خاکی بشر است که امروزه از آن رنج می برد.

بنابراین در دنیایی که بشر در آن به سر می برد تنها در سایه تربیت بین فطرت و ماده تعادل برقرار می شود در غیر این صورت جامعه به گونه ای رشد می کند که هر لحظه در سایه شهوات درد و رنج به جامعه افزوده می شود، لذا انبیاء می آیند تا این دردها را درمان کنند .

مردم در برابر ظلم، استعمار و استکبار به طور کلی به سه دسته تقسیم می شوند:

1-      عده ای بی تفاوت هستند هر چه پیش آید از آن استقبال می کنند .

2-      عده ای آزاده هستند یعنی دلشان می خواهد این بدی ها و نابسامانی ها از بین برود .

3-      عده ای هستند که علاوه بر آنکه می خواهند بدی ها از جامعه محو شود برای این خواسته اقدام و تلاش می کنند.

بعثت

در رأس گروه سوم اولیاء هستند و در رأس اولیاء پیامبران الهی و در رأس پیامبران الهی پیامبر اسلام قرار دارد. پیامبر اسلام تمام تلاش و هدفش این است که در برابر همه بدی ها بایستد و مقاومت کند و البته این هدف همه انبیاء الهی است.

اما پیامبر اسلام برای رسیدن به این هدف در نهضت و بعثت خویش سه موضع مشخص اتخاذ کردند:

1- نارضایتی از وضع موجود

2- خواستار رسیدن به وضع مطلوب

3- حرکت برای رساندن وضع مطلوب به مرحله اجراء

انگیزه ی هر انقلابی در جامعه بشری چه جامعه مۆمن و چه غیر مۆمن نارضایتی از وضع موجود می باشد. بعثت پیامبر نیز یک خیزش، حرکت و نارضایتی از وضعیت زمان خویش می باشد. زمانه ای که شرف و انسانیت انسان زیر سۆال بود، زنده به گور کردن دختران، فقر و استثمار، کشتن بردگان، گرو دادن دختران و زنان به جای بدهیهای مالی ، ناامنی در جان و مال و شرف و آبرو از ویژگیهای عصر جاهلیت بود و سیاست به معنای آزادی حاکم نبود، جنگها براساس اعمال قدرت یا تعصب بود ، خانواده ها ارزش و اعتبار نداشتند، مردان تا آنجا در خانواده صاحب حق بودند که می توانستند زن را بفروشند یا به بدترین وضع او را بکشند به عنوان نمونه: دخمه ای پراز دود ذغال کرده و سرزن را در آن می گذاشتند تا بمیرد و یا زن را برای کسب در آمد به مردان دیگر کرایه می دادند.در این جامعه اشخاصی یتیم را آفت زده و نحس می دانستند و حرف او ارزش و اعتباری نداشت. اینها مسائلی بود که دلایل نارضایتی پیامبر را بوجود آورد.

انگیزه ی هر انقلابی در جامعه بشری چه جامعه مۆمن و چه غیر مۆمن نارضایتی از وضع موجود می باشد. بعثت پیامبر نیز یک خیزش، حرکت و نارضایتی از وضعیت زمان خویش می باشد. زمانه ای که شرف و انسانیت انسان زیر سۆال بود، زنده به گور کردن دختران، فقر و استثمار، کشتن بردگان، گرو دادن دختران و زنان به جای بدهیهای مالی ، ناامنی در جان و مال و شرف و آبرو از ویژگیهای عصر جاهلیت بود و سیاست به معنای آزادی حاکم نبود، جنگها براساس اعمال قدرت یا تعصب بود

اما وضع مطلوبی که موردنظر پیامبر بود چه بود؟ وضع مطلوب مورد نظر حضرت دین است .دین که مجموعه ای از ضوابط و مقرراتی است که حافظ نظام بشر و تأمین کننده سعادت در دو جهان است همان دستور العمل های است که پیامبر برای زندگی بشر عرضه کردند. در واقع پیامبران و از جمله پیامبر اسلام سفیران خدا هستند که پیام الهی را که همان دین است به گوش مردم رساندند.

اما متأسفانه دین در جامعه ناشناخته است اکثر مۆمنینی که به دین الهی معتقدند دین را تنها یکسری اعمال و عبادات ظاهری دانسته و تنها عوامل سبب ورود به بهشت ، در حالی که عبادات تنها بخشی از دین است. دین بیش از 12 بخش است هر بخشی که عمل نشود سبب جهنمی شدن انسان خواهد شد.

