تبیان، دستیار زندگی
گونه جاده ای به عنوان یکی از گونه های سینمای جهان، نمونه های شاخصی در دهه های اخیر داشته که برخی آنها به عنوان فیلم های مرجع در ذهن مخاطبان حک شده اند که بدون شک سینمای ایران نیز سهمی ولو اندک از آن دارد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اثری الکن در انتقال مفاهیم


گونه جاده ای به عنوان یکی از گونه های سینمای جهان، نمونه های شاخصی در دهه های اخیر داشته که برخی آنها به عنوان فیلم های مرجع در ذهن مخاطبان حک شده اند که بدون شک سینمای ایران نیز سهمی ولو اندک از آن دارد.

پذیرایی ساده

پاییزان و دختری با کفش های کتانی هر دو از ساخته های رسول صدرعاملی در کنار  بچه های بد به کارگردانی علیرضا داودنژاد، از نمونه های شاخص سینمای ایران در این باب هستند که مولفه های گونه جاده ای تا حدود زیادی در آن رعایت شده است.

پذیرایی ساده ساخته مانی حقیقی که این روزها روی اکران سینماهاست، تازه ترین نمونه سینمای جاده ای است که اساس قصه خود را برپایه موقعیتی عجیب و غریب بنا کرده است.

زوجی نامتجانس در جاده ای پیچ در پیچ، بدنبال یافتن انسان های نیازمندی برای بخشیدن مقدار هنگفتی پول هستند که در این راستا ماجراهایی برای آنها رخ می دهد.

مانی حقیقی همراه با همکار خود(کوهستانی)، فیلمنامه ای را بر این اساس شکل داده اند که از اساس پوچ(آبزورد) جلوه کرده و مایه های لازم برای ساخت اثری درخشان در این فرم را داشت.

اتفاقی که در سکانس نخست فیلم و صحنه فرار آنها از ایست بازرسی همراه با پخش کردن کمی از اسکناس در هوا رخ داده و موسیقی فوق العاده ای آن را تکمیل کرده است.

درست مانند فیلم های جاده ای مشهور تاریخ سینما که نوعی شوخ طبعی بر آن حاکم بوده و مخاطب را آماده تماشای اثری جذاب در ادامه می کند.

اما سلسله رخدادهای بعدی و خرده داستان های مربوط به آن کاملا در تضاد با بخش نخست عمل کرده و به مرور تبدیل به فیلمی با درونمایه فلسفی می شود!

اتفاقی که با توجه به رشته دانشگاهی فیلمساز، عجیب به نظر نمی رسد، اما این نگاه فلسفی در تاروپود قصه تنیده نشده است.

لیلا  و کاوه به عنوان قهرمان های فیلم، شخصیت های پیچیده نمایی هستند که گره هایی را ایجاد کرده و کنجکاوی تماشاگر را برمی انگیزانند، اما در نهایت سووال های آنها بی پاسخ می ماند.

چرایی اینکه  کاوه  دست به انجام کاری عجیب(پخش کردن پول میان مردم) زده، تا نیمه های داستان روشن نشده و فقط به شکلی کاملا تلگرافی از لابلای صحبت های تلفنی  کاوه  با مادرش پی به نذر او می بریم.

مخفی کردن اطلاعات از مخاطب که عباس کیارستمی بنیانش را گذاشته و هنوز هم میان بسیاری از فیلمسازان رواج دارد، بزرگترین آفت فیلمنامه  پذیرایی ساده است که مخاطب را از خود دور می سازد.

پذیرایی ساده “ساخته مانی حقیقی که این روزها روی اکران سینماهاست، تازه ترین نمونه سینمای جاده ای است که اساس قصه خود را برپایه موقعیتی عجیب و غریب بنا کرده است. زوجی نامتجانس در جاده ای پیچ در پیچ، بدنبال یافتن انسان های نیازمندی برای بخشیدن مقدار هنگفتی پول هستند که در این راستا ماجراهایی برای آنها رخ می دهد.

