تبیان، دستیار زندگی
وقتی از طلبه‌ای سؤال می‌کنند امام حسن علیه‌السلام می‌دانست این کاسه دارای سم است یا نه، در جواب می‌ماند برای این است که درسش را نخوانده است. اگر او می‌فهمید علم غیب فوق‌الحجه است و کاربرد فقهی ندارد می‌گفت امام حسن علیه‌السلام یقیناً می‌دانست این کاسه سم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

استدلال قرآنی یک مرجع درباره علم غیب ائمه


وقتی از طلبه‌ای سۆال می‌کنند امام حسن علیه‌السلام می‌دانست این کاسه دارای سم است یا نه، در جواب می‌ماند برای این است که درسش را نخوانده است. اگر او می‌فهمید علم غیب فوق‌الحجه است و کاربرد فقهی ندارد می‌گفت امام حسن علیه‌السلام یقیناً می‌دانست این کاسه سم دارد.


اخلاق پیامبر در خانواده

علم غیب ائمه اطهار علیهم‌السلام

طلبه‌ای که این حرف‌ها را بفهمد مواظب زبانش هست و دیگر نمی‌گوید امام حسین علیه‌السلام نمی‌دانست و اگر می‌دانست دیگر نمی‌رفت! وقتی از طلبه‌ای سۆال می‌کنند امام حسن علیه‌السلام می‌دانست این کاسه دارای سم است یا نه، در جواب می‌ماند برای این است که درسش را نخوانده است.

تفسیر سوره مبارکه نمل

در جریان ملک سلیمان علیه‌السلام برخی از مطالب مربوط به لسان پرندگان است و نطق به این معنی مخصوص انسان نیست و برای این حرف که فقط همان پرندگان به تعلیم حضرت نطق داشتند، سندی ارائه نشده است.

با توجه به نطق غیر انسان، نباید از او با «الانسان ناطق» تعریف کرد بلکه تعریف صحیح این است: «الانسان حیّ متأله».

درباره عذاب کردن هدهد که حضرت سلیمان به آن تهدید کرده، آمده است که می‌خواست او را در کنار ناجنس او (زغن) قرار دهد که هم‌صحبتی با ناجنس عذاب بزرگی است و بر طبق همین روایاتی که ذیل این آیه شریفه آمده است بعضی از بزرگان فرموده‌اند «روح را صحبت ناجنس عذابی است الیم».

سخنی پیرامون «فَمَکَثَ غَیْرَ بَعِیدٍ فَقَالَ أَحَطتُ به ما لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُکَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ یَقِینٍ»

جناب زمخشری در ذیل این آیه از گروهی نقل می‌کند که گفته‌اند دلیل بطلان قول رافضه که امام را عالم به همه مسایل و جزئیات می‌دانند همین آیه است و رهبران الهی یعنی انبیا و ائمه علیهم‌السلام از علم غیب اطلاعی ندارند. سخن زمخشری و این گروهی که از آن‌ها نقل می‌کند باطل است.

در علم اصول از مسائل معرفتی، سه قسم باید بحث شود؛ اول «دون الحجة» مثل ظن غیر معتبر و قیاس، قسم دوم که حجت است مثل علم متعارف و طمأنینه در حد علم، قسم سوم هم که در اصول نیست و باید باشد ولی علم اصول این رسالتش را انجام نداده و باید انجام می‌داد و از آن بحث می‌کرد، علم فوق الحجة است و آن علم ملکوتی و علم غیب است، یعنی علمی است که فراتر از آن است که کاربرد فقهی و اجتماعی داشته باشد.

قرآن هم روش عقلی و فلسفی دارد و هم روش عرفانی، روایات هم همین‌طور است؛ خطبه‌ها عموماً به روش عقلی است ولی دعا و مناجات اهل بیت علیهم السلام به روش عرفانی است و در آنجا سخن از شهود است، طریق سخن هدهد هم لسان فلسفه و برهان است

مرحوم کاشف الغطاء (که فقیهی فحل و سلطان فقه است و مرحوم صاحب جواهر درباره او فرموده است به حدت ذهن او ندیده‌ام) از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می‌کند که حضرت فرمود (ائمه هم همین طورند) وقتی در جامعه حکومت و بین مردم داوری می‌کنیم «إنما أقضی بینکم بالبینات و الأیمان»؛ ما در این امور به علم غیب عمل نمی‌کنیم، اگر کسی بینه و دلیلی آورد به آن عمل می‌کنیم و مأمور نیستیم جامعه را با علم ملکوتی اداره کنیم؛ البته یک وقت معجزه اقتضا می‌کند که مطلب دیگری است.