این بخش ها عبارتند از: آفرینش – آفریدگار – جسم – سیاست – اقتصاد – اجتماع – خانواده – فرهنگ – قضاوت و ....

در بخش جسم باید وظایف خود را شناخت زیرا جسم مقدس است امانتی است در دست بشر، نمی تواند و اجازه ندارد به آن آسیب برساند.فلسفه احکام دیه و قصاص نیز برهمین دلیل است. در زمینه ذهن، هوش، عقل، حافظه، کنجکاوی، تخیل ،استعداد و ... نیز وظایفی در دین مطرح شده، مثلا انسان حق ندارد به عقل خود لطمه وارد کند و به همین دلیل شراب حرام است.

ترس، خشم، عشق، محبت، اضطراب، وسواس، اراده، آینده نگری، بصیرت و تعمق، عزت نفس .... همگی جزء دین است به این معنا که ما اجازه نداریم به هر کسی خشم کنیم، عشق به هر کسی پسندیده نیست .

آیا انسان حق دارد خود را دلقک کند تا دیگران به او بخندند؟ در نمایشهای تلویزیونی ادا در آورد تا دیگران بخندند؟ در دستورات دین این شغل حرام و پولی که از آن کسب می شود نیز حرام است.

از نظر دین کسی حق ندارد خود را کوچک و پست کند "لم تکن عبد غیرک و قد جعلک الله حراً"

در بعد سیاسی دین تعیین می کند که چه کسانی شایستگی دارند رئیس یا امیر جامعه شوند اگر کسی لیاقت لازم را ندارد و در این جایگاه قرار بگیرد مورد لعن و نفرین خدا قرار دارد. از سوی دیگر مردم نیز حق ندارند به هر کسی رأی بدهند.

دین می گوید در جنگ زن، بچه و پیر را نکشید، درختان میوه را از بین نبرید ، حتی گوسفندی را بی دلیل نکشید.

در اقتصاد می گوید نیروی کار را استثمار نکن، مزد عادلانه بده، همچنین حق اسراف، تبذیر، اقطار، خست و عیاشی نداری ،از سوی دیگر انفاق را توصیه و تشویق می کند.

دین در مسائل اجتماعی و روابط انسانی حدود 70 نوع حق را بیان کرده و مرزها را تعیین نموده تا انسان بداند در چه مرزی باید حرکت کند و اگر کسی از مرز گذشت ولایتی را برای دیگران معین کرده  "بعضهم اولیاء بعض " که آن را امر به معروف و نهی منکر کنند که حضرت علی (علیه السلام) در نامه 47 می فرماید "لاتترک الامر بالمعروف"

در زمینه خانواده پایه و اساس زندگی را خانواده دانسته و آن را تنها ازراه ازدواج تأیید می کند و در زمینه ازدواج نیز دستوراتی صادر نموده، آنکه اول خود را اصلاح کن سپس ازدواج کن و اول خانواده ات را اصلاح کن سپس جامعه را بساز و اساس خانواده را نز برحقوق متقابل بین اعضاء آن استوار کرده. برای ازدواج 12 هدف مشخص نموده و آن را مایه تکمیل و تکامل یکدیگر می داند.امام سجاد (علیه السلام) می فرماید: ازدواج کنید به این نیت که نسلی داشته باشید که تکبیر گوی خداوند باشد و زمین را از توحید پر کنید .

و اما در موضع سوم پیامبر اسلام قیام و انقلاب و اقدام شان برای انتشار و اجرای دین است البته ایشان ابتدا از خود شروع کردند به طوری که از سن 35 سالگی سالی یک ماه (ماه رمضان) به غارحرا می رفتند تا اینکه در سال چهلم به پیامبری مبعوث شدند ، بعثتی که با تحمل سختی ها و کتک خوردن ها واذیت ها و آزارها همراه بود و ایشان دم برنیاوردند تا خانواده و اصحاب خود را ساختند اصحابی همچون مقداد، ابوذر، عمار، بلال.... در مدینه درطول 10 سال 81 جنگ را فرماندهی کردند.اساس و پایه حکومتی را بنا کردند و در تمام مدت رسالتشان سامان دادن امور اجتماعی جامعه در بعد آبادانی ، اخلاق حقوق ، امور دارایی ها خمس و زکات مالیات و .... همت گماشتند و خود نیز در این مسیر سنبل و الگوی حسنه ای بودند. به گونه ای که در طول 23 سال به موفقیت های چشمگیر و گسترده ای دست یافتند ،اما رمز موفقیت پیامبر با وجود همه سختی ها و ناملایمات و دشمنی های گسترده و همه جانبه در چند موردخلاصه می شود:

متأسفانه دین در جامعه ناشناخته است اکثر مۆمنینی که به دین الهی معتقدند دین را تنها یکسری اعمال و عبادات ظاهری دانسته و تنها عوامل سبب ورود به بهشت ، در حالی که عبادات تنها بخشی از دین است. دین بیش از 12 بخش است هر بخشی که عمل نشود سبب جهنمی شدن انسان خواهد شد

1-      سادگی در تعالیم

2-      اخلاص

3-      جهاد پیامبر و یارانش

4-      یارگیری و کمک خواهی از افراد مستعد

5-      الگو بودن خود حضرت در زمامداری

به عنوان مثال در جنگ خندق چند متر سهم پیامبر بود که باید می کندند، حضرت زهرا  نانی برای ایشان آوردند، حضرت گفتند: ای فاطمه در فاصله سه روز اخیر این تنها تکه نانی بود که خوردم .

موفقیت حضرت تا آنجا بود که براساس کتاب تاریخ تمدن اسلام و عرب نوشته گوستاو لوبون روز وفات پیامبر 7 میلیون مسلمان در جامعه آن زمان زندگی می کردند.

آنچه که مسلم است تلاش و قیام حضرت و خواست و اراده الهی سبب شد این دین پیش رفته و در جهان گسترده شود . امیدوارم و از خداوند می خواهم به ما توفیق دهد تا راه پیامبر را در حد توان و لیاقت خود پیش بگیریم .

پیامبر در این تلاش و کوشش چه میزان موفق بودند و چند درصد موفقیت بدست آوردند؟

جواب: به طور کلی بهتر است بگوییم پیامبران چقدر در ظواهر اسلام موفق بودند . شاید بشود گفت بعد از سلیمان پیغمبر، پیامبر اسلام موفق ترین بودند حدود 70 تا 75 درصد موفق بودند اما یک نکته اساسی قابل بررسی و تأمل است: از نظر جامعه شناسی مذهبی برای موفقیت یک قیام حداقل 3 نسل زمان لازم است، یعنی 75 سال به شرط پی گیری دائم اهداف و آرمانها.

به عنوان مثال انقلاب اکتبر روسیه که در سال 1917 پیروز شد ،گفته شده 70 سال بعد از هم پاشید . اما با یک نگاه دقیق تر می فهمیم در واقع بعد از 20 سال این انقلاب عملا از بین رفت زیرا بسیاری از قوانین آن قابل اجرانبود. یکی از چیزهای که به قانون تبدیل شد قانون مالکیت عمومی بود که حتی این اشتراک در مالکیت ، در مورد همسران نیز وجود داشت از سال 1917 این موضوع مطرح و تعقیب شد و تا سال 1938 حدود 20 سال ادامه داشت اما در یک جمع بندی درکنگره روسیه به این نتیجه رسیدند که در سایه این قانون بچه ها به جایی تعلق ندارند لذا دفاع وطنی هم وجود نخواهد داشت زیرا کسی از خانه و همسرش و .... دفاع می کند که احساس مالکیت کند، به همین دلیل این قانون از سال 1938 لغو شد.

در زمینه مالکیت عمومی طرح چنین بود که هر کسی در حیاط خانه خود سبزی بکارد حق مصرف ندارد باید آن را به شورای محل بدهد تا او تقسیم کند این طرح نیز با شکست روبرو شد تا زمان خورچ چف که گفتند هر کسی 300 متر زمین دارد در آمدش مال خودش تا اینکه به 5000 متر ودر زمان گورباچف این میزان به 15 هکتار رسید پس به تدریج کمونیست از بین رفت.

در اسلام پیامبر جمعا 23 سال انقلاب و بعثتش طول کشید اما پس از ایشان باید پی گیری می شد. یکی از بزرگترین شکاف در اسلام ، آن بود که حق از مسیرش منحرف شد اگر احساس کنیم که الان عصر بعد از پیامبر است و چه باید کرد؟ با اندکی تأمل و بررسی حق را به علی (علیه السلام) خواهیم داد.

