تبیان، دستیار زندگی
آنچه که در این مطلب میخوانید خاطرات کوتاهی است از دکتر شهید بهشتی از زبان اطرافیان ایشان.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سکوت عمیق دکتر بهشتی

آنچه در متن زیر میخوانید خاطراتی است از سیره دکتر شهید بهشتی از زبان اطرافیان ایشان


می بینم آقای بهشتی اوج می گیرد

دکتر بهشتی

راوی :همرزم شهید

آقا محمدرضا فرزند شهید بهشتی برایم تعریف می كرد پس از شهادت پدرم به دلیل علاقه وافری كه مرحوم علامه طباطبایی به ایشان داشتند به اطرافیان ایشان سفارش شده بود كه خبر شهادت پدرم را به ایشان اطلاع ندهند. در كمال تعجب پس از مدت كوتاهی مرحوم علامه به آنها گفته بود شما نمی خواهد چیزی را از من پنهان كنید چون من آقای بهشتی راجلوی چشمانم می بینم كه دارد اوج می گیرد.

راه حل فوری حل محرومیت

راوی :همرزم شهید

من در یكی از سخنرانی هایم كه در كانون توحید داشتم یك مسئله را مطرح كردم وآن این است همان طور كه در موقع پیروزی اسلام و در سال اول و دومی كه پیغمبر(ص ) به مدینه آمده بود وضع انقلاب اسلامی ایجاب می كرد آنهایی كه داشتند نسبت به آنهایی كه نداشتند یك رابطه برادرانه ای برقرار بكنند و طوری بشود كه فوراً قبل از اینكه نوبت به اجرای قوانین برسد كه تنظیم قوانین و اجرای آن زمان می خواهد یعنی قبل از اینكه معطل تنظیم این قوانین شویم فوراً بیاییم و آن امكاناتی از زندگی را كه می شود به دیگران بدهیم اینها را مردم بیایند واقعاً با یك شیوه صحیحی به همه بدهند به طوری كه این مردم محروم گودنشین ، این مردم محروم زاغه نشین ، این مردم محروم روستانشین حس كنند كه خیلی زود وضعشان یك قدری بهتر شده است

ممكن است بخواهند از من امتیاز بگیرند

راوی :همرزم شهید

ما هر لحظه در انتظار شهادت پدرم بودیم . وقتی تصمیم گرفتیم منزلمان را از قلهك به خیابان ایران ببریم و در حال اسباب كشی بودیم ساعاتی پس از مغرب كه صداهای شبیه به انفجار شنیدیم به پاسداری كه همراه من در اسباب كشی بود ولحظاتی دراز كشیده بودیم گفتم فكر می كنم همه چیز تمام شد و پدرم را شهیدكرده اند.

بعد كه بیرون آمدیم و به حزب رفتیم همه چیز را متوجه شدیم . واقعاً هر لحظه همه منتظر شهادت ایشان بودند و البته پدرم هم می دانست و گاهی با صحبتهایی درما ایجاد زمینه می كرد.

حتی خود ایشان یك بار به من گفت علیرضا مواظب خودت باش چون ممكن است دشمنان من ، تو را گروگان بگیرند تا از من در قبال آزادی تو امتیاز بگیرند.

چند روز قبل از فاجعه هفتم تیر، شهید بهشتی را در دفتر سیاسی حزب تنها دیدم وبا توجه به جوّ شدید تروری كه حاكم شده بود، خودم را به ایشان نزدیك كردم وپرسیدم حاج آقا در اسلام ترور هست یا نیست ؟ ایشان نگاهی به من كرد و درسكوت عمیقی فرو رفت . دوباره سۆال خود را مطرح كردم كه باز هم سكوت كردندوقتی برای سومین بار سۆالم را با سكوت پاسخ دادند، ترجیح دادم موضوع راعوض كنم تا مبادا باعث دلخوری و رنجش ایشان شوم .

خوشا به حال آقای خامنه ای

راوی :همرزم شهید

عصر همان روز حادثه چند ساعت قبل از شهادت شهید بهشتی جلسه شورای مركزی حزب جمهوری اسلامی برپا گردید. در آغاز این جلسه خبر ترور حضرت آیت الله خامنه ای به عنوان یك خبر بسیار ناراحت كننده توسط دكتر بهشتی گفته شد. ایشان از افرادی خواست حین این جلسه به طور دایم از وضعیت آقای خامنه ای خبر كسب كرده و اطلاع دهند. در پایان جلسه ضمن ارائه خبر مربوط به وضعیت جسمی آیت الله خامنه ای پیامی كه حضرت امام (ره ) خطاب به ایشان كه در بیمارستان بستری بودند، قرائت گردید. در پایان جلسه شورای مركزی وقتی چند نفری كنار شهید بهشتی نشسته بودیم ، ایشان با اشاره به پیامی كه حضرت امام به آیت الله خامنه ای فرستاده بودند، گفتند: «خوشا به حال آقای خامنه ای كه ولی امر مسلمین چنین پیامی را برای ایشان فرستاده است و این پیام نه برای دنیای ایشان بلكه برای آخرت او هم بسیار ارزشمند است و من آرزو دارم با چنین پیامی ازولی امر مسلمین از دنیا بروم .» واقعاً ایشان با تمام وجود این مطالب را می گفتند. این امر نشان می داد نسبت به ولایت و تولی به ولایت فقیه چقدر توجه داشتند.

چهره شان بسیار نورانی بود

راوی :فرزند شهید

پدرم صبح روز واقعه غسل شهادت كردند و با خانواده خداحافظی كردند. چهره ایشان بسیار نورانی بود كه با روزهای گذشته قابل مقایسه نبود. ما می دانستیم كه بعد از نماز مغرب و عشا در دفتر حزب جمهوری اسلامی جلسه بسیار مهمی پیرامون انتخاب رئیس جمهور آینده برگزار خواهد شد صدای انفجار را به وضوح شنیدیم . برادرانم كه پس از وقوع حادثه به محل رفته بودند بعد از مراجعه به بیمارستان خبر شهادت پدرم و یارانش را به ما دادند.

غسل شهادت كردند

راوی :فرزند شهید

صبح روزی كه پدرم در آن فاجعه به شهادت رسیدند لباس جدیدی را كه مادرم برایشان سفارش داده بود پوشیدند و غسل شهادت هم كردند كه نشان می داد كاملاًآماده شهادت در راه خدا بودند. من از مادرم شنیدم ایشان با آگاهی به شهادت غسل شهادت كرده بودند. پدرم گاهی با صحبتهایی كه برای ما می كردند ما را آماده خبر شنیدن شهادتشان می كردند و می گفتند نه گفتن به ابرقدرتها و منافقین و كنارگذاشتن بنی صدر این مسائل را هم در پیش دارد.

کلیپ هایی از شهید بهشتی

فرآوری: عاطفه مژده

بخش فرهنگ پایداری تبیان


منبع :سیره شهید دكتر بهشتی و سایت نوید شاهد