شبههی اهمیت مسائل جنسی در قرآن
چرا برای تبلیغ اسلام در خصوص «حوریان» این همه در قرآن تبلیغ شده است. اگر دین اسلام حق است چرا نیازهای جنسی را برای رسیدن به بهشت معرفی میکند؟
سخن از «حور» برای تبلیغ دین اسلام نیست، چرا که اسلام هیچ گاه به «حور» دعوت نکرده است. بلکه به توحید و «لا إله الاّ الله» دعوت نموده است.
حور، غلمان، ولدان مخلدون، به زیبایی لوءلوء و مرجان و با جامهای زرین و نقرهای در دست و لباسهای حریر و چشمنواز بر تن و ...، هر چه که باشند، خدمتگزاران انسان مۆمن هستند، نه ارباب آنها. لذا بزرگتر هیچگاه به کوچکتر تبلیغ و دعوت نمیشود، آن هم از ناحیه خداوند حکیم و منّان. بلکه در دین حق اسلام، انسان به رشد و کمال در سایه توحید و یکتاپرستی و خودداری از بندگی رب النوعها و اطاعت ربّ العالمین دعوت و تبلیغ شده است.
الف – قرآن کریم کتاب جامع هستی شناسی است و باید و نبایدهایش نیز منطبق با حقایق عالم هستی میباشد. لذا چنان چه هم خدا را میشناساند، هم انبیا و رسل، اولیا و اولیالامر و صراط مستقیم را میشناساند؛ ابلیس، شیاطین انس و جن، مۆمن، کافر و منافق را نیز میشناساند و هم چنین عوالم مختلفی را که انسان در آن سیر و زندگی خواهد نمود میشناساند. از عالم نطفه در صلب پدر گرفته تا جنین در رَحِم مادر، عالم دنیا با دورههای کودکی، جوانی گرفته تا عالم پیری و مرگ؛ از عالم قبر و برزخ و قیامت گرفته تا بهشت و جهنم، همه را میشناساند.
بهشت و جهنم در قرآن کریم هدف نیستند، بلکه دو جایگاه هستند که هر کس به تناسب رشد و مرتبهی وجودیاش که حاصل اعتقادات و اعمالش میباشد، در مرتبهای از مراتب گوناگون آنها قرار میگیرد. لذا انسان باید بداند اولاً به کجا میرود و ثانیاً آنجایی که میرود چگونه جایی است و در آنجا چه خبر است؟ تا آگاهانه قدم بردارد و حجّت نیز بر او تمام شده باشد.
از این رو خداوند متعال که خالق عالم هستی است، مشخصات و ویژگیهای بهشت و جهنم را نیز در این کتاب جامع معرفی نموده و شناسانده است و بر همین اساس بایدها و نبایدهای لازم برای دور ماندن از عذاب خودساخته و رسیدن به کمال و نتایج آن را تشریع نموده است.
ب – انسان در حیات دنیوی خود، هم جسم دارد و هم روح. جسم نیازها، لذتها و اَلَمهای خود را درک میکند و روح نیز نیازها، لذتها و اَلَمهای خود را درک مینماید و کمال هر کدام نیز در برآورده شدن نیازها به طریق درست است، به گونهای که کمال در یک حالتی، موجب نقصان در سایر احوال آدمی نگردد. مثلاً شهوت جنسیاش به گونهای ارضا نشود که ملکات اخلاقی او و یا امنیّت اجتماعیاش را بسوزاند و جسمش به گونهای رشد نیابد که مانع از رشد معنوی و روحانیاش گردد.
