هنر معاصر، هنر برون مدرن (1)
سدهی بیستم با آرمانشهرهای آیندهنگر و رۆیاهای تکامل بیپایان آغاز شد و با حسرت گذشته (نوستالژی) و جستوجوی بازسازی به پایان رسید. سدهی بیست و یکم نمیتواند در هیچکدام پناه جوید. نکتهی پوچ و خندهداری در لحظهی امروز بحران اقتصادی پساصنعتی و کشمکش فرهنگی پیشصنعتی ما وجود دارد. من کشمکشی میان مدرن و ضدمدرن یا صرفاً "برخورد تمدنها"را در آن نمیبینم، آنچه میبینم بیشتر برخورد مدرنیتههای دور از مرکز است که از لحاظ زمانی و فضایی، با یکدیگر همگاه و همفاز نیستند. برنامههای چندگانهی جهانیشدن و بومیجهانی شدن با هم همپوشی دارند، اما همرویدادی ندارند. در این چارچوب چندگانگی (تکثر)های ستیزنده و درهم تنیده، پیشوند "پسا"( post) خود، کهنه و دیروزین میشود. تا پایان سدهی پیش، اندیشمندان بسیاری برای "پایان" تاریخ و هنر، کتاب و انسانیت ـ به شکلی که ما آنها را میشناختیم ـ یا اشک ریختند و یا آنرا جشن گرفتند. در حالی که "پساهای" گوناگون یکی پس از دیگری از راه رسیدند، بسیاری از اسطورههای پیشمدرن هم خواهان سهم خود در قلمرو روشنفکری و معنویت شدند.
به جای پیشوندهای به سرعت در حال تغییر ـ "پسا"، "ضد"، "نو یا نئو"، "فرا" و "زیر" (مجموعه) – که القاکنندهی حرکتی سنگدلانه به پیش، "در ستیز" یا "فراروی" است و عاجزانه میکوشد "در دل یا درون" باشد، پیشنهاد من "برون یا بیرون" رفتن است: مانند: "برونسامانی"، "بیرون برادوی"، "بیرون نقشه"، یا "بیرون درست (نادرست)، "برونآوازه"، "برونمتعارف"، و گاه "برونرنگ" (به معنای نه همان رنگ و غیرعادی). "برون مدرن" دوربرگردانی به توانمندی کاووش نشدهی پروژهی مدرن است. گذشتههای پیشبینینشده و خطرکردنها را در کوچهپسکوچههای کناری تاریخ مدرن، در حاشیههای اشتباه روایتهای اصلی فلسفی، اقتصادی و تکنولوژیکی مدرنسازی و پیشرفت بازیابی میکند. در حالیکه در بیرون مسیر لگدکوبشدهی ساختوسازهای چیرهی تاریخ ویراژ میدهیم، باید از مسیرها کناری هم پیش برویم، ولی نه مو به مو، و فرصتهای از چشم افتاده و جادههای ناپیموده را بازیابیم. این فرصتها همانند مسیرهای ترابری همگانی در چشماندازهای امریکایی که شاهراهها و بزرگشاهراههای در حال تجزیه و نابودی از آن میگذرند، و با کنترلگرهای چندکارهی ترافیک بازبینی میشوند، در حافظهی مدرن مدفوناند.
برنامههای چندگانهی جهانیشدن و بومیجهانی شدن با هم همپوشی دارند، اما همرویدادی ندارند. در این چارچوب چندگانگی (تکثر)های ستیزنده و درهم تنیده، پیشوند "پسا"( post) خود، کهنه و دیروزین میشود. تا پایان سدهی پیش، اندیشمندان بسیاری برای "پایان" تاریخ و هنر، کتاب و انسانیت ـ به شکلی که ما آنها را میشناختیم ـ یا اشک ریختند و یا آنرا جشن گرفتند. در حالی که "پساهای" گوناگون یکی پس از دیگری از راه رسیدند، بسیاری از اسطورههای پیشمدرن هم خواهان سهم خود در قلمرو روشنفکری و معنویت شدند.
برونمدرن "ایسم" گمشدهای از بایگانی ویرانشدهی آوانگاردیسم نیست. مارک تازهای هم در بازار پرشتاب مشتقهای فعالیتهای هنرمندانهی همروزگار نیست. برونمدرن یک دیدگاه امروزی است که در دههی "صفر" سدهی بیستویکم شکل گرفته است و به ما اجازه میدهد تا جنبههای متفاوت و اغلب دور از مرکز مدرنیتههای متقدمتر را بازپس بگیریم، به قول والتر بنیامین "تاریخ را در مقابل بذر کاشته شده جارو کنیم" تا به جنبههای پوچ و خندهدار زمان حالمان پی ببریم. به کلامی دیگر، برونمدرن یک "ایسم" نیست، بلکه منشور بینش و شیوهی کنش و آفرینش در دنیایی است که میکوشد چشمانداز امروز را که سرشار از ویرانههای تماشایی گسترش داراییهای غیرمنقول و مکانهای ساختوساز میراث به تازگی از نو کشفشدهی ملی است، از نو ترسیم کند. پروژهی برونمدرن هنوز برونآوازه است؛ نمایشی ـ در ـ حال ـ اجراست، تمرینی از شکلهای ممکن و مکانهای مشترک است. به این مفهوم، برونمدرن، هم همزمان امروزی است و هم نامأنوس، رودرروی لحظهی حال است. روزنهها، جداشدگیها و شکافها را در زمان حال کاووش میکند تا در آفرینش آینده دست داشته باشد.
اصطلاح "برون" فرآوردهی اشتباهی زبانشناسانه، واجشناسی مردمپسندو منطق فازی است. تاکید و اغراق تقلیدی خندهدار است. پیشوند"برون" در ترکیب "برونمدرن" نمایانگر تعلق داشتن آن به پروژهی نقادانه-ی مدرنیته و زیادهروی کنارهی آن است.
در سدهی بیستویکم، مدرنیته عهدعتیق ماست. ما با ویرانههایش زندگی میکنیم و آنها را در زمان حال خود میگنجانیم، جای زخمهای عمدی را به حال خود میگذاریم یا نشانههای زمانهمان را با خامهی دلداریدهندهی فراموشی تغییرشکل دهیم. پس برونمدرن، مدرنستیز یا ضدمدرن نیست، در واقع به روح منتقد و آزمایشی مدرنیته نزدیکتر از شکلهای موجود مدرنکردن صنعتی و پساصنعتی است. به کلامی دیگر، وارد مدرنیته "چه میشد اگر" میشود و نه فقط مدرنکردن به صورتی که بوده، و بسیاری از روایتهایی را که به آنها عادت کردهایم، آشفته یا شرمنده میکند.
برونسازگاری فرهنگی
چشمانداز برونمدرن از ما دعوت میکند که از نو به ستیز میان تکامل و حفظ بقا بیندیشیم و پیشنهاد ادراک غیرخطی تکامل فرهنگی از راه آزمون و خطا را میدهد. هنرمند برونمدرن رفیق دست به سینهای در علم و دانش امروز مییابد، به ویژه در نظریهی شورشی برونسازگاری استفن گولد که زیستشناسان مدافع نظریهی تکامل و مدافعان طرح هوشمند، فنرۆیابینها و پسامدرنگراها را آشفته و ناآرام میکند. برونسازگاری را میتوان به صورت رستگاری بیرون از مرکز و پیشبینینشده در تاریخ طبیعی دید، نظریهای که تنها میتوانست از سوی دانشمندی خیالپرداز که گاه مانند هنرمند میاندیشد تکامل یافته باشد.
برونسازگاری در زیست شناسی به صورت نمونهای از "سازگاری کناری" توصیف میشود که عبارت است از گزینش و جذب یک ویژگی برای ایفای نقش کنونیاش از این یا آن خاستگاه دیگر. برونسازگاری زمانی روی میدهد که خصلتی ویژه تکامل مییابد تا به کارکردی ویژه خدمت کند، اما سپس به کارکرد دیگری خدمت میکند. نمونهی خوب آن در زیستشناسی پر پرندگان است: پر که در ابتدا برای تنظیم دمای بدن به کار میرفته، سپس برای پرواز سازگار میشود. برونسازگاریها در پرتو این گونه گزینش و جذب، ساختارهای سودمندی میشوند ـ این بخشِ خارج از سازگاریاین اصطلاح است: آنها برای آنچه هستند، برای دلایلی جز استفادهی اولیهشان، مناسباند؛ گزینش طبیعی نقش کنونی آنها را نساخته است. برونسازگاری ضد سازگاری نیست؛ تصادف صرف هم نیست، خطای انسانی یا نبود دادههای علمی هم نیست که در پایان مفهوم سازگاری را پشتیبانی میکند. برون سازگاری نفس روند نسبت دادن معنا و کارکرد در پسنگری را به زیر سۆال میبرد، روند نسبت دادن پیشوند "پسا" را و بنابراین دربرگیرندهی پدیدهای پیچیده در درون شبکه آهنی تعبیرهای آشناست.
برونسازگاری بیشتر از جنبهی تکامل زیستشناسانه و فنآورانه مطالعه شده است. تردیدی نیست که تکامل فنی سریعتر از تکامل زیست شناسی پیش میرود و پروژهها و امکانات زیادی را روی دست ما میگذارد. پرواز پرنده و زیبایی پیشبینی نشدنی پروانه هنوز ما را شگفتزده میکند؛ در حالیکه گرامافون ادیسون اینک بخشی از موزهی "فنآوریهای ژوراسیک" سدهی بیستم است.
تاریخ هنر و همینطور بایگانیهای بیشتر نویسندگان و هنرمندان پر از پروژههای اجرا نشدهی ماضی مستقبل است. مترادف هنری بالهای پرنده را میتوان در بالهای حریر خودرو پرندهی ولادمیر تاتلین به نام لتاتلین یافت که یکی از پروژههای "شکست خوردهی" پرآوازه است. لتاتلین (به روسی، بازی با فعل "لِتات" ـ پرواز کردن ـ است و" لو ـ تاتلین"، امضای شبه فرانسهی نگارنده)، پیوند زدن مرغ آتش اسطورهای و پیشگونهی سفینهی اسپوتنیک با بالهای حریر، شکستی فنی بود: پرواز نکرد، دستکم نه به مفهوم لفظی، اما باعث شد خیالپردازی دگراندیشان به پروازهای زیادی دست زند. بالهای معیوبش دستوپای خیالی معماری ، هنر و فنآوری تجربی در نیمهی دوم سدهی بیستم شدند.
برونمدرن "ایسم" گمشدهای از بایگانی ویرانشدهی آوانگاردیسم نیست. مارک تازهای هم در بازار پرشتاب مشتقهای فعالیتهای هنرمندانهی همروزگار نیست. برونمدرن یک دیدگاه امروزی است که در دههی "صفر" سدهی بیستویکم شکل گرفته است و به ما اجازه میدهد تا جنبههای متفاوت و اغلب دور از مرکز مدرنیتههای متقدمتر را بازپس بگیریم، به قول والتر بنیامین "تاریخ را در مقابل بذر کاشته شده جارو کنیم" تا به جنبههای پوچ و خندهدار زمان حالمان پی ببریم.
شاید بهترین چیزهای زندگی که پول نمیتواند بخرد ـ مانند خوشبختی، عشق، هنر و دیگر غیرکالاهای بیفایدهی شبیه این ـ نمونههایی از برونسازگاری است. با این حال، برونمدرن صرفاً تکرار واضحات برای هر شکلی از دانش و شناخت زیباییشناسانهی اشتیاق انسانی نیست. برای نخستین بار در تاریخ، برونسازگاری به شکل آشکاری از نو قالبریزی شده و در محل کندوکاوی نو گذاشته شده است.
برونسازگاری چشماندازی هنرمندانه دربارهی تکامل زیستشناسی است که جبرگرایی علمی را آشفته و ناآرام میکند، در عین حال که شواهد تجربی را تحریف نمیکند. اندیشمندان و هنرمندان برونمدرن، گاه نمونههای الگویی آزمایشی دانش مدرنیستی را که خود دانشمندان رها کردهاند، بازیابی میکنند. ولادمیر نابوکوف خوشیهای به کار نخوردنی در مطالعهی پروانهها مییابد، اما این هنرمند درونش بود که آنها را دید و نه دیدگاه حشرهشناسیاش. استراتژی زیباییشناسی برونسازگار بیرون از مدرن به ویژه برای گردهمآوردن فنورزی هنر و دانش مناسب است و بنابراین میتواند شکل جایگزین رسانهای تازه باشد. به قول ولادمیر ناباکوف: در بعد چهارم هنر، پارامترهای هندسی و فیزیکی جایگزینی محتمل میشوند و بنابراین خطهای موازی ممکن است با هم برخورد نکنند، نه به این دلیل که نمیتوانند، بلکه چون ممکن است کارهای دیگری بکنند. برونمدرن کیفیتی فیالبداهه دارد، کیفیت حدس و گمانی که واقعیتهای مسلم را تحریف نمیکند، بلکه پژواکها، بازماندهها، کاربردهای ضمنی و سایههای آنها را میکاود. برونمدرن از داوری زیباییشناسانه نامرسومی که دنیا را برونسامان میکند، شرمنده نمیشود.
بخش هنری تبیان
منبع:
تلخیص از سایت ایران مجسمه/ اسوتلانا بویم / مترجم: رویا منجم