تبیان، دستیار زندگی
هیچ کس را خدای سبحان بدون روزی نگذاشت در سوره مبارکه هود می‌فرماید تمام مار و عقرب در دستگاه من حساب دارند .
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مار و عقرب ها هم نزد خدا پرونده دارند


هیچ کس را خدای سبحان بدون روزی نگذاشت در سوره مبارکه هود می‌فرماید تمام مار و عقرب در دستگاه من حساب دارند.


فطرت

بررسی و تبیین نکات اخلاقی نامه 41 نهج البلاغه حضرت علی(علیه السلام)

بیانات آیت الله جوادی آملی در جلسه درس اخلاق

خدای سبحان برای همه ما یک قاضی درونی خلق کرده است یعنی خدا ما را بی‌سرمایه خلق نکرده ما مثل بانک نیستیم که از خارج به ما سرمایه برسد یا مثل موزه نیستیم که از بیرون به ما کالاهای عَتیق و عتیقه‌جات بدهند انسان مثل دریاست دریا گوهرهای فراوانی دارد اما برای خود دریاست خود دریا ساخته است اگر گفتند:

                  چو دریا به سرمایه خویش باش                               هم از بود خود سود خود برتراش[1]

برای آن است که در درون ما خدای سبحان بحری آفرید که همان بحر فطرت است کسی در دریا گوهر نمی‌ریزد این خود دریاست که گوهر می‌سازد در درون ما این راه هست که ما آنچه را از بیرون می‌گیریم با کارگاه درون این را گوهر کنیم البته آن گوهرهایی که خود انسان می‌سازد به نام گوهر معرفت و محبّت هرگز با گوهر بیرون قابل قیاس نیست.

وجود مبارک امام باقر(سلام الله علیه) مطالب بلند دینی فرمود یکی از مستمعان به حضرت عرض کرد عجب جواهری از شما استفاده کردیم حضرت فرمود همین؟! حیفت نیامد که این مطالب را به طلا تشبیه کردی طلا سنگ زردی است «هل الجوهر إلاّ الحجر»[2] اگر شما طلا را هر چه بررسی کنید می‌بینید که سنگی است که خوب تربیت شده شده رنگین از طلا و سایر فلزها به عنوان احجار کریمه یاد می‌کنند فرمود: «هل الجوهر إلاّ الحجر» این حرف‌های ما شما را فرشته می‌کند حیفت نیامد که این حرف‌ها را به طلا تشبیه کردی انسان بحر علوم است که آن علوم به مراتب از طلا و نقره بالاتر است چون هر انسان متمکنی طلا و نقره را رها می‌کند و با دست خالی می‌رود ولی این علوم ما را رها نمی‌کنند ما با دست پر برمی‌گردیم چه بهتر از این! منتها ما باید بدانیم این محبّت که سرمایه درونی ماست جلوی چشم ما را نگیرد چشم ما را روشن کند.

خداوند فرمود تأمین سعادت تو به عهده خود توست من همه وسایل را فراهم کردم خودت را نجات بده روزی‌ات با من. ما تأمین سعادت را به او واگذار کردیم مجانی می‌خواهیم ما را بهشت ببرد و خیال می کنیم تأمین زندگی ما به دست خود ماست و باید تلاش و کوشش کنیم که خودمان را حفظ کنیم! این می‌شود ادّعای ربوبیت

به عالِمی می‌گویند بحرالعلوم که از خود داشته باشد نه حرف‌های دیگران را جمع کرده باشد کسی حافظه‌ای قوی باشد خیلی چیز بلد باشد او را نمی‌گویند بحرالعلوم آن که گوهر از خود دارد به او می‌گویند بحرالعلوم وجود مبارک حضرت هم فرمود: «قُرّة عینی فی الصلاة». محبّت طوری است که جلوی چشم آدم را می‌گیرد «حُبّک للشیء یعمی و یصِمّ»[3] نه تنها قرّةالعین نیست بلکه حجاب است جلوی چشم آدم را می‌گیرد کدام محبّت است که «یعمی و یصم» اگر محبّت دنیا و امثال دنیا باشد این حجابی است نمی‌گذارد آدم ماورا را ببیند اما اگر محبّت ماورا باشد انسان را می‌گوید تو بزرگ‌تر از آن هستی که نگاه به چیز دیگر بکنی می‌توانی ببینی ولی رها کن نگاه نکن آنها به مقدار لازم فراهم می‌شود و هیچ کس را خدای سبحان بدون روزی نگذاشت در سوره مبارکه هود می‌فرماید تمام مار و عقرب در دستگاه من حساب دارند (مَا مِن دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِیتِهَا)[4] همه فرمود پرونده دارند.

