اتل متل یه بازی
"ابوالفضل سپهر " شاعر جانباز دفاع مقدس که در سال 1383 بر اثر عارضه شیمایی به مقام والای شهادت نائل آمد. وی سالها قبل از شهادتش مشغول به سرودن شعرهایی با نام اتل متل شدند، بخشی از اشعار این شهید بزرگوار خدمتتان ارائه میگردد.
اتل متل یه بازی
بازیای بچهگونه
از آقا جون نشسته
تا كوچولوی خونه
اول عمونشسته
بعد زن عمو فریده
بعد مامان و آقاجون
بعد بابا و سعیده
مامان بزرگ كنارش
بعد عمه جون خجسته
بعد هم شوهر عمه كه
سوخته كنار نشسته
همین طوری كه میخوند
رسید به پای باباش
با دست روی پاهاش زد
تِقّی صدا داد پاهاش
یه دفعه رنگش پرید
پای بابا رو ناز كرد
نذاشت كه ورچیده شه
پای اونو دراز كرد
بعد دوباره شروع كرد
اتل متل روخوندش
با كلّی داد و بیداد
آقا جونم سوزوندش
دوباره توی بازی
قرعه به بابا افتاد
نذاشت بابا بسوزه
با كلی داد و فریاد
بازی كرد و دوباره
به پای بابا رسید
چشماشو بست و رد شد
انگار پاهارو ندید
مامان جونم سوزوندش
عمه رو بیرون انداخت
با قهر و با جرزنی
كار عمو رو هم ساخت
زن عمو هم بیرون رفت
مامان بزرگش هم سوخت
اون وقت بابا رو بوسید
چشماشو به پاهاش دوخت
بعد از خودش شروع كرد
اتل متل رو خوندش
ولی بازم آخرش
بدجوركی جزوندش
نمیتونست بخونه
سعیده آچین واچین
پای بابا ورچیدهاس
تو جنگ رفته روی مین
یكدفعه بغضش گرفت
گفت «تو اتل متلهام
بابا دیگه بازی نیست
تا كه نسوزه بابام»
پاهای مصنوعی رو
برد با خودش تو اتاق
محكم درو بهم زد
چشماشو دوختش به طاق
امشب حال سعیده
خیلی خیلی خرابه
بازم با بغض و گریه
میخواد بره بخوابه
دیگه میخواد وقت خواب
سعیده عادت كنه
جای متكّا رویِ
پااستراحت كنه
ولی یه روز میفهمه
بابا همیشه برده
پای بابا تو جبهه
شهید شده، نمرده
بخش فرهنگ پایداری تبیان
منبع: سبک بالان
از مجموعه اشعار ابوالفضل سپهر