تبیان، دستیار زندگی
فیلیپو تومازو مارینتی (شاعر و نویسنده ایتالیایی) در سال ۱۸۷۶ در اسكندریه مصر متولد شد و در سال ۱۹۴۴ در شهر كومو ایتالیا درگذشت. او پایه گذار جنبش فوتوریسم است كه در سیر تاریخ هنر غربی از اهمیت بسیاری برخوردار است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فوتوریسم، مارینتی و اسلام


فیلیپو تومازو مارینتی (شاعر و نویسنده ایتالیایی) در سال 1876 در اسكندریه مصر متولد شد و در سال 1944 در شهر كومو ایتالیا درگذشت. او پایه گذار جنبش فوتوریسم است كه در سیر تاریخ هنر غربی از اهمیت بسیاری برخوردار است.

فوتوریسم، مارینتی و اسلام

وی با شعار «جنگ تنها راه سالم سازی جهان» قائل به وحدت میان جنبش فوتوریسم و فاشیسم شد و به كار تفسیر و تبلیغ فاشیسم پرداخت. بعضی از آثار او عبارتند از: ما فاركای آینده گرا، حجله آهنین، قهرمانان و ماشین های جنگ موسولینی را می سرایم، ارتش ایتالیایی: شعر مسلح، چگونه زنان را به دام اندازیم، جزیره بوسه ها.متنی كه ذیلاً ملاحظه می فرمایید از مجله Interni (آوریل 2005) انتخاب و ترجمه شده است. این متن متعرض بعضی از مطالبی شده است كه تامل در باب آن شاید برای خوانندگان مفید باشد.

مارینتی همواره شخصیتی است كه برای منتقدان ایتالیایی مشكل ایجاد می كند زیرا صرف نظر از جنبه های شناخته شده مثبت فوتوریسم، اشكالاتی مشخص، چهره او را مشوه كرده است. گذشته مارینتی به عنوان یك فاشیست و به عنوان شریك ماجراهای آشوبگرانه و بازداشت های مكرر همراه با موسولینی و عضویت وی در آكادمی ایتالیا1 بر دوش او سنگینی می كند. اما می توان اظهار كرد كه در این وقایع سیاسی تعداد زیادی از ادبا و هنرمندان ما كه در بین دو جنگ می زیستند، شریك بوده اند. آشكار است كه بسیاری از قهرمانان جنبش مدرن، فعالانه با دیكتاتوری های اروپا و شوروی همكاری داشته اند ولی پس از پایان جنگ جهانی دوم ایشان به سرعت و مطلقاً مورد عفو قرار گرفتند. مشكلات واقعی مارینتی از دلیل دیگری نشأت گرفته است و آن عبارت است از شكل و شمایل ظاهری او: مارینتی به مثابه پدر گرانقدر مدرنیته ایتالیایی ظاهری همچون یك فرد قرن نوزده را داشت. او مانند خوانندگان اپرای لئونكولو (Leoncavallo) دارای سبیلی كلفت بود، با لباس شق و رق بورژواهای دوران اومبرتو اول (پادشاه ایتالیا در اواخر قرن نوزدهم)، از لحاظ ژنتیك، كاملاً متفاوت با نسل جدیدی بود كه از انقلاب صنعتی نشأت می گرفت: انقلابی كه مارینتی در باب آن سخن می گفت در حالی كه چهره او دقیقاً متضاد با آن انقلاب بود. به بیان دیگر آوانگاردهای ایتالیا فاقد پیام آوری چون آپولینر (Apollinaire شاعر فرانسوی) بودند، اما ایشان ناگزیر به مراوده با پدری مشكل آفرین بودند؛ پدری كه چهره اش بیشتر شبیه به یك شعبده باز بود تا نوآوری لطیف؛ نوآوری كه در باب مدرنیته به طور افراطی، غیب گویانه و غیرعملی، نظریه پردازی می كند، این نظر درباره مدرنیته ایده ای بود كه قبل از سوررئالیسم و نهضت دادائیسم توجه تمام جهان را به خود جلب كرده بود. من حدس می زنم این كه مارینتی را هیچ گاه مورد عفو قرار ندادند، به این دلیل بود كه او به جای اینكه واجد چهره پدری دلخواه باشد، دارای سیمای یك خویشاوند دهاتی بود كه به طور ناگهانی و خجلت زده خود را در میان میهمانان شیك و برجسته بیابد.

