تبیان، دستیار زندگی
آنچه در متن زیر میخوانید سخنان استاد منصور براهیمی و نقد این ایشان در باره سینمای دینی است
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تاملی در سینمای دینی(2)


آنچه در متن زیر میخوانید سخنان استاد منصور براهیمی و نقد این ایشان در باره سینمای دینی است


تاملی در سینمای دینی(2)

ما زمانی باید مفتخر باشیم که همه تاریخ انبیا و قصص قرآنی و کل تاریخ مقدس، در تک تک ما و در جامعه ما جاری و ساری باشد، به طور زنده و فعال عمل کند و راهنمای درونی ما باشد. توجه کنید که ادیان و جامعه‌های دینی همواره ساز و کارهایی برای این نوع فرهنگ سازی داشته اند. تقریباً زیارت‌ها و زیارت نامه‌ها از جهتی بیعت نامه ما با اولیای دین است. مراسم حج از آداب و آیین‌هایی سرشار است که ما را با تاریخ مقدس پیوند می‌دهند. ما در سعی صفا و مروه با هاجر گام بر می‌داریم و به او توکل می‌کنیم. به هنگام طواف كعبه با کل سنت ابراهیمی و محمدی بیعت می‌کنیم. همه ساله عاشورا را زنده می کنیم و زنده نگاه می‌داریم. هر زیارتی که نصیب ما شود، بیعتی است مجدد با یکی از پیامبران یا امامان یا امام زادگان؛ این گزینش ها گاهی نه فردی بلکه اجتماعی است. به همین تاریخ معاصر نظر کنید. ما مکرر از انتخاب حسنی و حسینی سخن گفته‌ایم.

وقتی ما به قصص قرآنی یا تاریخ مقدس رجوع می‌کنیم تا بر اساس آن ها فیلم و سریالی بسازیم باید به این ساز و کار توجه داشته باشیم. تاریخ مقدس تنها رویدادهایی نیستند که در گذشته روی داده و به تاریخ پیوسته باشند. آن ها باید به فرهنگ جاری و ساری زمان حال بدل شوند. هر واقعه، هم یگانه است و هم مکرر؛ زمان خطی و زمان دوری هم زمان حضور دارند. وقایع، هم رویدادهای گذشته اند و هم رویدادهای زمان حال؛ این ها ویژگی قصه قرآنی است. ویژگی اسطوره[1] در مطالعات غربی نیز همین است. به این معنا تاریخ از اسطوره جدا نیست. توجه کنید که از نظر تاریخ نویسانِ گذشته، برای نمونه مسعودی در مروج الذهب یا یعقوبی در تاریخ یعقوبی یا طبری در تاریخ طبری، تاریخ به ما قبل تاریخ و دوره تاریخی تقسیم نمی‌شود. تاریخ با داستان خلقت و سرگذشت حضرت آدم آغاز می‌شود و تا زمان حال استمرار دارد. به همین نحو میان Story وHistory، میان اسطوره و تاریخ تفاوتی وجود ندارد. بنابراین حضور توأمان زمان خطی و زمان دوری هم ویژگی اسطوره است و هم ویژگی تاریخ؛ این ویژگی می‌تواند شامل ساختار داستانی نیز باشد. داستان حضرت یوسف در قرآن از معدود داستانهایی است که کاملاً خطی روایت می‌شود. با این همه ما معنایی از شروع و پایان داریم که هم خطی است و هم دوری؛ داستان با خواب حضرت یوسف شروع می‌شود و با تأویل خواب و به حقیقت پیوستن آن تمام می‌شود. ما بار دیگر به نقطه شروع باز گشته ایم

نمی‌دانیم...تعیین بن مایه‌ها نیازمند تحقیق در دستاورد‌های فرهنگی، هنری، اجتماعی و ...یک جامعه یا امت است و زمانی می‌توان اثبات کرد که پدیده‌ای بن مایه به شمار می‌آید که نخست تکرار و اعاده آن در چهره‌های مختلف ـ آشکار یا پنهان ـ اثبات شود و سپس بتوان اثبات نمود که نقشی فرهنگ ساز داشته است. برای نمونه اگر داستان هبوط را با فرهنگ‌های شرک مقایسه کنیم باز هم با وجود تضادهای بنیادین، شباهت‌ها و تفاوت‌هایی را خواهیم دید. در اسطوره‌های یونان باستان، پرومته که آتش روشنگر را ـ با همه بار نمادینش ـ از خدایان می دزدد و به آدمیان هدیه می‌کند به شکنجه‌ای جاویدان دچار می‌شود