نکته مهم دیگری که در فیلمنامه چندان توجهی به آن نشده، شخصیت پردازی اصولی در رابطه با  کاوه  و  لیلا  به عنوان شخصیت های محوری فیلم است.

شخصیت های  پادرهوایی که چرخش های ناگهانی آنها طی فیلم، مخاطب را بهت زده کرده و از نزدیکی به آنها جلوگیری می کند.

کاوه  بیش از آنکه فردی بدنبال ادای نذری هرچند غریب در جاده ای سوت و کور و یخ زده باشد، بیشتر شبیه به روانشناسی است که برای سنجش ارزش انسان در برابر پول وارد این بازی شده است.

بازی سرشار از تحقیری که خرد شدن شخصیت های فرعی(البته به جز یک نفر) را هدف قرار داده، از یک جا به بعد(دادن پول به یکی از برادر کامیون دار)، به شدت آزاردهنده می شود.

مانی حقیقی تمامی این افراد را نه تنها برده پول نشان داده، بلکه پیرمرد نگهبانی که پول را پس داده را هم ساده و کم عقل نشان داده و کاملا یک طرفه به قاضی رفته است.

بخش های مربوط به مرد کودک مرده ای که قصد دفنش را در گورستان متروک منطقه دارد، با وجود اجرای خوب و میزانسن های هوشمندانه به شدت آزاردهنده و فراواقعی از کار درآمده و تنها روی اعصاب مخاطب سوهان می کشد!

از سوی دیگر، فیلمنامه کشش لازم برای تولید یک فیلم بلند سینمایی را نداشته و بوضوح در نیمه دوم فیلم با مشکل مواجه می شود.

تعلیقی که حقیقی و کوهستانی برای فیلمنامه خود در نظر گرفته اند، کارکرد لازم را نداشته و قادر به نگهداشتن مخاطب تا به پایان نیست.

شخصیت لیلا  نیز با وجود کنشمند بودن، نسبت به اتفاق های پیرامون، یکدست نبوده و نوسان های بسیار دارد که مخاطب را از او دور می سازد.

پذیرایی ساده  هرقدر در فیلمنامه مشکل داشته، به لحاظ کارگردانی در سطح مطلوبی به سر می برد.

مانی حقیقی پس از چند تجربه کارگردانی این بار در آخرین ساخته خود به بلوغ تکنیکی دلپذیری دست یافته که در تک تک صحنه های آن قابل لمس است.

پذیرایی ساده

قاب های درخشان با استفاده هوشمندانه از فضای جاده که بکر و دست نخورده نشان می دهد، از نقاط قوت کار مانی حقیقی فیلمساز است که نباید از نقش غیرقابل انکار  هومن بهمنش  در غنای آن چشم پوشی کرد.

مشابه این اتفاق در رابطه با بازی نقش های اصلی فیلم رخ داده و نامتجانس بودن این زوج به خوبی از کار درآمده و باورپذیر جلوه می کند؛ بویژه تلخی عمیق  کاوه  که مانی حقیقی آن را به بهترین شکل به نمایش گذاشته و نیت نهایی فیلمساز از خلق او را به تصویر کشیده است.

نقطه عطف دوم فیلم - گردآمدن موتورسوارها با چراغ های روشن اطراف اتومبیل لیلا - که پرداخت بصری فوق العاده ای هم دارد، از آن دسته صحنه هایی است که فیلمی از جنس پذیرایی ساده  بسیار به آن نیاز داشته و حداقل پایان بندی مناسبی را برایش تدارک دیده است که صحنه های پس از آن را اضافی جلوه می دهد.

مانی حقیقی در  پذیرایی ساده سعی در بیان مفهومی فلسفی به زبان سینما داشته اما از این ابزار در راستای هدف خود خوب استفاده نکرده و نمی تواند ذهن مخاطبان خویش را پس از اتمام فیلم به خود مشغول نگه دارد.

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع:ایرنا