مارینتی همواره شخصیتی است كه برای منتقدان ایتالیایی مشكل ایجاد می كند زیرا صرف نظر از جنبه های شناخته شده مثبت فوتوریسم، اشكالاتی مشخص، چهره او را مشوه كرده است

دقیقاً این شكل ظاهری او بود كه هیچ گاه بخشیده نشد تا آنجایی كه در تاریخ هنر ما از او به عنوان معضلی مشكل آفرین در مدرنیته ایتالیا یاد شده است؛ معضلی كه در تاریخ هنر ایتالیا بیرون از دایره نقد واقع شده است. این عدم نقد به موقع مارینتی امروزه باید به عنوان تاخیر در شناخت او و علاوه بر آن تاخیر در شناخت مدرنیته ایتالیا و از همه مهم تر تاخیر در شناخت فراگیر وضعیت تاریخ كشور ما تلقی شود. ظواهری كه در قرن جدید چندان آشنا به نظر نمی رسند. ذكر این نكته شایان توجه است كه در واقع تمام ایتالیایی ها از حیث ظاهر در آغاز قرن بیستم همانند او بودند انسان هایی كه تماماً و كاملاً به قرن پیش تعلق داشتند و از آنجا كه در ایتالیا مدرنیته یك موضوع نظری به حساب می آمد و نه یك واقعیت عملی، لذا نشانی از مدرنیته در شكل ظاهری و رفتار ایشان مشاهده نمی شد. در واقع تنها یك تكان شدید همانند فوتوریسم می توانست حركتی را در جهت جبران عقب ماندگی ایتالیا نسبت به اروپا به وجود آورد. هنگامی كه مارینتی در سال 1909 در پاریس مانیفست خود را به چاپ رساند، هنوز هیچ اثری از هنرمندان فوتوریست به وجود نیامده بود و مدرنیته تنها یك موضوع تئوریك و نه یك واقعیت اجتماعی و تكنولوژیك مربوط به عصر حاضر قلمداد می شد. او خود را همانند یك نظریه پرداز كه پدیده ای را به ثبت می رساند، معرفی نكرد بلكه خود را چونان مبلغی شناساند، كه از طریق كلام حقیقتی را متحقق می سازد.

حال یك مسئله فرهنگی مهم مطرح می شود: ریشه های حقیقی اندیشه فرهنگی مارینتی چیست؟ و راه اصلی وی در نوشتن مانیفست مشهور او در 31 سالگی كدام است؟

نقد رسمی بر مسئله تحصیلات او و كسانی كه وی با ایشان در پاریس ارتباط داشت؛ به نحو خاصی تاكید می كند و سعی در اثبات این باور دارد كه اصل مانیفست در كوره پایتخت فرانسوی پخته و آبدیده شده است. مارینتی به جوی تعلق دارد كه نطفه آوانگارد اروپایی منعقد شده ولی هنوز متولد نشده است؛ با این همه او واجد تعدادی عناصر نظری و عملی بود كه اساساً با عناصر عملی و نظری آوانگاردهای اروپایی مغایرت داشت.

مارینتی همچنین در ایتالیا فاقد اسلافی مانند دنانزیو و یا فیلسوفان ایده آلیست بوده است.

بنابراین ریشه های حقیقی افكار وی كدامند؟

فوتوریسم، مارینتی و اسلام

كسانی هستند كه در پاسخ به این سئوال عقایدی كاملاً منحصر به فرد اظهار می دارند. برای مثال نوه مارینتی، لئوناردو كلریچی. او فیلسوفی مسلمان است كه در بروكسل و پاریس اداره مركز مطالعات سكریپتورا (Skriptura) را به عهده دارد، جایی كه آرشیو مارینتی در آنجا است.

از نظر كلریچی دوران زندگی پدربزرگ او در اسكندریه مصر، محور شكل گیری افكار جوانی او محسوب می شود؛ شهری كه مارینتی در سال 1876 در آنجا به دنیا آمد و تا سن 20 سالگی و قبل از هجرت به پاریس در آنجا زندگی می كرد.

