تبیان، دستیار زندگی
دعواهای گروه های مختلف مدیریت سینما در ایران ، پی آمدی جز فاصله گرفتن بیشتر مخاطب با سینما نخواهد داشت
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مجتبی شاعری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سینما از این دعواها خسته است


دعواهای گروه های مختلف مدیریت سینما در ایران ، پی آمدی جز فاصله گرفتن بیشتر مخاطب با سینما نخواهد داشت.


سینما

تا بود ،دعوای معاونت سینمایی بود و خانه ی سینما. بعد هم که معاونت سینمایی به عنوان دیگری تغییر یا ارتقای نام پیدا کرد، به ظاهر این دعوا به نفع حالا با اسم جدید ، سازمان سینمایی تمام شد. تمام شد، ولی نرفت پی کارش. هر دو طرف در این سینما هستند، و با هر تغییر مدیریتی چه در سطح کلان و چه در لایه های پایین تر باز می خواهند که در این سینما کار کنند و این نگرانی ها را بیشتر می کند. نگرانی از این بابت که زخم این  در گیری کهنه شود و در این میان این سینما باشد که ضرر کند.

جالب این که در همه ی بحث ها و دعواها، هر دو طرف، خود را ملزم به رعایت اخلاق می دانستند و از تعهد به هنری حرف می زنند ، که برای انسان مکتبی، تنها هنر خشک و خالی نیست و برای رسیدن به هدفی والا، استفاده می شود. هر دو طرف خود را مقید به ارزش ها، می دانستند و طرف مقابل را به رعایت نکردن همین ارزش ها محکوم می کردند.

قصد قضاوت و جانبداری از هیچ کدام از این دو طرف، در این چند سطر نیست. شاید این جمله ی آخر را در بسیاری از نوشته هایی که به این درگیری ها پرداخته، خوانده باشید، اما به گریزی، مشخص می شود که قصد نگارنده از این به ظاهر، بی تعصبی، تاختن به کدام گروه  و گرفتن جانب کدام  گروه است. در این دعوا که حالا، شکل جدید آن میان حوزه هنری و سازمان سینمایی  کلید خورده است و فقط اسم ها و بهانه ها تغییر یافته، باز هم هدف مشترک دعوای قبلی بازهم وجود دارد: این که نفس های به شماره افتاده ی سینما، خس خس مطنطنی هم پیدا کند! و بعد سوژه ی خوبی باشد برای نوشتن مصیبت نامه نوشتن های جدید به بیماری نوظهور سینما. دست کم موضوع قابل بحثی  برای آسیب شناسی های گفت وگوها و تحقیق ها و جلسات و ... بهانه ها ی بهتری برای جشنواره های من در آوردی، پیدا شود.

اگر دغدغه ی همه ی کسانی که در مدیریت امروز سینمای ایران، نقش دارند، حتی خود مفهوم سینمای مجرد  هم باشد، قاعدتا نباید این دستورزبان و به دنبال آن، این عملکرد را شاهد باشیم، با این که هر دو طرف، هنر و هنرمندی و پایبندی به آن را در خدمت مکتبی می دانند، که هر چیزی در خدمت آن باید باشد. با این در گیری های فرسایشی، که هر گروه به دنبال یارگیری  و پیدا کردن و بعد هم برملا کردن گاف های طرف مقابل است، ثمری جز، به محاق رفتن هنر و سینما نخواهد بود.

در اوضاعی که، صرف هزینه های کلان برای تولید فیلمی که مسئله ی مردم نیست و از بابت رسیدن به هنر درجه ی یک سینمایی هم امید چندانی وجود ندارد، جای سوال خواهد بود. پروژه هایی که باید در خارج از کشور تولید شود و لابد چون هزینه ی دولتی می شود، خیلی هم به برگشت این بودجه فکر نخواهد شد.

با اختیارات مدیریتی و صرف بودجه های کلان، که صرفا برای ارائه ی بیلان و پر کردن زونکن های تبلیغاتی است، نمی شود به سینمای ارزشی دست پیدا کرد و یا آن را از آلودگی ها پالایش نمود.

اگر دغدغه ی همه ی کسانی که در مدیریت امروز سینمای ایران، نقش دارند، حتی خود مفهوم سینمای مجرد  هم باشد، قاعدتا نباید این دستورزبان و به دنبال آن، این عملکرد را شاهد باشیم، با این که هر دو طرف، هنر و هنرمندی و پایبندی به آن را در خدمت مکتبی می دانند، که هر چیزی در خدمت آن باید باشد. با این در گیری های فرسایشی، که هر گروه به دنبال یارگیری  و پیدا کردن و بعد هم برملا کردن گاف های طرف مقابل است، ثمری جز، به محاق رفتن هنر و سینما نخواهد بود.

وقتی انقلاب شد، کسی به نویسنده و کارگردان سفارش نمی داد که فیلمی دینی، اخلاقی و یا انقلابی بسازد.  لحن جامعه ، فریاد درون هنرمند، و اصلا اتمسفری که هنرمند درآن نفس می کشید، باعث این اتفاق بود. که از قضا همان کارها  هنوز هم به اتفاق های سینمای ایران یاد می شود.

الزاما، هنر سفارشی تبدیل به کار تبلیغاتی نمی شود،اما این خطر وجود دارد که کسانی که اعتقادی به مفاهیم ارزشی و مکتبی ندارند، به طمع و با اغماض به اشتیاق موقعیتی شغلی، به اجرای سفارش بپردازند و حاصل، آن چیزی نباشد که باید.

این رویکرد،ساختار سینما را به سمتی می برد که در جشنواره ی سی ام شاهد آن بودیم. یا مثلا در جشنواره ی کودک اصفهان، اتفاق افتاد. فیلم های سفارشی که هزینه ی آن ها بر دوش دولت بود و فقط مجرای تخصیص و پرداخت ها با هم فرق می کرد و معلوم نبود بر چه اساسی و با چه نظارتی، مدیریت می شود. وحالا بعد از آرام شدن تب و تاب ایام هر جشنواره ای، وقتی موسم اکران،مرتب فیلم ها می رسد، این بی نظمی کاملا حس می شود. این انتقاد فقط به سازمان سینمایی یا فارابی بر نمی گردد، که مثلا معاونت فرهنگی شهرداری هم در تخصیص همین بودجه، به فیلم های مستندی که انگار بیشتر برای رونق همان جشنواره ی شهر بوده است، دچار همین اشکال می شود.الان هم تب فیلم هایی از راه می رسد، که با محوریت بیداری اسلامی، داستان پردازی شده باشد. جشنواره های متعدد و مسابقات فیلم نامه نویسی و .... .

آخرش هم چند فیلم پر خرج ساخته خواهد شد و قضاوت در مورد  سطح کیفی هم  پیوست همان دعواهای قبلی می شود.

اما این امید برای تماشاچی سینما محفوظ است، که داعیه داران هنر متعهد، ارزش ها و مفاهیم مکتبی را به نفع خود مصادره نکنند.

مجتبی شاعری

بخش سینما و تلویزیون تبیان