تبیان، دستیار زندگی
برخی از بزرگان چون علامه طباطبائی، مکارم شیرازی و جوادی آملی‌، بر این عقیده‌اند که تعدد تعابیر، بیانگر تعدد معانی است.البته، این دیدگاه بعضی از محدثان چون شیخ صدوق، علامه مجلسی و بسیاری از دانشمندان اهل سنت نیز، می‌باشد.( التمهید فی علوم القرآن‌، ج1،ص 87)
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اطلاعاتی پیرامون نزول قرآن کریم


آیا مفاد صفات بیان شده پیرامون قرآن به خصوص «تنزیل»، «منزل» و «نازل» یکسان است یا این که هر کدام، پیام رسان نوعی خاصی از معنی هستند؟

برخی از بزرگان چون علامه طباطبائی، مکارم شیرازی و جوادی آملی‌، بر این عقیده‌اند که تعدد تعابیر، بیانگر تعدد معانی است.البته، این دیدگاه بعضی از محدثان چون شیخ صدوق، علامه مجلسی و بسیاری از دانشمندان اهل سنت نیز، می‌باشد. ( التمهید فی علوم القرآن‌، ج1،ص 87)


نزول

تعدد نزول قرآن؟

کانون اصلی این بحث از منظر این است که آیا مفاد صفات بیان شده پیرامون قرآن به خصوص «تنزیل»، «منزل» و «نازل» یکسان است یا این که هر کدام، پیام رسان نوعی خاصی از معنی هستند؟

برخی از بزرگان چون علامه طباطبائی، مکارم شیرازی و جوادی آملی‌، بر این عقیده‌اند که تعدد تعابیر، بیانگر تعدد معانی است.البته، این دیدگاه بعضی از محدثان چون شیخ صدوق، علامه مجلسی و بسیاری از دانشمندان اهل سنت نیز، می‌باشد.( التمهید فی علوم القرآن‌، ج1،ص 87)

برخی دیگر از جمله استاد معرفت و جعفر مرتضی، بر این باورند که تعدد نزول، منتفی است.( الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج1‌، ص194. التمهید فی علوم القرآن، ج1، ص93) ضمن پذیرش این مطلب که قرآن به صراحت، نزول تدریجی را تأیید می‌کند و به گونه غیرمستقیم به نفی دفعی بودن، می‌پردازد و می‌فرماید: «قال الذین کفروا لولا نزل علیه القرآن جملة واحدة کذلک لنثبت به فوادک و رتّلناه ترتیلاً (فرقان: 32)»، که با جمله «کذلک» تأیید می‌کند که این قرآن، «جمله واحده» نبوده است.

از زاویه دید قرآن، به نظر می‌رسد تعبیر به «نزل» فارغ از نوع نزول است و تنها در صدد بیان حقیقت نزول قرآن می‌باشد، چرا که می‌فرماید: « و بالحق انزلناه و بالحق نزل (اسراء : 105) ». هچنین تعبیر «تنزل» نیز در مقام نفی القاء شیطانی است و در مقام بیان نوع نزول، نمی‌باشد.

به نظر می‌رسد دو تعبیر «انزال» و «تنزیل» هر کدام، اشارت به نزول خاصی باشد بدین معنی که تنزیل، اشارت به نزول تدریجی و انزال، اشارت به نزول دفعی باشد و این نظریه را می‌توان از منظر قرآن به چند دلیل تقویت نمود:

اول؛ کاربرد واژه‌ها و مشتقات این دو باب از قبیل «انا انزلناه فی لیلة القدر (قدر : 1)». و «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن (بقره: 184)»، بیانگر ظرف زمانی محدود در نزول است و «و انزل التوراة والانجیل (آل عمران: 3)»، که این دو کتاب دفعی و در الواح بوده است و «و انزل الله سکینته علی رسوله (توبه: 40)»، که تمام این موارد در نزول دفعی است و نیز «قرآنا فرقناه لتقراه علی الناس علی مکث و نزلناه تنزیلا (اسراء: 160)»،«لتبین للناس ما نزل الیهم (نحل : 44)» که بیانگر تدریجی بودن است.

دوم؛ تفاوت تعبیر در نزول بر پیامبر(صلی الله علیه وآله) و نزول به سوی مردم که در سوره نحل آمده و می‌فرماید:«و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم (نحل: 44)». آنچه در نزول بر پیامبر(صلی الله علیه وآله) به کار برده است انزال و آن چه در نزول بر مردم به کار برده است، تنزیل است و این دو، نمی‌تواند مترادف باشد ؛ چرا که نزول به دو مقصد و دو واسطه را بیان می‌کند.