بهشت فقط یک جایگاه است و نعمات و لذایذ بهشتی نیز منحصر به قصر، حور، خوردنی و آشامیدنی نیست، بلکه اینها همه سفره و پذیرایی محبوب و معشوق واقعی، از محبّ و عاشق واقعی خود میباشد. لذا همان گونه که لذایذ روحانی در این عالم بسیار والاتر و غیر قابل مقایسه با لذات جسمانی است، در آن عالم نیز همین گونه و به مراتب لطیفتر و شدیدتر است
خوردن غذاهای لذیذ، نوشیدن نوشیدنیهای گوارا، پوشیدن لباسهای زیبا، زندگی در خانههای مجلل و فراخ، همخوابی با جفتهای زیبا، پاک و مطمئن و ...، لذتهای بدن است، چه در دنیا و چه در آخرت. بدن از نماز لذتی نمیبرد؛ از شناخت و کمال عقلی لذتی نمیبرد، از فهم قلبی و رشد معنوی لذتی نمیبرد، از رعایت حلال و حرام لذتی نمیبرد و ...، قلب و روح انسان نیز از مذکر و مۆنث، غذا و نوشیدنی و پوشیدنی لذتی نمیبرد. هر کدام خواص و ویژگیهای خود را دارند.
در حیات اخروی نیز انسان هم بدن دارد و هم روح و هر کدام لذایذ یا رنجهای خود را داشته و درک میکنند.
ج – خداوند متعال در قرآن کریم همان گونه که نیازهای بدن و راه درست تأمین آنها و لذت درست را تبیین نموده است، نیازها و ضروریات رشد عقلی، قلبی و روحانی او را نیز تشریح و تبیین نموده است و همان گونه که از لذتها و رنجهای بدن در حیات اخروی خبر داده است، از لذتها و رنجهای روح در حیات اخروی نیز خبر داده است. منتهی کسانی که قرآن نخواندهاند، یا دست کم در آن تأمل ننمودهاند و اطلاعاتشان فقط در سطح شنیدههاست، از جهنم چیزی جز آتش و از بهشت چیزی جز حورالعین نشنیده و نمیدانند.
از لذتهای روحانی بهشت:
همان گونه که لذت روح در دنیا رشد و تکامل است، در حیات اخروی که جایگاه اهل ایمانش بهشت است نیز «کمال» لذت است.
1 – بازگشت به سوی محبوب و مقام رضا:
برای روح [چه در دنیا و چه در آخرت]، چیزی دردناکتر از فراق محبوب نیست. لذا امیرالمۆمنین علی علیه السلام در دعای کمیل، فراق و دوری را دردناک تر از عذاب جهنم میخواند:
«یَا إِلَهِی وَ سَیِّدِی وَ مَوْلاَیَ وَ رَبِّی صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِکَ فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِکَ»
ترجمه: ای إله، بزرگ، سرور و پروردگارم! [به فرض] عذابت را تحمّل کنم، چگونه میتوانم فراق و دوریت را تحمّل نمایم؟
پس، بازگشت به سوی محبوب، آن هم در شرایطی که او از تو راضی و تو از او راضی هستی، اوج لذت روحانی است. محبوب تو را خاص خود میگرداند و میفرماید، بیا و بازگرد به سوی ربّت. داخل شو در میان بندگان خاص من و در بهشت ویژهی من.
«یا أَیتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِی إِلَى رَبِّكِ رَاضِیةً مَّرْضِیةً * فَادْخُلِی فِی عِبَادِی * وَادْخُلِی جَنَّتِی» (الفجر، 27 تا 30)
ترجمه:اى نفس مطمئنه * خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد * و در میان بندگان من درآى * و در بهشت من داخل شو.
2 – رسیدن به اوج کمال – مقام محمود:
رسیدن به اوج کمال لذتی است که پاداش عبّاد خالص و مخلَص پروردگار عالم است. مقام محمود، مقام حمد است، مقام کرامت است، مقام شناخت همه حقایق عالم هستی است، مقام ولایت و جایگاه اشرف مخلوقات عالم، حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله است. اوجی است که پیامبرش با تلاش و نماز شب به آن میرسد:
«وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَى أَن یَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا» (الإسراء، 79)
ترجمه: و پاسى از شب را زنده بدار تا براى تو [به منزله] نافلهاى باشد امید كه پروردگارت تو را به مقامى ستوده (مقام محمود) برساند.
