تبیان، دستیار زندگی
شعر کودک دچار یک ایستایی محض شده‌ است و متاسفانه خود ما هستیم که جلوی خودمان را برای پویایی آن می‌گیریم و گرفتار یک جور خودسانسوری شده‌ایم. اساتیدی که شعر‌ها را بررسی و انتخاب می‌کنند از ایده‌های تازه استقبال نمی‌کنند و دوست دارند اشعار همیشه به همان روال
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : فاطمه شفیعی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سکون شعر کودک

مصاحبه‌ی اختصاصی تبیان با رودابه حمزه‌ای


شعر کودک دچار یک ایستایی محض شده‌ است و متاسفانه خود ما هستیم که جلوی خودمان را برای پویایی آن می‌گیریم و گرفتار یک جور خودسانسوری شده‌ایم. اساتیدی که شعر‌ها را بررسی و انتخاب می‌کنند از ایده‌های تازه استقبال نمی‌کنند و دوست دارند اشعار همیشه به همان روال قبلی سروده شود.

رودابه حمزه‌ای

رودابه حمزه‌ای شاعر کودک و نوجوان و صاحب مجموعه شعرهای سه‌گانه «دست بزنم به چاقو»، «دست بزنم به قلیون» و « دست بزنم به کبریت» است. وی در حال حاضر مشغول آماده سازی یک مجموعه شعر کودک در 10 جلد است که به زودی وارد بازار کتاب خواهد شد.

خانم حمزه‌ای چرا اغلب شعر‌های کودک در وزن چهار پاره سروده می‌شود؟

چهار پاره یک خاصیتی دارد که به شاعر فرصت می‌دهد حرفش را تمام کند اما این امکان در مثنوی نیست که در دو بیت رو به روی هم حرف و بیان به پایان برسد، بنابراین شما باید در ابیات بعدی ادامه سخن را پی‌بگیرید.

چرا شعر کودک باید هنوز درگیر وزن و قافیه باشد تا برای تکمیل سخن به وزن‌های محدودی چون چهار پاره نیاز داشته باشد؟‌

برای رفتن به سراغ شعر نیمایی مشکلی وجود ندارد کما این که برخی شاعران مثل خانم «افسانه شعبان نژاد» این تجربه را شروع کرده‌اند. اما شعر وزن‌دار برای ما شاعران کودک یک امتیاز و تکنیک آشنا محسوب می‌شود. مثل این است که شما تخصصی داشته باشید و نخواهید آن را به کار ببرید. اگر شعر به نثر نزدیک شود شما دیگر شاعر نیستید و نویسنده هستید. ضمن این که بچه‌ها از شعر وزن‌دار بیشتر استقبال می‌کنند چون بهتر می‌توانند شعر منظوم را حفظ کنند.

دلیل استفاده وزن و قافیه را صرفا بهتر حفظ شدن می‌دانید؟‌

بله! ریتم و ضرباهنگی  که در چهار پاره وجود دارد باعث می‌شود به گوش کودک آهنگین و خوش برسد و جذب آن شده بهتر و راحت‌تر حفظش می‌کند.

شعر نیمایی هم خالی از وزن نیست.

شعر «باز باران با ترانه» شعری است که در وزن نیمایی سروده شده است و فوق العاده زیباست و به یادماندنی اما توجه داشته باشید هر چه سن مخاطب پایین‌تر بیاید با دایره واژگانی محدودتری سرو کار داریم و به همین دلیل مجبور می‌شویم کمبود لغت و کلمه را با آرایه‌های ادبی، موسیقی و عناصر دیگر صنعت شعر جبران کنیم، از این رو اگر یکی یکی این صنایع را حذف کنیم دیگر چیزی از شعر کودک باقی نمی‌ماند.

خانواده‌ها فرق کتاب خوب و بد را نمی‌دانند، صرف این که بچه بهانه‌گیری می‌کند یک کتاب می‌خرند و دست او می‌دهند در حالی که بیشتر کتابهای ارزان قیمتی که وارد بازار کتاب کودک شده است، هیچ چیزی به بچه اضافه نمی‌کند و متاسفانه نه ارشاد و نه هیچ کس دیگری متولی این موضوع نیست.

