تبیان، دستیار زندگی
پرندگان در اساطیر و افسانه های ایرانی همواره جایگاه خاصی داشته اند. ادبیات کلاسیک ما مشحون از داستان های پرندگان است. از سیمرغ شاهنامه که زال را در کوه های قاف می پرورد گرفته تا سیمرغ منطق الطیر عطار که مفاهیمی فلسفی و عرفانی را با خود یدک می کشد. خرده دا
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نوک طلا

نگاهی به نمایش ”‌نوک طلا”‌ نوشته ”‌انوش معظمی”‌ و کارگردانی ”‌مهدی قلعه”‌


پرندگان در اساطیر و افسانه های ایرانی همواره جایگاه خاصی داشته اند. ادبیات کلاسیک ما مشحون از داستان های پرندگان است. از سیمرغ شاهنامه که زال را در کوه های قاف می پرورد گرفته تا سیمرغ منطق الطیر عطار که مفاهیمی فلسفی و عرفانی را با خود یدک می کشد. خرده داستان های معروف بسیاری هم هست که بر مبنای شخصیت های پرندگان شکل گرفته؛ مثل داستان طوطی و بازرگان مولوی یا داستان اتحاد پرندگان برای فرار از  دام صیاد  در کلیله و دمنه.

نوک طلا

آنچه پرندگان را به شخصیت هایی جذاب در منطق دراماتیک تبدیل می کند، علاوه بر امکان ذاتی پرواز، که مختص پرندگان  است و همچون رویایی در طی همه قرون، ذهن بشر را به خود مشغول کرده است، مباحثی همچون آزادی، زندان و رهایی و در شکلی پیچیده تر عزلت گزینی، جمع خواهی، جستجوی حقیقت، کشف و شهود و.... است.

علاوه بر این، برخی از انواع پرندگان، امروزه دیگر شخصیت هایی سمبلیک محسوب می شوند و در سطحی جهانی در داستان ها و قصه های کودکان و بزرگسالان حضور دارند؛ مثلا ققنوس پرنده ای نامیراست، هدهد نشان آگاهی است، کلاغ خبرچین است، طوطی مقلد است و ....

با این مقدمه به سراغ نمایش "نوک طلا" می رویم که قصه ای با شخصیت های پرندگان است. گرچه برای مخاطب خردسال زمینه آشنایی با داستان هایی که به آن ها اشاره شد، هنوز فراهم نشده است، ولی بهره گیری از مواد کهن، انرژی خاص خود را به همراه دارد و مخاطب را به شکلی تدریجی با مفاهیمی که جزئی از ذخائر فرهنگی مان اند، آشنا می کند.

نمایشنامه "نوک طلا" با نگاهی به چند قصه کهن و پردازش آن ها شکل گرفته است. داستان اتحاد پرندگان، اسارت پرنده در قفس و آرزوی رهایی، طوطی و بازرگان و چند خرده داستان دیگر با هم پیوند خورده و قصه تازه ای با ویژگی های متفاوت ساخته و پرداخته شده است. البته این خرده داستان ها، به دلیل تنوع تکنیک های اجرا، منجر به چندپارگی نمایش هم شده، که ممکن است بعضی اوقات ارتباط مخاطب خردسال را با نمایش قطع کند.

یکی از ویژگی های نمایش "نوک طلا" به کارگیری چند گونه متفاوت نمایش عروسکی است. بخش اول نمایش به شکل انیمیشن ساخته شده و روی پرده سفید صحنه پخش می شود. این شروع جذابی برای نمایش است و تعدادی از شخصیت ها، همچون کلاغ و سهره و صیاد، در آن معرفی می شوند. سپس بخش اصلی نمایش در قالب عروسکی /زنده با طراحی های چشم نواز صحنه و لباس شخصیت ها اجرا می شود. اینجا دیگر همه شخصیت های پرنده نمایش معرفی می شوند و بچه سهره( نوک طلا) نیز متولد می شود. این بخش جذابیت بیشتری برای مخاطب دارد و ارتباط بیشتری با او برقرار می کند. در طول اجرای بخش اصلی نمایش، کارگردان گوشه چشمی به برخی دیگر از ترفندهای نمایش عروسکی نیز داشته است. صحنه رعد و برق و بارش باران با استفاده از عروسک گردانان سیاهپوش اجرا شده و در صحنه آشنایی سهره با لاک پشت  از تکنیک سایه بازی استفاده شده که به خودی خود جذاب و دیدنی است.