بدیهی است که رسیدن به این مقام که بالاترین نقطهی اوج و کمال مخلوقات است، بیشترین لذت روح است، لذا در زیارت عاشورا مسئلت میداریم که ما را نیز در کنار اهل عصمتی که به این مقام قرب رسیدهاند قرار دهد. «وَ اَسْئَلُهُ أَنْ یُبَلِّغَنیِ الْمَقامَ الْمَحْمُود ... .»
3 – دیدار معشوق – لقاء الله:
روح آدمی عاشق است؛ عاشق هستی و کمال محض؛ یعنی عاشق رب العالمین، الله جلّ جلاله و اگر خطایی کند نیز به خاطر این است که مصداق معشوق را خطا گرفته است. پس او عاشق است و محبّ همیشه و در هر لحظه مایل به لقای محبوب و عاشق مشتاق دیدار معشوق است. جسم و بدن از دیدن معشوق لذت نمیبرد، این لذت یک لذت معنوی و روحانی است. لذا خداوند منّان به مشتاقان دیدارش مژده میدهد که مهلت و زمان فراق و دوری نیز به پایان خواهد رسید و دیدار صورت میپذیرد:
خداوند سبحان، جسم و جرم نیست که جا و مکان داشته باشد، بلکه مقصود از «نزد پروردگار» و آن هم مقام مَلَکی و سلطنت او، رسیدن به مقام والای سلطه بر عالم خلقت است، سلطهای از روی صدق. یعنی ظاهری نباشد، منقطع نباشد، محدود و کاذب نباشد
«مَن كَانَ یَرْجُو لِقَاء اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» (العنکبوت، 5)
ترجمه: كسى كه به دیدار خدا امید دارد [بداند كه] اجل الهی [پایان دوری با اتمام حیات دنیوی] آمدنى است و اوست شنواى دانا.
4 – قرار گرفتن در جایگاه ملکوتی صدق، نزد پروردگار:
خداوند سبحان، جسم و جرم نیست که جا و مکان داشته باشد، بلکه مقصود از «نزد پروردگار» و آن هم مقام مَلَکی و سلطنت او، رسیدن به مقام والای سلطه بر عالم خلقت است، سلطهای از روی صدق. یعنی ظاهری نباشد، منقطع نباشد، محدود و کاذب نباشد.
انسان در چنین جایگاه و مقامی قرار نمیگیرد و بر چنین تخت سلطنتی نمینشیند، مگر آن که بر جایگاه «صدق» قرار بگیرد. یعنی علم و شناختش منطبق با حقایق عالم هستی باشد. شناخت، اعتقاد، ایمان و عملش همه تصدیق کننده یک دیگر و منطبق با حقایق باشد و خداوند این مقام و لذت روحانی را به متقین وعده داده است. می فرماید جایگاهشان بهشت است، اما رتبه و مقامشان، مقام صدق نزد سلطان مقتدر است:
«إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ * فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیكٍ مُّقْتَدِرٍ» (القمر، 54 و 55)
ترجمه: در حقیقت مردم پرهیزگار در میان باغها و نهرها * در قرارگاه صدق نزد پادشاهى توانایند.
پس، بهشت فقط یک جایگاه است و نعمات و لذایذ بهشتی نیز منحصر به قصر، حور، خوردنی و آشامیدنی نیست، بلکه اینها همه سفره و پذیرایی محبوب و معشوق واقعی، از محبّ و عاشق واقعی خود میباشد. لذا همان گونه که لذایذ روحانی در این عالم بسیار والاتر و غیر قابل مقایسه با لذات جسمانی است، در آن عالم نیز همین گونه و به مراتب لطیفتر و شدیدتر است.
بخش قرآن تبیان
منبع : سایت ایکس شبهه