تبیان، دستیار زندگی
ستایش خدایی را سزاست که نبخشیدن بر مال او نمی افزاید، و بخشش او را فقیر نمی سازد، زیرا هر بخشنده ای جز او، اموالش کاهش یابد، و جز او هرکس از بخشش دست کشد. مورد نکوهش قرار گیرد
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مهدی صفری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

از این ثروت ها بهره ببریم


ستایش خدایی را سزاست که نبخشیدن بر مال او نمی افزاید، و بخشش او را فقیر نمی سازد، زیرا هر بخشنده ای جز او، اموالش کاهش یابد، و جز او هرکس از بخشش دست کشد. مورد نکوهش قرار گیرد.


خوشبختی

«الحمدالله الّذی لا یَفِرُهُ المنع و الجمود، و لا یُکدِیهِ الإِعطاءُ و الجُودُ؛ إذ کُلُّ مُعطٍ مُنتَقِصٌ سِواهُ، و کُلُّ مانع مذمومٌ ما خَلاهُ؛ و هو المنّان بفوائد النِّعَمِ، و عوائد المزید، و القِسَمِ عیالُهُ الخلائق، ضمن أرزاقَهُم، و قَدَّرَ أقواتَهم»1

شرح گفتار

امیر متقیان علی (علیه السلام) در این فراز از خطبه ی نورانی 91 نهج البلاغ، ضمن حمد و ثنایی الهی وسعت و گستردگی ثروت بی پایان خداوند بی همتا سخن به میان آورده و در این باره می فرماید: «ستایش خدایی را سزاست که نبخشیدن بر مال او نمی افزاید، و بخشش او را فقیر نمی سازد، زیرا هر بخشنده ای جز او، اموالش کاهش یابد، و جز او هرکس از بخشش دست کشد. مورد نکوهش قرار گیرد. اوست بخشنده ی انواع نعمت ها و بهره های فزاینده و تقسیم کننده ی روزی پدیده ها، مخلوقات همه جیره خوار سفره ی اویند، که روزی همه را تضمین، و اندازه اش را تعیین فرمود»

سخن حکیمانه ی امیر بیان علی (علیه السلام) از یک سوی بیانگر عظمت ثروت نامحدود الهی است، به گونه ای که خزینه ی ثروت بی کرانش همچون چشمه ای جوشان، موجودات عالم هستی را از آب وجود خود سیراب می سازد، بی آنکه قطره ای از آن کم شود، و از سوی دیگر حکایت از لطف و احسان بی نظیر خالق متعال دارد که همه ی موجودات را به طرز شگفت آوری بر سر سفره ی جود و کرم خویش میهمان ساخته و آن ها را از انواع نعمت های مادّی و معنوی بهره مند ساخته است.

پروردگار هستی در بخشی از کلام دلنشین خود این حقیقت را به زیبایی بازگو نموده و در این باره فرموده است: «و ما مِن دابّهٍ فی الأرض الّا علی الله رِزقُها و یعلم مستقرها و مستودعها کلٌ فی کتابٍ مبینٍ»2 : و هیچ جنبنده ای در زمین نیست، جز آنکه روزی آن بر خداست و قرارگاه اصلی و جایگاه موقت [و محل انتقال] آن را می دادند. همه در کتابی روشن موجود است.

با دقّت در کلام نورانی حضرت حق به این نتیجه می رسیم که در مسئله «روزی رسانی» از ناحیه ی خداوند بی همتا به اندازه ای حساب شده و دقیق است که کاملاً منطبق بر خواسته ها و نیازهای موجودات می باشد، که در هر وضع و شرایطی که قرار داشته باشند، سهم خود را از رزق و روزی خدا دریافت خواهند نمود، و در این باره هیچ جنبنده ای از قلم نخواهد افتاد. چرا که همگی زیر ذرّه بین خطا ناپذیر الهی قرار دارند و آن یگانه خالق هستی؛ با ظرافتی خاص، تمام آنها را از سفره ی نعمت های بیکران خویش بهره خواهد ساخت، از حیوانات غول پیکر دریایی گرفته تا حشرات بسیار کوچکی که به زحمت دیده می شود، همه و همه به تناسب حال خود به آنچه لازم دارند خواهند رسید.

هرگز نباید در زندگی به خود اجازه دهیم که خصلت بسیار زشت و ناشایست یأس و ناامیدی، همچون میکروب در خانه ی قلب و جان ما لانه کرده، و فضای مملکت باطن را با سمِّ مهلک خود آلوده سازد

بنابراین هیچ کس نباید در زمینه ی «روزی» و اداره ی امور زندگی کمترین اضطراب و دلهره ای به خود راه دهد.

حال که چنین خدای مهربانی داریم، پس هیچ گاه نباید در مقابل مشکلات دنیا کمر خم کرده و از مقابله با آنها اظهار عجز و ناتوانی نماید، و یا در مواردی در اثر شدّت غم و اندوه، رشته امید خود را از درگاه رحمت الهی بریده و از اینکه به دنیا آمده و زندگی می کند به درگاه ایزدِ منّان زبان به شکوه و گلایه باز نماید. خدای دلسوز و عزیزی که از همان آغاز آفرینشِ مخلوقات، به یاد آنها بوده و اداره ی امور زندگیِ آنها را عهده دار شده است.

