تبیان، دستیار زندگی
این کتاب شامل ده داستان کوتاه از نویسندگان انگلیسی زبان درباره زنان است که بیشتر چشم اندازی از ادبیات امروز جهان ارائه می کند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : فاطمه شفیعی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چشم اندازی برای زنان


این کتاب شامل ده داستان کوتاه از نویسندگان انگلیسی زبان درباره زنان است که بیشتر چشم اندازی از ادبیات امروز جهان ارائه می کند.


چشم انداز خانم منستی

چشم انداز خانم منستی. داستان های کوتاه انگلیسی. برگردان. فریبا شهلایی: انتشارات ناصرالدین. چاپ اول.تبریز:1391. 1000نسخه.152 صفحه.3900 تومان.

«زن خیره به سایه های بالای سرش، در کوپه ی خواب دراز کشیده بود. هجوم صدای حرکت چرخ ها در سرش، رفته رفته خواب را از او می ربود و او را هر چه بیشتر در چرخه ی بیداری می نهاد. واگن خواب در سکوت شبانه فرو رفته بود.»[1]

چشم انداز خانم منستی بیش از هر چیز چشم اندازی از داستان کوتاه نویسان انگلیسی زبان ارائه می کند. هر چند بسیاری از این نویسندگان نه اهل انگلیس که امریکایی هستند. همچون کیت شوپن و ادیت وارتن. این کتاب مجموعه داستان کوتاه هایی است که عمدتا درباره زنان و باز عمدتا به قلم زنان نوشته شده است. در گیری های ریز و درشت زنان که اغلب از چشم انداز مردانه پیش پا افتاده و جزیی می نماید. چیزی که در این داستان ها قابل رد گیری است نقد نگاه مردسالارانه ای است که زن را در چار چوب بسته خود محدود می کند. از همین جا می توان فهمید جنبشی که موسوم به جنبش زنان در سراسر دنیا به پا شده است هنوز در قدم های اولیه خودش گام بر می دارد و قصد دارد زنان سراسر دنیا را هم گام خود کند. از داستان های کتاب چشم انداز خانم منستی می شود فهمید نه تنها زنان جهان سومی که زنان اروپا و امریکا هم از نوع برخورد دست دومی مردان در امان نیستند و در این مهم با هم شریک اند. خوشبختانه داستان های این کتاب با هدف موعظه کردن، نوشته نشده اند. تنها به روایت بخشی یا برشی از زندگی زنان در جامعه مدرن قناعت می کنند. لحن و بیان هر داستان از تراژیک کردن و همچون ستم دیده ترین قشر نشان دادن زنان می گریزد. داستان ها زنانی را به نمایش می گذارند که خیلی ساده زندگی می کنند. محدودیت ها را می بینند لمس می کنند و واکنش نشان می دهند. حتی گاه این واکنش ها نه در جهت مثبت که برعکس در جهت وادادن و پذیرش وضعی است که روایت خود را بر همه چیز مسلط می کند.

در داستان اول کتاب به نام تحول، شخصیت زنی روایت می شود که دلش می خواهد فرزندش را خودش تربیت کند و اگر شکست می خورد یا پیروز می شود مسئولیتش را خودش به گردن بگیرد. اما مادر شوهرش مسلما از او دانا تر و توانمند تر است و راه تربیت فرزند را بهتر می شناسد و با تجربه ای که دارد می تواند طوری مدیریت کودک را به عهده بگیرد که آب از آب تکان نخورد. این زن در همان ابتدای داستان ناگهان با همه نارضایتی که دارد میدان را ترک می کند و همه چیز را بر عهده خانواده شوهرش قرار می دهد. او حتی بعد از مدتی شغل خودش را هم ترک می کند و کم کم علاقه هایش را هم ترک می کند و تنها به تولید فرزندانی کمر می بندد تا به دست های پر توان مادر شوهر بسپارد و خود خانه نشینی کند. با این حال اصلا از این وضعیت ناراضی نمی نماید و در پایان داستان اعلام می کند ازدواج کردن و بچه آوردن خیلی آسان است به شرطی که راهش را پیدا کنید.

در داستان های این کتاب چندان خبری از زنان توانا و سرکش و عصیان گر نیست. داستان چشم انداز خانم منستی زنی را روایت می کند که چهارده سال تنها زندگی می کند و تنها دلخوشی اش چشم اندازی است که از پنجره اش می بیند .

در داستان های این کتاب چندان خبری از زنان توانا و سرکش و عصیان گر نیست. داستان چشم انداز خانم منستی زنی را روایت می کند که چهارده سال تنها زندگی می کند و تنها دلخوشی اش چشم اندازی است که از پنجره اش می بیند . چشم اندازی که به زودی قرار است با ساخت برج بلندی برای همیشه از بین برود. خانم منستی اما با شروع ساخت و ساز می میرد.

چشم انداز خانم منستی شامل ده داستان کوتاه است که برخی از آنها عبارتند از: تحول نوشته شارلوت پرکینز گیلمن، روح های قدیمی نوشته ا.ج. مکنا، افسوس نوشته کیت شوپن، صدای پا نوشته کریستل اریو گاست ، سفر نوشته ادیت وارتن و... .  اغلب این اسامی نویسندگان مطرحی هستند مثل ادیت وارتن که عصر بی گناهی او پیش از این به فارسی برگردانده شده است. وی برنده جایزه پولیتزر است که هم پای جایزه نوبل ادبیات است. یا کیت شوپن که نویسنده قدیمی و مطرحی است.

ترجمه این مجموعه داستان که توسط فریبا شهلایی برگردانده شده است به نظرترجمه یک دستی نمی آید و البته ویراستاری دقیقی هم بر آن اعمال نشده است. با این حال کتابی است که با همه کم و کاستی هایش قابل خواندن و لذت بردن است.

« فضای خانه را عبارتی ناگفته پر کرده بود.:" پول بیشتر! پول بیشتر!" هر چند این کلمات بر زبان کسی جاری نمی شد. بچه ها تمام مدت آن را می شنیدند. حتی در کریسمس وقتی اسباب بازی های گران قیمت و بی نظیر اتاق بچه ها را پر کرده بود.»[2]

پی نوشت:

[1] صفحه 128 از داستان سفر

[2] صفحه 71 از داستان اسب چوبی

فاطمه شفیعی

بخش کتاب و کتابخوانی تبیان