كلریچی بر آن است كه در جو اسلامی اسكندریه مصر نظریه ممنوعیت تصویر چهره انسانی كه نظریه ای است اسلامی (و علاوه بر اسلام بعضی از ادیان دیگر مدیترانه ای مانند یهودیت به آن قائل هستند) مارینتی را عمیقاً تحت تاثیر قرار داد. عقیده تحریم تصویر چهره خداوند، هنر مذهبی را وادار كرد تا كلام خدا و آیات قرآن را به مثابه سرمنشاء تلالو انوار الهی بازتاب دهد. این عقیده كه ضمناً نظریه ای ضدمسیحی است و در اسكندریه مصر شایع بود از طریق مارینتی بر نهضت فوتوریست ها علیه الگوهای رسمی تاثیر گذاشت. این نهضت از همه جریان های دینامیك و تخریبی طرفداری می كرد، قیامی كه باید از طریق ظهور سرعت2 كه دارای ارزش تاریخی كاتارسیس بود متحقق می شد. نظریه ناگزیری جنگ (مقدس) به عنوان تنها راه سالم سازی جهان كه در نزد فوتوریست های ایتالیایی مورد قبول واقع شده بود، ریشه در اسكندریه مصر داشت. این نظر در نزد آوانگاردهای اروپایی شناخته شده نبود. در اسكندریه مصر نظریه دیگری نیز رواج داشت كه مارینتی را تحت تاثیر خود قرار داد و آن نظریه این بود كه باید از طریق كلام، به سرعت مبارزانی بسیج شده تا برای جنگ چریكی فرهنگی به سوی غرب اعزام شوند. بنابراین اسلاف مارینتی روشنفكران ایتالیایی و اروپایی نیستند بلكه ائمه و واعظانی هستند كه با الفاظ آتشین خود مردم خواب زده را بیدار می كنند. این احتمال وجود دارد كه مفهوم مدرنیته در نزد مارینتی كه مفهومی بسیار افراطی و شدیداً ذهنی است در جوی دور از (سرزمین اصلی) مدرنیته، مثلاً در شن زارهای كویر پیرامون اهرام مصر شكل گرفته باشد؛ به این سخن می توان افزود كه دیدگاه فوتوریست ها از مدرنیته، بصیرتی كه منجر به رستگاری می شود نبود زیرا ایشان مبشر یقین و مامن (گرم و آ رام بخش) كلیسا نبودند، بلكه آنچه ایشان وعده می دادند، گردبادها و توفان های سهمگین و تحولات بی نهایت و بی غایت بود. از این روی شاید بتوان گفت كه بدبینی ذاتی فوتوریست ها كه به تشویق مدرنیته و همزمان به ستایش سطحیت و عبث بودن آن می پردازد، ریشه در انتقاد از غرب دارد؛ انتقادی كه در اصل ناشی از انتقاد اسلام از غرب است.

اسلاف مارینتی روشنفكران ایتالیایی و اروپایی نیستند بلكه ائمه و واعظانی هستند كه با الفاظ آتشین خود مردم خواب زده را بیدار می كنند. این احتمال وجود دارد كه مفهوم مدرنیته در نزد مارینتی كه مفهومی بسیار افراطی و شدیداً ذهنی است در جوی دور از (سرزمین اصلی) مدرنیته، مثلاً در شن زارهای كویر پیرامون اهرام مصر شكل گرفته باشد؛

مسئله مارینتی از این حیث جالب است كه می تواند ما را به درك بهتر ویژگی ایتالیایی ها كمك كند: این ویژگی نتیجه التقاط و امتزاج منطقه مدیترانه است. اختلاط و امتزاج (تمدن ها و فرهنگ های) مدیترانه، همواره از جانب مورخین ما نادیده گرفته شده است، مورخینی كه همواره تلاش می كنند ما ایتالیایی ها را با «شمالی» وهمی و دور مقایسه كنند. فوتوریست ها همچنان (در ذهن ما) لرزه های (شدید) ایجاد می كنند. ایشان با توجه به دوران حاضر و درگیری های موجود می توانند به ما نكته ای (جدید) در باب خودشناسی عرضه كنند.

پی نوشت ها:

1 _ عضویت در آكادمی ایتالیا جزء معایب او شمرده شده است زیرا این آكادمی در آن زمان مبلغ فاشیسم بود.

2 _ در این دوره سرعت از جمله سرعت قطار و اتومبیل دارای اهمیت فراوانی بود. سرعت امری تازه یافته بود كه با آن جهان را كشف می كردند و به جهان صورت تازه می دادند. حسی كه از تجربه سرعت جدید در آن زمان به دست می آمد، در اینجا به حس پالایش و تهذیبی كه پس از مشاهده یك اثر تراژیك در انسان پیدا می شود (كاتارسیس ارسطو)، تشبیه شده است، مشاهده و بیان نسبت میان سرعت و كاتارسیس از ظرافت طبع و دقت نظر نویسنده حكایت می كند.

بخش هنری تبیان


منبع

روزنامه شرق/ اندره آ آبرنزی / ترجمه: مریم مثنوی