 به نظر شما مضامین شعر کودک چقدر قابل دست‌کاری و تغییر است؟‌

مضامین شعر کودک باید شدیدا تغییر کند و نیاز‌های فرهنگی کودکان اولویت بندی شود. خود من در کتاب سه جلدی «دست بزنم به چاقو» سعی کرده‌ام ساختارهای کهن را بشکنم  و از مضامینی چون سیگار کشیدن و قلیون کشیدن و چیزهای ممنوع از این دست به شکل هنری استفاده کنم. دیگر فرصت این را نداریم که بچه‌ها را موجودات خامی بدانیم که وقت به اندازه کافی برای بزرگ شدن دارند و باید آرام آرام بیاموزند. در حال حاضر بچه‌ها آگاه‌تر از بزرگتر‌ها هستند چون با پدیده‌هایی چون اینترنت و کامپیوتر و بازی‌های کامپیوتری در ارتباط هستند و باید بی پرده ‌تر و بازتر با آنها صحبت کرد.

سکون شعر کودک

ورود مضامین جدید، اوزان جدید لازم دارد و گوش کودک هم باید با اوزان متفاوت و مضامین تازه آشنا شود. چقدر این اتفاق در شعر کودک رخ داده ‌است؟‌

من هم فکر می‌کنم دیگر وقتش گذشته است که برای گل و گیاه و طبیعت شعر سرود. هر کاری بوده شعرای قبل از ما و خود ما انجام داده‌ایم. الان شاعر باید با قلم جدید‌تر به مقوله شعر کودک بپردازد و اگر بخواهیم کودکان را در اوزان و مضامین قبلی محدود کنیم مدار کتابخوانی را بسته‌ایم و کودک دیگر به سراغ کتاب نخواهد آمد و این نوع کتاب‌ها از حوصله کودک خارج می‌شود.

با توجه به این که وارد دهه نود شدیم، روند شعر کودک را در ده سالی که گذشت چگونه می‌بینید؟

شعر کودک دچار یک ایستایی محض شده‌ است و متاسفانه خود ما هستیم که جلوی خودمان را برای پویایی آن می‌گیریم و گرفتار یک جور خودسانسوری شده‌ایم. اساتیدی که شعر‌ها را بررسی و انتخاب می‌کنند از ایده‌های تازه استقبال نمی‌کنند و دوست دارند اشعار همیشه به همان روال قبلی سروده شود. نمونه‌اش گرفتارشدن به همین وزن چهارپاره تکراری است که شما فرمودید. اگر ببینند شعری با وزن دوپاره یا سه پاره سروده شده است فورا می‌گویند قشنگ نیست و شاعر را دلسرد می‌کنند.

ترجمه شعر کودک چه اندازه بر تولید شعر داخلی تاثیر می‌گذارد؟

کلا شعر وقتی ترجمه می‌شود خیلی لطمه می‌خورد و ترجیحا باید کسی که شعری را ترجمه می‌کند خودش شاعر باشد ولی در حال حاضر در این حوزه اتفاق چندانی نیفتاده است و یکی دو شعر بیشتر ترجمه نشده که آن‌هم در حوزه شعر نوجوانان است. مشکل آنجایی است که ناشران دست به کتاب‌سازی می‌زنند. مثلا یک قصه معروف مثل «سیندرلا» را بر می‌دارند یکی دو عکس از فیلمش می‌گیرند و با کیفیت خیلی بد منتشر می‌کنند و به قیمت ارزان وارد بازار کتاب می‌‌کنند. خانواده‌ها هم فرق کتاب خوب و بد را تشخیص نمی‌دهند. صرف این که بچه بهانه‌گیری می‌کند یک کتاب می‌خرند و دست او می‌دهند در حالی که این کتاب هیچ چیزی به بچه اضافه نمی‌کند و متاسفانه نه ارشاد و نه هیچ کس دیگری متولی این موضوع نیست.

فاطمه شفیعی

بخش ادبیات تبیان