تبیان، دستیار زندگی
عمده عاملى که راه انسان را به جانب آن جناب باز مى‏کند ، تزکیه نفس و تصفیه جان از سیئات و مکروهات است .
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چه کنم تا به وصل چون تویی برسم؟


عمده عاملى که راه انسان را به جانب آن جناب باز مى‏کند ، تزکیه نفس و تصفیه جان از سیئات و مکروهات است .


عبادت

تابارگاه معبود

آرى ، پاکان و صدیقان را اوصافى دیگر و حیثیت و هویتى غیر آن است که دیگران را ، پاکان و صدیقان را قلبى و روحى و نفسى و عملى غیر عموم است .

اینان از هنگام شروع بیدارى و بینایى به تصفیه تمام وجود برخاستند و در خانه هستى خود غیرى باقى نگذاشتند ، کمال ذلت را یافتند تا عزیز شدند ، کمال خضوع و خشوع را آوردند تا سرور و امیر گشتند ، به مرگ اختیارى مردند ، تا زنده شدند ، حقیقت بهشت و جهنم را در اعمال یافتند ، تا از جهنم براى ابد آزاد و مستعد ورود به بهشت الهى در قیامت شدند .

جلال و جمال و کمال و حقیقتى جز حضرت احدیت نیافتند و آنچه غیر او یافتند ، از شئون حضرت دوست یافتند و تا این‏گونه نمى‏شدند به بساط خدمت راه نمى‏یافتند و اذن مجالست براى جلوس در مقام قرب نمى‏یافتند .

سعید الدین سعید فرغانى در « شرح تائیه ابن فارض » در شرح این بیت که به عنوان مقول قول حق است :

أَتَیْتَ بُیُوتا لَمْ تَنَلْ مِنْ ظُهُورِها

وَأَبْوابُها عَنْ قَرْعِ مِثْلِکَ سُدَّتْ

چنین گوید : راه به بارگاه عشق و وصل حضرت ما ، جز نیستى و فناى حقیقى نیست و خانه‏هاى اسما و صفات حضرت ما که مراتب وصل حقیقى‏اند ، با آشیانه‏هاى وجود مقید مجازى و اسما و صفات مستعار امتیازى تو ، پشت تا پشت افتاده‏اند ، من جهة القدوم و الحدث .

پس تا یک سر موى از هستى مقید تو و اضافت اسما و صفات از قول و فعل و علم و عمل و غیر آن ، به خودى خودت در تو باقى و ثابت است و تو در بند آنى که آن را وسیلت وصول به جناب وصل ما سازى ، چنان است که مى‏خواهى که در خانه‏هاى مراتب وصل حضرت ما ، از راه پشت بام درآیى و هرگز کسى این را میسر نشود و از این راه بى‏راهى بقاى هستى و آگاهى مضاف به تو که پشت و بام این خانه‏هاست ، هیچ کس به این خانه‏هاى مراتب وصل ما نرسیده است و نتواند رسید .

عمده عاملى که راه انسان را به جانب آن جناب باز مى‏کند ، تزکیه نفس و تصفیه جان از سیئات و مکروهات است

چه اطراف این بارگاه از باروى عزت :

إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً [یونس 10 : 65]

همه عزت و توانمندى براى خداست .

و سدّ محکم :

وَلَیْسَ الْبِرُّ بِأَن تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُوا الْبُیُوتَ مِن أَبْوَابِهِا [بقره 2 : 189]

و نیکى آن نیست که به خانه‏ها از پشت آن‏ها وارد شوید ، [ چنان که اعراب جاهلى در حال احرام حج از پشت دیوار خانه خود وارد مى‏شدند نه از در ورودى ] بلکه نیکى [ روش و منشِ ] کسى است که [ از هر گناه و معصیتى ] مى‏پرهیزد . و به خانه‏ها از درهاى آن‏ها وارد شوید .

حصنى عظیم منیع دارد و باز درهاى آن خانه‏هاى اسما و صفات که مراتب وصل مااند و آن درهاى محض فنا و محو آثار و حظوظ است ، بالکلیه از کوفتن چون تویى که هنوز از سر حظوظ خود برنخاسته‏اى و لذت وصال ما به قیمتى از هستى خود مى‏طلبى چنان بسته است که هرگز به این کوفتن تو گشاده نشود !!

چون نفس از شوائب رذایل و ملکات شیطانى و هواجس ابلیسى پاک گردد و به حسنات و محامد آراسته شود و در تمام شۆون حیات جانب صدق و صداقت پیش گیرد ، لایق قرب و مأذون در مجالست با حضرت دوست خواهد گشت .