بنابراین هرگز نباید در زندگی به خود اجازه دهیم که خصلت بسیار زشت و ناشایست یأس و ناامیدی، همچون میکروب در خانه ی قلب و جان ما لانه کرده، و فضای مملکت باطن را با سمِّ مهلک خود آلوده سازد.

خدا

دوستی با خدا بهترین دوستی ها!

در طول حیات آدمی، آنچه می تواند انسان را از بند تعلّقات مادّی رهایی بخشیده، و طوفان غم و اندوه دنیوی را فرونشاند، دل بریدن از دنیا و دلبستگی به آفریدگار متعال است.

اگر انسان آتش عشق و محبّت خدا را در خانه ی قلب خویش روشن نماید، بی تردید لحظه ای از عمر ارزشمند خود را برای غیر او هزینه نخواهد نمود. آری بالاترین و بهترین نوع دوستی، دوستی با خداست، به گونه ای که هیچ کس و هیچ چیز ارزش آن را ندارد که جای آن را پر نماید، خداوندی که در کارخانه ی نظام هستی، اگر چشم بر هم زدنی نظر رحمت خویش را از اهل دنیا بردارد، گرد نیستی و نابودی بر فرق آنها نشسته و لباس وجود از اندامشان کنار خواهد رفت.

مطابق روایات گهربار معصومین(صلوات الله علیهم اجمعین) اگر انسان بتواند خود را به وادی محبّت الهی برساند و در این مسیر ملکوتی، قدم گذارد بی تردید، مورد لطف و عنایت ویژه ی حضرت حق قرار گرفته، و آن یگانه معبود واقعی با انوار قدسی و ملکوتی خویش، چراغ ایمان را در خانه ی وجودشان روشن خواهد ساخت.

در روایتی چنین آمده که: حضرت عیسی (علیه السلام) از کنار سه نفر گذشت که رنگ های ایشان متغیّر و بدن های آنها نحیف و لاغر شده بود.

از آنها پرسید: چه چیز شما را به این حال انداخته؟! گفتند: ترس از آتش جهنّم. حضرت عیسی گفت: بر خدا لازم است که هر خائف و ترسناکی را ایمن گرداند. از کنار سه نفر دیگر عبور کرد که ضعف و تغیّر آنها بیشتر بود. گفت: چه چیز شما را چنین کرده؟! عرض کردند: شوق بهشت.

و هیچ جنبنده ای در زمین نیست، جز آنکه روزی آن بر خداست و قرارگاه اصلی و جایگاه موقت [و محل انتقال] آن را می دادند. همه در کتابی روشن موجود است

فرمود: خدا را لازم است که شما را به آنچه شوق دارید برساند.

سپس گذر او به سه نفر دیگر افتاد که ضعف و لاغری بر آنها چیره شده و نور از روی آنها می درخشید، پرسید: چه چیزی شما را به این حال درآورده؟! گفتند: دوستی خدا، حضرت فرمود: «انتم المقربون» یعنی، شمایید مقربان درگاه احدیت.3

آری عشق به خدا اِکسیر عظیمی است که می تواند با شراب جانانه ی خویش چنان ما را از خود بیخود نماید که در دنیا تنها به او اندیشیده و از غیر او غافل شویم.

گریه به عشق خدا!

یکی از پیغمبران بزرگ الهی که همواره نام او در صفحات تاریخ می درخشد حضرت شعیب (علیه السلام) است.

در روایتی رسول گرام اسلام (صلی الله علیه و آله) درباره ی حضرت شعیب فرموده است: «شعیب از دوستی خدا آنقدر گریست که دو چشم او نابینا شد. خداوند بینایی دو چشم را به او بازگرداند. اما او باز هم گریست [و در اثر گریه ی فراوان] دوباره کور شد خداوند [برای بار دوم] چشمانش را بینا نمود. بار سوم نیز در اثر گریه نابینا شد و خداوند چشمان او را بینا ساخت.

در مرتبه ی چهارم وحی الهی رسید که: ای شعیب! تا کی می گریی و تا چه زمانی این چنین خواهی بود؟! اگر گریه ی تو از خوف آتش جهنم است، من تو را از آن ایمن گردانیدم. و اگر از شوق بهشت است آن را به تو عطا نمودم. عرض کرد: الهی و سیّدی! تو آگاهی که گریه ی من نه از ترس جهنّم است و نه از شوق بهشت، ولیکن دل من به محبّت تو بسته است، و بی ملاقات تو نمی توانم صبر کنم، و گریه ی دوستی و محبّت است که چشم مرا نابینا کرد...» 4

پی نوشت ها :

1-فرازی از خطبه ی 91 نهج البلاغه، ص154، ترجمه محمد دشتی

2- سوره هود، آیه 6

3- المحجّة البیضاء، ج8، ص6

4-  بحارالانوار، ج12، ص380

                                                                                                                                                        مهدی صفری

بخش نهج البلاغه تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.