* بن مایه‌ها ریشه‌های زاینده فرهنگ هستند. آن ها مکرر وقوع می‌یابند و در پس بسیاری از رویدادهای اجتماعی و فرهنگی، بیشتر به گونه پنهان، نقشی تعیین کننده بازی می‌کنند. آیا می‌توان برای قصه دینی بن مایه‌هایی را تعریف کرد؟ تا آن اندازه که به تکرار عناصری خاص مربوط می‌شود؟ بله. حتی روش فرمالیستی ولادیمیر پراپ برای دستیابی به عناصر تکرار پذیر در قصه‌های پری وار روشی است برای دستیابی به گونه‌ای از این بن مایه‌ها؛ کارل گوستاو یونگ و نورتروپ فرای نیز تلاش‌های مشابهی داشته اند. این علاقه در مردم شناسان نیز بوده است. از سر جیمز فریزر که معروف است بن مایه‌ها را وضع کرده است بگیرید تا جوزف کمبل که مطالعات او بن مایه‌هایی را شکل داد که در حال حاضر قسمت اعظم عناصر تکرار پذیر فیلمهای هالیوود را از شیر شاه تا ارباب حلقه‌ها را می‌سازد. این دایره حتی میرچا الیاده را که از همه متأخرتر است در بر می گیرد. بن مایه می‌تواند مضمون یا شخصیت یا طرح داستانی و یا هر چیز دیگری باشد. باید مراقب باشیم که منظور‌ ما از بن مایه به آن چه تم یا مضمون می‌گویند، محدود نشود. تم[2] واژه‌ای است موسیقیایی و اگر بخواهیم معادلی برای بن مایه در موسیقی پیدا کنیم شاید موتیف یا لایت موتیف مناسب تر از تم باشند. تلاش برای یافتن بن مایه‌هایی که سازنده و شکل دهنده قصه‌های دینی هستند و حتی بن مایه‌های مخصوص قصه‌های قرآنی و داستان های اسلامی ـ شیعی، پژوهشی دشوار است که باید به آن دست زد. حتی باید آماده بود که بسیاری از یافته‌ها بحث برانگیز باشند و مورد قبول قرار نگیرند. تلاشی سخت و زمانی طولانی نیاز است تا بن مایه‌هایی از این دست کشف شوند.

تاملی در سینمای دینی(2)

بن مایه‌ها آشکار نیستند و در وهله اول به چشم نمی‌آیند. به دلیل فقر پژوهش در این زمینه من نمی‌توانم مثال روشنی بزنم. اما بیایید فرض کنیم که مضامینی چون مرگ آگاهی، قیامت بینی[3] ، شخصیتهایی چون شخصیت قربانی[4] و حتی پدیده‌هایی چون درخت طوبی، هدهد و... می‌توانند بن مایه‌هایی دینی باشند. بن مایه‌ها، هم دارای اشتراک هستند وهم جدایی؛ علامه شهید مطهری(ره) بحثی مسبوط درباره درخت معرفت یا درخت شناخت نیک و بد که در روایتِ مسیحیِ هبوط، ظاهر می‌شود، دارد. در آن جا ایشان استدلال می‌کنند که علم ستیزی، ذاتیِ تفکر مسیحی است. زیرا دانش، شناخت یا معرفت در همان بنیان‌های سازنده این دین، گناه تلقی می‌شوند. حال آن که در اسلام ما از آن با نام شجره ممنوعه یاد می‌کنیم. زیرا نفس طغیان است که گناه تلقی می‌شود و نفس تسلیم ـ اسلام ـ است که فضیلت فرض می‌شود. می‌بینیم که درخت ممنوعه در بنیان های فكری هر دو دین وجود دارد و با وجود شباهت، بیان كننده اختلاف عمیق این دو دین الهی نیز به شمار می رود. حال آیا می توان درخت ممنوعه را بن مایه به شمار آورد یا نه؟