خداوند فرمود تأمین سعادت تو به عهده خود توست من همه وسایل را فراهم کردم خودت را نجات بده روزی‌ات با من. ما تأمین سعادت را به او واگذار کردیم مجانی می‌خواهیم ما را بهشت ببرد و خیال می کنیم تأمین زندگی ما به دست خود ماست و باید تلاش و کوشش کنیم که خودمان را حفظ کنیم! این می‌شود ادّعای ربوبیت این می‌شود (أَفَرَأَیتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ)[5] مثل اینکه ما خودمان را باید اداره کنیم!

امام علی

مستحضرید کلّ خاورمیانه را وجود مبارک حضرت امیر در زمان حکومت اسلامی داشت اداره می‌کرد امپراطوری ایران با همه وسعتی که داشت چند تا استانداری داشت این کشور پهناور مصر استانداری بود که استاندارش مالک اشتر(رضوان الله علیه) بود کلّ خاورمیانه را حضرت امیر اداره می‌کرد. بعد از جریان مالک اشتر(رضوان الله علیه) که معاویه دسیسه کرد آن محمد بن ابی بکر را قبلاً شهید کرد بعد مالک اشتر را در راه شهید کرد وضع مصر مورد غارت امویان و شامیان قرار گرفت پسر عموی حضرت امیر ابن عباس که بصره و اهواز و کرمان زیر مأموریت استانداری او بود پول‌های فراوانی داشت آنها را جمع کرده فرار کرده حضرت نامه نوشت آخر تو پسر عموی ما بودی که من به تو اعتماد کردم این مال‌ها را گرفتی کجا فرار کردی چه چیزی چشم تو را کور کرده تو خیال کردی مال پدرت را به ارث بردی قسم یاد می‌کند دستم برسد به تو تنبیه‌ات می‌کنم این را در همین نامه نوشت فرمود مبادا خیال بکنی بگویی چون حالا پسرعموی علی بن ابی طالب هستم از من می‌گذرند خب چطور می‌شود انسان با اینکه پسر عموی امیرالمۆمنین است همین که دید چهارتا دشمن حمله کرده این می‌آید اموال مسلمان‌ها را می‌گیرد از بصره فرار می‌کند؟! این نامه چهل و یکم را حضرت نوشت که بخشی از این نامه این است فرمود: «فَإِنِّی کنْتُ أَشْرَکتُک فِی أَمَانَتِی وَ جَعَلْتُک شِعَارِی وَ بِطَانَتِی وَ لَمْ یکنْ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِی أَوْثَقَ مِنْک فِی نَفْسِی لِمُوَاسَاتِی وَ مُوَازَرَتِی وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ إِلَی فَلَمَّا رَأَیتَ الزَّمَانَ عَلَی ابْنِ عَمِّک قَدْ کلِبَ» تو دیدی حالا سیاست علیه من شد معاویه در شام استاندارهای مرا یکی پس از دیگری شهید کرد آنجا مشغول شد به غارتگری بعد می‌فرماید باید مال‌ها را برگردانی اگر برنگرداندی « ثُمَّ أَمْکنَنِی اللَّهُ مِنْک لَأُعْذِرَنَّ إِلَی اللَّهِ فِیک وَ لَأَضْرِبَنَّک بِسَیفِی الَّذِی مَا ضَرَبْتُ بِهِ أَحَداً إِلاَّ دَخَلَ النَّارَ» قسم به خدا تو را با شمشیری می‌زنم که هیچ کس را با این نزدم مگر اینکه او جهنم رفت این چه شمشیری است فرمود هر کس علی به او شمشیر زد مستقیماً به جهنم می‌رود خیلی حرف است این می‌شود ید الله فرمود تو را به شمشیری می‌زنم که هر کس مشمول آن شمشیر شد مستقیماً جهنّمی است این می‌شود ید الله ید الله یعنی همین خیلی حرف است « وَ لَأَضْرِبَنَّک بِسَیفِی الَّذِی مَا ضَرَبْتُ بِهِ أَحَداً إِلاَّ دَخَلَ النَّارَ وَ وَاللَّهِ لَوْ أَنَّ الْحَسَنَ وَالْحُسَینَ فَعَلاَ مِثْلَ الَّذِی فَعَلْتَ مَا کانَتْ لَهُمَا عِنْدِی هَوَادَةٌ» قسم به خدا اگر ـ معاذ الله ـ حسن و حسین این کار را می‌کردند ما بساط آقازادگی نداشتیم آنها را هم می‌زدم « وَ لاَ ظَفِرَا مِنِّی بِإِرَادَةٍ حَتَّی آخُذَ الْحَقَّ مِنْهُمَا وَ أَزِیحَ الْبَاطِلَ عَنْ مَظْلَمَتِهِمَا وَ أُقْسِمُ بِاللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ مَا یسُرُّنِی أَنَّ مَا أخَذْتَهُ مِنْ أَمْوَالِهِمْ حَلاَلٌ لِی أَتْرُکهُ مِیرَاثاً لِمَنْ بَعْدِی» مبادا خیال کنی که ما به فکر مال هستیم قسم به خدا من چنین علاقه‌ای ندارم که ای کاش این مال‌ها حلال بود برای من که من برای بچه‌هایم می‌گذاشتم خب من چیزی را که باید رها کنم بروم و او مرا رها نمی‌کند .

شهیدی که در میدان معرکه تیر خورده در خونش دست و پا می‌زند ما خیال می‌کنیم فشار جان دادن دارد این مثل یک آدم تشنه و حرارت‌زده‌ای است که وارد استخر خنک شده دارد شنا می‌کند او خودش دارد لذّت می‌برد ما خیال می‌کنیم که او درد دارد

انسان که می‌میرد اگر این مال‌ها را رها بکنند مال‌ها هم او را رها بکند راحت است تمام مشکلات مرگ و فشار مرگ و فشار جان دادن در همین دلبستگی هاست .

چرا این معتادها را گرفتند دادشان در می‌آید برای اینکه مواد را از اینها می‌گیرند (یک) اعتیاد می‌ماند (دو) اعتیاد بدون متعلّق داد آدم را در می‌آورد (سه) فشار مرگ یعنی همین!

خدا غریق رحمت کند سیدناالاستاد مرحوم علامه طباطبایی را این فرمایش ایشان است می‌فرمود شهیدی که در میدان معرکه تیر خورده در خونش دست و پا می‌زند ما خیال می‌کنیم فشار جان دادن دارد این مثل یک آدم تشنه و حرارت‌زده‌ای است که وارد استخر خنک شده دارد شنا می‌کند او خودش دارد لذّت می‌برد ما خیال می‌کنیم که او درد دارد ما از حال او خبر نداریم این (فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ) همین است مرگ عند الحکیم انتقال از دنیا به برزخ است نه از بیمارستان به گورستان بله بدنش را رفتند آنجا دفن کردند اما این شخص را به برزخ راه دادند یا باید تطهیر شود فرمود قسم به خدا من چنین علاقه‌ای ندارم که حالا اینها برای من باشد و حلال باشد و بگذارم برای بچه‌هایم .

این عصاره  نامه 41 حضرت است که امیدواریم به برکت حضرت هم به معارف این خاندان آشنا بشویم هم اینها را باور کنیم هم اینها را عمل کنیم هم به جامعه منتقل کنیم تا ما و جامعه ما در صلاح و فلاح الهی به سر ببریم و در دنیا و آخر سعادتمند باشیم!

پی نوشت ها :

[1] . خمسه نظامی، شرف نامه، بخش22.

[2]  . المناقب، ج4، ص248.

[3]  . من لایحضره الفقیه، ج4، ص380.

[4]  . سوره هود، آیه56.

[5]  . سوره جاثیه، آیه23.

                                                                                                                                                     فرآوری : محمدی

بخش نهج البلاغه تبیان


منبع :سایت جامع اخلاق

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.