عمده عاملى که راه انسان را به جانب آن جناب باز مى‏کند ، تزکیه نفس و تصفیه جان از سیئات و مکروهات است .

حالات نفس

نفس را به حسب سه حالت سه صفت است :

اول : امّاریّت بالسّوء

قال اللّه تعالى : إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ [یوسف 12 : 53]

نفس طغیان گر بسیار به بدى فرمان مى‏دهد .

بازگشت

و این صفتش در حالى است که هنوز او را از پس پرده طبع به الوهیت اللّه تعالى که خالق و مبدء اوست و لابدى عود و رجوع به حکم :

إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً [یونس 10 : 4]

بازگشت همه شما فقط به سوى اوست .

به او هیچ شعورى حاصل نشده است ، تا لاجرم مطمح نظرش به کلى طلب حظوظ و لذات حسى و وهمى و دنیوى است و همت و طلبش به کلى بر انهماک در آن نوع مقصور .

دوم : صفت لوّامیّت

قال اللّه تعالى : وَلاَ أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ [قیامت 75 : 2]

و به نفس سرزنش‏گر قسم مى‏خورم .

و این به حسب حالتى است که او را از پس حجب و پرده‏هاى طبیعت از لابدى عدد و حقیقت : منه بدأ و الیه یعود ، آگاهى که عبارت از آن اسلام است حاصل آید ، تا در اقوال و افعال و حرکات و سکنات و استیفاى حظوظ و لذات شرع را که ضابط آن آگاهى است ، قبله خود سازد و از مقتضاى او هیچ تجاوز ننماید .

اما اگر وقتى احکام حجب قوى و غالب شود و حکم آن آگاهى پوشیده گردد ، تا در مباشرت افعال و استیفاى لذات از آن ضابط که شرعست مجاوزت کند و صاحبش را بر ترک شهوات و ارتکاب لذات ملامت نماید و لکن باز چون به استحضار آن آگاهى اثرى از او سر برزند و به حکم شرع ، او اعنى نفس را در طلب آن شهوت و لذت بیرون از آن ضابط عصیان کنند و از استیفاى آنش منع کنند در حال به حکم و اثر آن آگاهى ، آن عصیان و منع را مطیع شود و بر آن مباشرت اولین ملامت آغازد و این صفت را به حسب لطافت و کثافت حجب و حکم مراتب اعنى ؛ اسلام و ایمان و احسان ، سه مرتبه است :

و نیکى آن نیست که به خانه‏ها از پشت آن‏ها وارد شوید ، [ چنان که اعراب جاهلى در حال احرام حج از پشت دیوار خانه خود وارد مى‏شدند نه از در ورودى ] بلکه نیکى [ روش و منشِ ] کسى است که [ از هر گناه و معصیتى ] مى‏پرهیزد . و به خانه‏ها از درهاى آن‏ها وارد شوید

اولش که به حکم مرتبه اسلام است و این درجه اوّل از لوامیت در آن‏که به قوت و غلبه حجب از حد شرع مجاوزت نماید با اماریت بالسوء مشارکند ، اما در طاعت عند المنع متباینند ، چه نفس اماره هرگز به منع ممتنع نشود و در طلب شهوت لجاج کند .

و دومش به حکم مرتبه ایمان آن است که لومش از طلب و ترک لذات به ملازمت معاملات و خیرات و طاعات خالصا لوجه المحبوب و سیر در احوال و اخلاق و مقامات ترقى کند ، تا در حال اتیان هر طاعتى و معاملتى یا تخلق و تحقق به هر خلقى و مقامى ، یا بر عقب آن نظرش بر معاملتى یا خلقى یا مقامى اشرف و اعلا افتد و خود را بر قصور و حرمان از آن ملامت کند و به تحصیل آن مشغول گردد .

و سوم : مرتبه لوامیت به مقتضاى مقام احسان آن است که متعلق است به سفر السیر فى اللّه .

سوم : صفت اطمینان

قال اللّه تعالى : یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ [فجر 89 : 27 ـ 28]

اى جان آرام گرفته و اطمینان یافته !

و این صفت مترتب است بر حالتى که سالک تمام از صفات نفسانى و لذات و آمال و امانى اعراض کند و صاحبدل شود و سالک را رجوع و عود به مبدء بر این موقوف است ، قال اللّه تعالى :

ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً [فجر 89 : 28]

به سوى پروردگارت در حالى که از او خشنودى و او هم از تو خشنود است ، باز گرد .

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منبع :

شرح کتاب مصباح الشریعة ومفتاح الحقیقة

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.