با اینهمه اگر جذابیت بصری این تکنیک ها را کنار بگذاریم، همانطور که پیشتر نیز اشاره شد، به سبب چندگانگی داستان و تکنیک های اجرایی انتخاب شده، خط ارتباطی مخاطب خردسال در برخی نقاط عطف قطع می شود. آیا می توان مطمئن بود که مخاطب بتواند فضای انیمیشن را با فضای نمایش عروسکی در امتداد هم تصور کند و یا شخصیت کلاغ را، که در انیمیشن دیده، همان کلاغ بخش زنده نمایش بینگارد؟ واضح است که این مسئله در زیربنای اجرای نمایش لحاظ نشده و حتی جزئیاتی که می توانست به مخاطب کمک کند تا این تطبیق را انجام دهد نیز پیاده نشده است؛ مثلا کلاغ در قسمت انیمیشن دوربینی دارد که با آن جنگل را رصد می کند، ولی این ابزار در بخش دوم نمایش دیده نمی شود. سایر پرنده ها نیز گرچه لباس متناسبی به تن دارند، ولی به جز کلاغ و قمری بقیه را نمی توان شناسایی کرد و اگر با نامشان معرفی نشوند، معلوم نیست چه پرنده ای اند، درحالی که می شد با استفاده از ابزارهایی همچون منقار، شمایل آشناتری به آن ها داد.

نمایشنامه "نوک طلا" با نگاهی به چند قصه کهن و پردازش آن ها شکل گرفته است. داستان اتحاد پرندگان، اسارت پرنده در قفس و آرزوی رهایی، طوطی و بازرگان و چند خرده داستان دیگر با هم پیوند خورده و قصه تازه ای با ویژگی های متفاوت ساخته و پرداخته شده است.“

سهره در چند شکل از جمله انیمیشن، عروسکی و سایه بازی ظاهر می شود و باید پذیرفت که امکان تطبیق این سه نوع در قالب یک شخصیت نمایشی برای مخاطب خردسال ساده نیست. یکدستی فضای صحنه و عروسک ها می توانست راهکار ساده ای برای این چالش باشد و شاید هم می شد از تنوع تکنیک های نمایشی به شکل دیگری بهره برداری کرد که ذهن مخاطب، شخصیت ها را گم نکند و خط و ربط داستان را از دست ندهد.

نمایش نقالی دارد که بخش اول را کامل پوشش می دهد و با ضرب و آهنگ روی انیمیشن نقالی می کند، ولی در بخش های بعدی حضور نقال کمرنگ می شود و ریتم، ضرب و آهنگ نیز فراموش می شود. بهتر بود این نقال به شکلی زنده روی صحنه حضور داشت تا به هم پیوستگی صحنه ها و تطبیق تنوع تکنیک ها از طریق او میسر شود.

از میان شخصیت های عروسکی، قمری نمایش بامزه تر و شبیه تر به اصل از آب درآمده و شاید علتش این است که در بازی و اجرای بازیگر این نقش، علاوه بر استفاده از لباس و کلاه و کفش مناسب، به ویژگی های رفتاری و نحوه راه رفتن و تکان خوردن قمری نیز توجه شده است.

به عنوان یک بزرگسال از تنوع تکنیکی نمایش لذت بردم و تلاشی که برای ترکیب این تکنیک ها در خدمت نمایش شده بود را به منزله  تجربه ای با ارزش محسوب می کنم.

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع:ایران تئاتر