نمی‌دانیم...تعیین بن مایه‌ها نیازمند تحقیق در دستاورد‌های فرهنگی، هنری، اجتماعی و ...یک جامعه یا امت است و زمانی می‌توان اثبات کرد که پدیده‌ای بن مایه به شمار می‌آید که نخست تکرار و اعاده آن در چهره‌های مختلف ـ آشکار یا پنهان ـ اثبات شود و سپس بتوان اثبات نمود که نقشی فرهنگ ساز داشته است. برای نمونه اگر داستان هبوط را با فرهنگ‌های شرک مقایسه کنیم باز هم با وجود تضادهای بنیادین، شباهت‌ها و تفاوت‌هایی را خواهیم دید. در اسطوره‌های یونان باستان، پرومته که آتش روشنگر را ـ با همه بار نمادینش ـ از خدایان می دزدد و به آدمیان هدیه می‌کند به شکنجه‌ای جاویدان دچار می‌شود. دانایی و خردمندی اودیپوس وبال گردنش می‌شود و او را به نکبت و سقوط می‌کشاند. برای یونانیان باستان، معرفت به خودی خود خطرناک بود. این مؤلفه‌ها هم مرزهای جدا کننده فرهنگ‌ها را نشان می‌دهند و هم شباهت‌ها را آشکار می‌کنند. اجازه دهید باز هم نمونه ای دیگر بیان كنم. تقریباً همه فرهنگ‌ها هم شخصیت قهرمان دارند و هم شخصیت قربانی؛ شخصیت قربانی با قربانی کردن خود، ـ هم چون مسیح در تفکر مسیحی ـ یا بار گناهان قوم را بر دوش می‌کشد و یا ـ هم چون حسین (ع) ـ با شهادت خود، دین را حفظ و احیا می‌کند. حتی مارکسیسم هم برای خودش قربانی دارد و از شهادت سخن می‌گوید. مؤلفه‌های فرهنگ ساز این شخصیت‌ها هم تفاوت‌ها را نشان می‌دهند و هم شباهت‌ها را؛ ای بسا همان مؤلفه‌ها بن مایه‌هایی باشند که جست و جو می‌کنیم. به هر حال جست و جو در بن مایه‌های دینی، اسلامی و شیعی، پژوهش دشواری است که باید انجام شود. در این زمنیه تنها می‌توان چشم امید به آینده داشت و به تلاش سخت و بی وقفه کسانی که ناچارند در این راه از جان مایه بگذارند.

تاملی در سینمای دینی(2)

*· نورتروپ فرای در کتاب رمز کل : کتاب مقدس و ادبیات، پژوهشی خواندنی و عمیق درباره بن مایه‌های کتاب مقدس دارد. من نمی‌توانم شرحی مختصر از آن ارائه کنم تنها می‌توانم خواندن آن را گوشزد کنم. اما اجازه دهید به نکته‌ای اشاره کنم که می‌تواند در مطالعات قرآنی، هنر یا سینمای دینی محل بحث و جدل‌های سازنده باشد.

چنان که می‌دانیم در بیشتر ادیان توحیدی، کلمه مقدس است و به خودی خود قدرتمند. به نظر می‌رسد که میراث تفسیری ما در مورد کلة الله و زبان قرآن، که اعجاز آن نیز هست، میراثی سترگ و غنی است؛ اگر این جنجال های نظری جدی باشند که جوامع مدرن، رسانه‌های سنتی خود را ـ که بیشتر بر کلمه استوار بوده است ـ به تدریج از دست می‌دهند و رسانه‌هایی چون سینما، تلویزیون و رایانه را جانشین آنها می‌سازند ـ که بیشتر تصور محور یا شمایل نگار هستند ـ این پرسش جدی پیش می‌آید که آیا محور سنتی دین که بر تقدس و نیروی کلمه استوار بود، می‌تواند بر مدار دیگری بگردد؟ در این صورت چه بر سر کتاب‌های مقدس خواهد آمد که اساساً کلمه محورند؟

پی نوشت:

1.myth

2. Theme

3. نه لزوماً مکاشفات آخر الزمانی بلکه به معنی اصالت دادن به معاد، به عقلِ معاد و به معاد اندیشی در همه امور؛

4. به منزله بلا گردان یا شفیں

بخش سینماو تلویزیون تبیان


منبع:ماهنامه رواق هنرواندیشه،شماره دهم ،مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما