تبیان، دستیار زندگی
اینکه خاک سیهش بالین است ، اختر چرخ ادب پروین است گر چه جز تلخی از ایام ندید ،هر چه خواهی سخنش شیرین است
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پروین اعتصامی از منظری دیگر


اینکه خاک سیهش بالین است ، اختر چرخ ادب پروین است گر چه جز تلخی از ایام ندید ،هر چه خواهی سخنش شیرین است

پروین اعتصامی

پروین اعتصامی زاده 25 اسفند 1285 17 مارس 1907در تبریز، درگذشت 15 فروردین 1320 4 آوریل 1941 فرزند یوسف اعتصامی (اعتصام‌الملک آشتیانی) فرزند میرزا ابراهیم آشتیانی فرزند ملا حسن فرزند ملا عبدالله فرزند ملا محمد فرزند ملا عبدالعظیم آشتیانی می باشد. مادرش اختر فتوحی (درگذشتهء 1352) فرزند میرزا عبدالحسین ملقب به مُقدّم العِداله و متخلص به "شوری از واپسین شاعران دوره قاجار، اهل تبریز وآذربایجانی بود.وی تنها دختر خانواده بود و چهار برادر داشت.نام اصلی او "رخشنده" است.یوسف اعتصامی، پدر پروین نویسنده و مترجم بود. وی در آن زمان ماهنامه ادبی «بهار» را منتشر می کرد.

***

روزنامه را ورق می‌زدم عكس و شرح حال پروین اعتصامی درج شده بود ناگهان تغییر حالتی در من پیدا شد و به یاد دوران دبستان تا به امروز افتادم. خاطره‌ای كه از سروده‌های این شاعره فرهیخته داشتم كه آتش آن در 60 سال قبل در دلم شعله‌ور شده بود و تا امروز خاموش نشده است. به یاد دوران ابتدایی در دبستان عنصری زادگاهم شهرستان رشت افتادم معلّم فارسی دستور داد كتابها را باز كنیم و این شعر را خواند كه چند بیت آن را كه یادم هست ذكر می‌كنم و هم زمان با شروع كلاس برف بسیار سنگینی می‌بارید كه در مدت كوتاهی تمام حیاط مدرسه را سفید‌پوش كرده بود و صدای قارقار كلاغ‌ها و جیك جیك دل‌نواز گنجشك‌ها به گوش می‌رسید. شعر چنین بود:

برف آمد و گرفت سر كلبه مرا

بر من گریست زار كه فصل شتا رسید

جز من كه دستم از همه چیز جهان تهی است

هر كس كه بود، برگ زمستان خود خرید

پرویزن است سقف من از بس شكستنی است

در برف و گِل چگونه تواند كس آرمید

برای درك بهتر این سروده، باید وضع آن موقع شهرستان رشت را كمی بازگو كنم. در گذشته بام كلِیه ساختمانهای رشت از سفال پوشیده و طوری چیده شده بود كه آب برف و باران را به طرف ناودانی كه از پشت بام تا حیاط منزل كشیده شده بود هدایت می‌كرد. از طرفی بین بام و سقف اطاق فضایی دیده می‌شد كه از آن به عنوان انباری و نگه‌داری ریسه‌های سیر و پیاز و سیب‌زمینی و خربزه و هندوانه و خیار... استفاده می‌شد كه در كشورهای اروپایی مخصوصاً انگلیس هم وجود دارد و به نام «لاف» نامیده می‌شود. وقتی سفال‌ها به علت بارندگی شدید برف و باران شكسته می‌شد آب به فضای انباری و از آن با سوراخ كردن متعدد سقف اطاقها به زیر سرازیر می‌شد كه خانواده‌ها برای جلوگیری از خرابی آب برف و باران، دیگ‌های مسی می‌گذاشتند كه پوشش اطاق‌ها كه اغلب از حصیر استفاده می‌شد خراب نشود با وجود این به علت بارندگی شدید در شب‌ها اكثراً حصیرها خراب شده و گِل تشكیل می‌شد، این است كه پروین می‌گوید:

پرویزن است سقف من از بس شكستنی است

در برف و گِل چگونه تواند كس آرمید

وی كه در خانواده‌ای ثروتمند بزرگ شده بود تا این اندازه شعرهایش مربوط به نابرابری‌های جامعه و دفاع از طبقات متوسط و فقیر بوده است و همیشه غم آنها در سروده‌هایش به چشم می‌خورد.

این شاعره فرهیخته وضع مردم را با شعرهایش به خوبی ترسیم می‌كرد خانواده‌هایی كه قادر نبودند دنبال سفالچین بروند و می‌بایست با وضع موجود بسازند تا مجدداً هوا آفتابی شود و كم كم كف اطاق‌ها خشك شود. تجسّم این مناظر و مفهوم واقعی شعر در دنیای كودكیم چنان تأثیرگزار شد كه تا به امروز هر وقت برفی بارانی را می‌بینم این ابیات را زمزمه می‌كنم و به یاد این شاعره فقید كه با وجود مرفّه بودن زندگی همواره غم مردم و غصه كم درآمدها را داشت و بیشتر سروده‌هایش این موضوع را ثابت می‌كند.

وی كه در خانواده‌ای ثروتمند بزرگ شده بود تا این اندازه شعرهایش مربوط به نابرابری‌های جامعه و دفاع از طبقات متوسط و فقیر بوده است و همیشه غم آنها در سروده‌هایش به چشم می‌خورد.

در دو بیت زیر در مناظره سیر و پیاز:

سیر یك روز طعنه زد به پیاز           كه تو مسكن چقدر بدبویی

گفت از عیب خویش بی خبری      زان سبب عیب دیگران جویی

كه هدف شاعر طعنه به كسانی است كه خود كامگی دارند و دیگران را به حساب نمی‌آورند و از عیب خود هم خبر ندارند! پروین در سن 35 سالگی به علت بیماری عفونی فوت كرد و در حرم مطهّر حضرت معصومه(س) در حیاط در طرف راست مدفون است برسنگ قبرش شعری از وی حك شده است:

هر كه باشی و ز هر جا برسی          عاقبت منزل هستی اینست

آدمی هر چه توانگر باشد       چون بدین نقطه رسد مسكین است

در این شعر پروین به دیكتاتورها و خودكامگان و كسانی كه به مال دنیا دل بسته‌‌اند هشدار می‌دهد كه چه طور این افراد در آخرین منزل هستی زبون و درمانده‌اند ـ خوانندگان گرامی هدفم از این مختصر معرفی این شاعره فرهیخته از منظر اجتماعی، همدردی با مردم كوچه و بازار عدالت‌خواهی... می‌باشد وگرنه اساتید ادبیات و شعرا همگی حق مطلب را درباره این شاعره بزرگ به دفعات ادا كرده‌اند. آخرالامر دنیا با او نساخت پدر و مادرش زود او را تنها گذاشتند و با ازدواج ناموفق و جدایی از همسرش چندی بعد فوت كرد و پروین این شعر را پس از طلاق سرود.

ای گُل! تو ز جمعیت گلزار چه دیدی

جز سرزنش و بدسری خار چه دیدی

ای لعل دل افروز، تو با این همه پرتو

جز مشتری سفله به بازار چه دیدی

رفتی به چمن لیك قفس گشت نصیبت

غیر از قفس‌ای مرغ گرفتار چه دیدی

روحش همیشه شاد باد

بخش ادبیات تبیان


منابع : سایت حوزه هنری/سایت گنجور