تبیان، دستیار زندگی
باید بپذیریم که ابتدایی ترین وظیفه هر دولت،ایجاد اشتغال برای آن بخش از جمعیت کشور است که آمادگی لازم برای کار را دارند، همواره وعده های بسیاری هم در کار بوده است اما....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چرا بیکاری از بین نمی‌رود؟


باید بپذیریم که ابتدایی ترین وظیفه هر دولت،ایجاد اشتغال برای آن بخش از جمعیت کشور است که آمادگی لازم برای کار را دارند، همواره وعده های بسیاری هم در کار بوده است اما....

بیکاری

باید بپذیریم که ابتدایی ترین وظیفه هر دولت،ایجاد اشتغال برای آن بخش از جمعیت کشور است که آمادگی لازم برای کار را دارند.بخش دیگری از وظیفه دولت توانمند سازی آن بخش از جوانان جویای کار است که ابزار و مهارت ندارند.پیشبرد این هدف مستلزم سرمایه گذاری و فراهم کردن زیربناها،آماده سازی فضای کسب و کار و فراهم کردن شرایط تولید خدمات است،تا افراد جویای کار به تناسب،به کار تولید یا خدمات وارد شوند.

از سوی دیگر مهمترین عامل سازنده شخصیت انسان کار و تولید کار است.انسان موجودی است که ظرفیت مغزی متفاوتی نسبت به همه جانداران دارد،اگر از این ظرفیت برای کارکردن استفاده نکند،تغییر چندانی با بقیه جانداران ندارد.در واقع انسان بیکار و ناتوان در شرایط محیطی،همانند کامپیوتری است که هیچ نرم افزازی برای آن تعبیه نشده باشد و این بزرگترین فسادی است که یک جامعه می تواند در خود داشته باشد. متاسفانه در کشور ما نرخ بیکاری را سالهاست به طور مستمر داریم و از عهده تبدیل نرخ دو رقمی نرخ بیکاری به نرخ تک رقمی برنیامده و در این کار موفق نشده ایم. دلیل عمده آن فضای کسب و کار در کشور است که به اندازه کافی در آن سرمایه گذاری نمی شود. با وجودی که نرخ پس انداز ملی ما در مقایسه با سایر کشورها نسبتا بالاست اما نرخ سرمایه گذاری ما بسیار ناچیز است.به طوری که نرخ رشد سرمایه گذاری در کشور ما در سالهای 86 تا 90 بین بالاترین 7/9 درصد و در پایین ترین نرخ به 1- درصد رسیده است.این نرخ ها نشان می دهد که وشعیت سرمایه گذاری در کشور مناسب نیست.

شاخص غم انگیز دیگر میزان سرمایه گذاری جدید برای ایجاد یک واحد ارزش افزوده است.این رقم در کشوری مثل ایران بین 2 تا 3 به یک ریال گزارش شده در حالی ک باید 2 تا 3 تومان باشد تا در ازای یک تومان،تولید ناخالص داخلی ما بالا برود

شاخص غم انگیز دیگر میزان سرمایه گذاری جدید برای ایجاد یک واحد ارزش افزوده است.این رقم در کشوری مثل ایران بین 2 تا 3 به یک ریال گزارش شده در حالی ک باید 2 تا 3 تومان باشد تا در ازای یک تومان،تولید ناخالص داخلی ما بالا برود. این شاخص در کشور ما بیش از 12 به یک است.همین شاخص کافی است که به ما نشان دهد،مدیریت اقتصادی و سرمایه گذاری ما با چه مشکلاتی روبروست. این مشکلات البته تنها در بخش دولتی نیست،بلکه بخش خصوصی هم گرفتار آن شده است. سرمایه گذاری در هر دو بخش دولتی و خصوصی تاخیر دارد.در حقیقت،این اتفاق شبیه این است که یک خط آهن 100 کیلومتری قرار بوده بسازیم،اما تنها 90 کیلومتر آن را ساخته ایم و 10 کیلومتر باقی مانده است.نه خبری از لوکوموتیو است و نه واگن و مسافرانش.به عبارت دیگر سرمایه گذاری تا حد 90 درصد صورت گرفته اما ارزش افزوده ایجاد نکرده است.

بیکاری

این نکات کلیدی اقتصاد ماست که حکایت از فضای نامناسب کسب و کار دارد.بیکاری همچنان باقی مانده و به اقتصاد چسبندگی دارد و در مقابل عدم علاقه به سرمایه گذاری دیده می شود. متاسفانه در شراطی که سالهاست شیفته تکنولوژی های سرمایه بر بوده و نه کار بر،عایدی نفتی سرشار هم به کمک این شرکایط وخیم آمده است و به جای آنکه با این درآمد سرشار نفت به راهکارهای مناسب و تکنولوژی های کاربر میدان داده شود،سراغ واردات تکنولوژی های سرمایه بر رفته ایم،درحالی که کشور ما با توجهبه جوانی جمعیت و جمعیت فعال نسبتا جوان است و می بایست در استراتژی توسعه اقتصادی روش هایی به کار برده می شد که در آن تکنولوژی های کاربر مورد تاکید قرار می گرفتند.در چنین شرایطی است که ما به نیروی انسانی مان اهمیت داده ایم.به این ترتیب ملاحظه می وشد که هدف گذاری کاهش نرخ بیکاری به 7 درصد در برنامه پنجم توسعه همواره وضعیت مطلوب بوده و بدون توجه به پیش شرط های یاد شده،تحقق نخواهد یافت.بلکه سالها نیز درگیر جدل های مروبوط به نرخ بیکاری خواهیم ماند.

با وجودی که نرخ پس انداز ملی ما در مقایسه با سایر کشورها نسبتا بالاست اما نرخ سرمایه گذاری ما بسیار ناچیز است.به طوری که نرخ رشد سرمایه گذاری در کشور ما در سالهای 86 تا 90 بین بالاترین 7/9 درصد و در پایین ترین نرخ به 1- درصد رسیده است

نکته دیگر در بررسی نرخ های اعلامی از سوی مرکز آمار به اصل آمارهای اعلام شده برمی گردد؛خیلی ها اعتقاد دارند که نرخهای اعلام شده،کمتر از ارقام واقعی در جامعه است.این موضوع در دو نکته قابل اثبات است:

1- اشتغال ناچیز زنان در جمعیت شاغل کشور که از 15 درصد تجاوز نکرده است.

2- انبوه جمعیت جوان دانش آموخته آموزش عالی که در رشته های مختلف تحصیل کرده اند و متاسفانه فرصت اشتغال برای آنها بوجود نیامده است.

این موارد در شرایطی رخ می دهد که دولت همواره اعلام کرده است که می خواهد بیکاری را کاهش ویا آن را از بین ببرد.اگر به واقعیت ها نگاه کنیم به این نتیجه می رسیم که باید رویکردهایمان را عوض کنیم.نظام تدبیر اقتصادی مان را تغییر دهیم و به مشارکت مردم در همه حوزه های اقتصادی،اجتماعی و سیاسی میدان بیشتری بدهیم.به بخش خصوصی صادق و فعال میدان بیشتری برای فعالیت بدهیم و زمینه را برای تشکیل سرمایه بخش خصوصی فراهم کنیم.

بخش اقتصاد تبیان

منبع : تابناک