سوم؛ این که در سوره انعام می‌فرماید: «قل لا اجد فیما اوحی الی محرماً علی طاعم یطعمه الا ان یکون میته او دماً مسفوحا او لحم خنزیر فانه رجس (انعام:‌145)»، در حالی که این، اولین سوره مکی است که درباره میته، خون و گوشت خوک سخن می‌گوید، گرچه بعد از آن در سوره‌های نحل، بقره و مائده، مجدداً، آن را بیان نموده است.

اجمالاً در خصوص زمان نزول می‌توان گفت ماه مبارک رمضان، ظرف زمانی این نزول است چرا که در یک جا می‌فرماید: «انا انزلناه فی لیلة القدر » و در جای دیگر می‌فرماید: «انا انزلناه فی لیلة مبارکة »، که مبین نزول قرآن در شب قدر و شبی با برکت است و در جای دیگر فرمود: «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن ». با چینش این آیات در کنار هم، این نتیجه به دست می‌آید که نزول دفعی قرآن در شب قدر و شب قدر در ماه رمضان، قرار دارد .

چهارم؛ تعبیر «انا انزلناه فی لیله القدر (قدر: 1)». و «انا انزلناه فی لیلة مبارکه (دخان 3)» و «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن (بقره: 184)». زیرا، اگر بخواهیم، این آیات را حمل بر سرآغاز نزول کنیم، می‌بایست، ضمیر در دو آیه نخست و قرآن در آیه سوم را، حمل بر جزئی از قرآن کنیم که خلاف ظاهر است.

و اما این که فرمود: «کذلک» و تأیید کرد که این قرآن «جمله واحده» نبوده است، نمی‌تواند دلیلی بر نفی دفعی بودن باشد چرا که بیانگر دید مردم در دریافت قرآن است و شکی نیست که قرآن برای مردم با تعبیر «ما نزل الیهم» تدریجی بوده و پیامبر(صلی الله علیه وآله) نیز به تدریج به آن‌ها، ابلاغ می‌کرده است.

اگر دو نزول را بپذیریم که بعید هم نیست، آن گاه، نوبت آن است تا روشن شود نزول دفعی چه زمانی، کجا، چگونه و برای چه بوده است؟

که اجمالاً در خصوص زمان نزول می‌توان گفت ماه مبارک رمضان، ظرف زمانی این نزول است ؛ چرا که در یک جا می‌فرماید:«انا انزلناه فی لیلة القدر (قدر: 1)» و در جای دیگر می‌فرماید: «انا انزلناه فی لیلة مبارکة (دخان: 3)»، که مبین نزول قرآن در شب قدر و شبی با برکت است و در جای دیگر فرمود: «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن (بقره: 184)». با چینش این آیات در کنار هم، این نتیجه به دست می‌آید که نزول دفعی قرآن در شب قدر و شب قدر در ماه رمضان، قرار دارد.

نظر می‌رسد دو تعبیر «انزال» و «تنزیل» هر کدام، اشارت به نزول خاصی باشد بدین معنی که تنزیل، اشارت به نزول تدریجی و انزال، اشارت به نزول دفعی باشد و این نظریه را می‌توان از منظر قرآن به چند دلیل تقویت نمود .

زمان و مکان نزول

درباره زمان نزول قرآن باید گفت: براساس گواهی تاریخ‌، مدت این نزول، بیست و سه سال از سال چهلم عام‌الفیل (27 رجب) تا سال یازدهم پس از هجرت بوده است و تقسیم آیات و سوره‌ها به مکی و مدنی، مطابق ملاک زمانی بر همین اساس است.

آری‌، قرآن کریم، خود به حقیقت دیگر درباره زمان نزول اشارت دارد و می‌فرماید: «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن (بقره: 184)» و نیز «انا انزلناه فی لیلة مبارکة (دخان: 3)» که پس از این، بدان اشارت خواهد شد.

از نظر مکان، نزول در شهرهای مکه و مدینه و اطراف آن دو صورت گرفته است و تقسیم آیات به مکی و مدنی با ملاک مکانی، اشارت به همین حقیقت دارد و بسا بتوان به برخی از آیات نیز بر این تقسیم، استشهاد نمود از جمله آیه شریفه «لا اقسم بهذا البلد و انت حلٌّ بهذا البلد (بلد:1 - 2)» و آیه «و هذا البلد الامین (تین: 3)» که اشارت به شهر مکه دارد و آیه «والذین فی قلوبهم مرض و المرجفون فی المدینه لَنُغْرِینَّک بهم ثم لایجاورونک فیها الاقلیلا (احزاب: 60)» و آیه «یقولون لئن رجعنا الی المدینه (منافقون: 8)» که درباره حضور منافقان و فعالیت آنان، در مدینة النبی است.

فرآوری : زهرا اجلال

بخش قرآن تبیان


منابع:

سایت حوزه

سایت معارف قرآن