طبق این آیه یقیناً پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله از همه امور با خبر است؛ «فسیری الله عملکم و رسوله و المۆمنون» مراد از مۆمنون اهل بیت علیهم السلام است. تحقیقاً حضرت همه کارهای شما را می‌بیند، این مسئله عرض اعمال است. بسیاری از کسانی که درباره امام زمان علیه‌السلام کار می‌کنند فقط منتظر ظهور حضرت هستند البته این یک برکتی است، اما عرض اعمال به حضرت را اصلاً مطرح نمی‌کنند. اگر امام زمان علیه‌السلام هست، می‌بیند و اگر می‌بیند باید درست عمل کنیم.

اگر کسی در محکمه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله بینه دروغ آورد و به نفع او حکم شد نگوید من در محکمه رسول خدا و از دست ایشان این را گرفتم! این قطعه‌ای از آتش است. هر کاری می‌کنیم می‌بینند ولی به صراحت اعلام کرد در اداره جامعه با علم غیب کاری انجام نمی‌دهیم و الا انسان مجبور است که اطاعت کند و کمال از بین می‌رود. انسان باید آزادانه زندگی کند، اگر این‌طور نباشد بشر در اطاعت مجبور می‌شود؛ پس علم ملکوتی حجت شرعی نیست چون کارهای عادی را با علم عادی حل می‌کنند، همان‌طور که حکیم را برای رفتگری انتخاب نمی‌کنند علم غیب و علم ملکوتی را هم برای کارهای عادی استفاده نمی‌کنند.

درباره عذاب کردن هدهد که حضرت سلیمان به آن تهدید کرده، آمده است که می‌خواست او را در کنار ناجنس او (زغن) قرار دهد که هم‌صحبتی با ناجنس عذاب بزرگی است و بر طبق همین روایاتی که ذیل این آیه شریفه آمده است بعضی از بزرگان فرموده‌اند «روح را صحبت ناجنس عذابی است الیم»

اصول باید ده‌ها بار این مطلب را بگوید، اگر از این مسائل و علمی که حجت شرعی نیست در اصول بحث شود دیگر خطر «شهید جاوید» در پیش نیست، اگر این حرف‌ها در اصول بود دیگر «شهید جاوید» نوشته نمی‌شد. طلبه‌ای که این حرف‌ها را بفهمد مواظب زبانش هست و دیگر نمی‌گوید امام حسین علیه‌السلام نمی‌دانست و اگر می‌دانست دیگر نمی‌رفت!

وقتی از طلبه‌ای سۆال می‌کنند امام حسن علیه‌السلام می‌دانست این کاسه دارای سم است یا نه، در جواب می‌ماند برای این است که درسش را نخوانده است. اگر او می‌فهمید علم غیب فوق‌الحجه است و کاربرد فقهی ندارد می‌گفت امام حسن علیه‌السلام یقیناً می‌دانست این کاسه سم دارد.

اخبار هدهد از مسائل قوم سبأ

هدهد اعلام کرد که از نظر حکومتی یک خانمی در رأس قرار داشت که همه امکانات اداره حکومت را دارا بوده و هیچ کمبودی نداشت ولی از نظر اعتقادی و فکری، خود او و قومش آفتاب پرست بودند و فساد عقیدتی داشتند، هدهد اعتقاد این قوم، فساد آن اعتقاد و علت فساد آن را هم بیان کرد که البته این را همه نمی‌فهمند.

مسجد شهادت خواهد داد که چه کسانی آمدند و چه کسانی نیامدند. شهادت می‌دهد ریاکارانه آمدند یا مخلصانه، با چه نیتی آمدند و با چه نیتی رفتند اما نکته اینجا است کسی که حرف مسجد را بفهمد کم است. باید حضرت سلیمان علیه‌السلام باشد تا حرف هدهد را بفهمد.

قرآن هم روش عقلی و فلسفی دارد و هم روش عرفانی، روایات هم همین‌طور است؛ خطبه‌ها عموماً به روش عقلی است ولی دعا و مناجات اهل بیت علیهم السلام به روش عرفانی است و در آنجا سخن از شهود است، طریق سخن هدهد هم لسان فلسفه و برهان است.

بخش قرآن تبیان


منبع  بیانات آیت الله جوادی آملی، سایت مهر