سید قطب از رهبران اخوان المسلمین مصر می گوید: از بزرگترین فاجعه ها آن است که حق از مسیر خودش منحرف شد و از بزرگترین فاجعه دیگر آنکه بعد از عمر علی حاکم نشد و عثمان آمد و در طول این دوازده سال و نیم مسیر کاملا عوض شد و ارتد الناس بعد النبی و مردم بعد از پیامبر مرتد شدند.

پیامبر سعی کرد فاصله بین فقیر و غنی را کم کند اما بعد از ایشان کار به جایی رسید که هنگام مرگ عمر یکی از بچه هایش ارث خود را دویست هزار درهم به برادر دیگر فروخت.

اگر چه ظاهر اسلام حدود 70 درصد حفظ شد اما در باطن مردم مرتد شدند. زیرا انقلاب پیامبر باید پیگیری می شد و اگر یک مسیر به انحراف کشیده شود دیگر نمی شود کاری کرد زیرا درست کردن بسیار سخت است. بوجود آوردن انقلاب جان کندن است اما خراب کردن آن خیلی آسان.

فطرت و وجدان از این بعد نشأت می گیرد. در این بعد هیچ تفاوتی بین زن و مرد نیست و برابر هستند. در واقع تفاوتها، مشکلات و اختلافات انسانی مربوط به بعد خاکی است. اگر در دنیا ظلم، استعمار، استثمار، تجاوز، تعدی، حیوانیت و ... می بینیم همگی مربوط به جنبه خاکی بشر است که امروزه از آن رنج می برد

بعد از وفات پیامبر دعوا شد تا آنجا که حضرت علی درخانه بعضی از انصار و مهاجرین می رفت و از آنها می پرسید آیا در غدیر بودی یا نه؟ آیا با من بیعت کردی یا نه؟ چه شد ساکت شدی؟ در جواب می گفتند آقا شأنت بالاتر از این حرفهاست صرفنظر کن .

همین الان در جامعه شیعه از علی و نهج البلاغه چه خبر؟ از فاطمه زهرا زنها چقدر خبر دارند؟ خط فکری حضرت زینب و امام صادق کو؟ در زمان خلافت حضرت علی دزدی و شراب خواری بود، ابن عباس پسر عموی حضرت فرماندار حجاز دزدی کرد حضرت گفت اگر گیرت بیاورم با همان شمشیری با شما مواجه می شوم که به هر کسی زدم به جهنم رفت لذا او ترسید و دیگر نیامد.

پیامبر مراقبت کرد کمتر شد حضرت علی هم مراقبت کرد که کمتر شود ، پس خطا بود ولی مراقبت شد.

اما وقتی زور و فشار برداشته شد به جای اول خود بازگشتند.

آیا پیامبر با اجبار و توسل به زور جامعه را سمت حق کشاند؟ یا جامعه را متحول کرد؟

خیر اجبار نبود اما چیزهایی هست که صورت اجباری ندارد اختیاری است ولی ریشه دار نیست

شخصی نزد پیامبر آمد و گفت می خواهم مسلمان شوم پیامبر از او پرسید چرا می خواهی مسلمان شوی؟ گفت در نماز جماعت خیلی منظم هستید پیامبر گفت این که دلیل نمی شود برو فکر کن ببین دین چیست؟ سپس این آیه را تلاوت فرمودند:  "قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیره"   چشمت را باز کن و تعمق کن .

در یک جمع و گروه عده ای به دلیل ملاحظات و مسائلی سکوت می کنند اما باور و فکرشان با جمع متفاوت است و تنها حفظ ظاهر می کنند عده ای از بودن در جمع خوششان می آید و عده ای شعار می دهند اما خودشان قبول ندارند ،عده ای در رو درواسی ها قرار می گیرند ، عده ای نیز با تمام وجود قبول دارند.

به همین دلیل است که قرآن می فرماید: [وقال الاعراب آمنا و قولوا اسلمنا]

گفتند ایمان آوردیم گفتند نگویید ایمان آوردیم بگویید اسلام آوردیم زیرا ایمان جزء خون انسان است و در هیچ شرایطی دستخوش تغییر نخواهد شد آنچه مسلم است آنکه مۆمنان راستین در زمان پیامبر هم خیلی کم بودند که وقایع بعد از پیامبر بوجود آمد.

مصاحبه: مریم جعفری 

بخش اعتقادات شیعه تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.