تبیان، دستیار زندگی
بزرگى فروختن‌ بپرهیزید که‌ آن‌ سرآغاز سرکشى و نافرمانى از پروردگار مهربان‌ است. زیرا چنین‌ حالتى باعث‌ مى شود که‌ انسان‌ پرچم‌ سرکشى از نظام‌ انسانى را برافرازد، و از فرمان‌ پروردگار مهربان بیرون‌ رود که‌ همه ی‌ کرامتها و ارزش‌هاى انسانى را به‌ او بخشیده
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مهناز وکیلی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بزرگترین دام گسترده ابلیس


از بزرگى فروختن‌ بپرهیزید که‌ آن‌ سرآغاز سرکشى و نافرمانى از پروردگار مهربان‌ است. زیرا چنین‌ حالتى باعث‌ مى شود که‌ انسان‌ پرچم‌ سرکشى از نظام‌ انسانى را برافرازد، و از فرمان‌ پروردگار مهربان بیرون‌ رود که‌ همه ی‌ کرامتها و ارزش‌هاى انسانى را به‌ او بخشیده‌ است

غرور

کبر و عجب از صفات رذیله و بنیان بر انداز شخصیتی است که حتی ابلیس با 70هزار هزار سال عبادت در محضر حضرت حق به حضیض ذلت افتاد و نسبت به فرمان الهی استکبار ورزید.(بقره /34) در این خصوص خداوند حکیم از انحطاط اقوام پیشین به سبب استکبارشان موارد زیادی بر شمرده اند؛که ناشی از جهل و نادانی آنان و یا پیروی از خواسته های پست نفسانی شان و...بوده است.

حال از دیدگاه حضرت علی (علیه السلام) این  آفت بد اجتماعی چگونه شناسانده شده و ارزیابی ایشان در این مورد چیست را محور بحث قرار می دهیم :

1-الکبرُ‌ شرُّ‌ العُیوبِ(1) خود  بزرگ بینی ‌ از همه عیب‌ها بدتر است.

2- الکبرُ‌ مصیدةُ‌ اًِبلیسَ‌ العُظمى(2) خود بزرگ بینی دام‌ بزرگتر ابلیس‌ است.

و در نهج‌البلاغه‌ (خطبه‌ 192) چنین‌ آمده‌ است:

«فاُ‌ ا فى عاجِلِ‌ البغیِ، وَ‌ آجلِ‌ و خامةِ‌ الظُّلم، و سُوءِ‌ عاقبةِ‌ الکبر، فَانَّها مصیدةُ‌ ابلیسَ‌ العُظمى، و مکیدتُهُ‌ الکبرى...»: خداى را خداى را (پروا گیرید) درباره‌ نتیجه کیفر فورى و سریع‌ سرکشى، و آینده ی شوم‌ ستمگرى و بدسرانجامى بزرگى فروختن، زیرا همگى دام‌ بزرگتر ابلیس، و جایگاه‌ سترگ‌تر نیرنگ‌ و فریب‌ او است.

در این‌ تعریف‌ امیرالمؤ‌منین‌ کبر یا بزرگى فروختن‌ را دام‌ بزرگتر و جایگاه‌ فریفتن‌ ابلیس‌ مى داند؛ زیرا شخصى که‌ خود را بزرگ‌ مى بیند و برتر از دیگران‌ مى پندارد، جایگاه‌ انسانى خود را از دست‌ داده‌ است، و فطرت‌ خداجوى و یکتاپرست‌ خویش‌ را با پندارى نادرست‌ آلوده‌ کرده‌ است‌ و در این‌جا است‌ که‌ شیطان‌ بر وابستگانِ‌ به‌ خود چیرگى مى یابد: «هنالک‌ یستولى الشیطانُ‌ على أولیائه»،(3) و مصداق‌ گفته‌ ابلیس‌ قرار مى گیرد که‌ گفت: «فبعزَّتک‌ لاغوینَّهُم‌ أجمعینَ، الا‌ عبادکَ‌ مَنهُمُ‌ المُخلصین» (4) شخص‌ متکبر از ابلیس‌ پیروى کرده‌ است، و همان‌ حالت‌ را به‌ خود گرفته‌ ؛ در نتیجه‌ دامگه‌ مناسب و وسیله ی‌ فریب براى شیطان‌ مى گرد د.

3-الکبر خلیقةٌ‌ مُردِیَةٌ، مَن‌ تکثَّر بِها قَلَّ(5) بزرگى فروختن‌ خویى است‌ نابودکننده، هر کس‌ خود را با آن‌ بسیار نشان‌ دهد کم‌ (ارزش) مى شود. این‌ حکمت‌ نیز حقیقتى ژرف‌ است، زیرا انسان‌ در جهان‌ آفرینش‌ جایگاهى ویژه‌ دارد، که‌ اگر در جایگاه‌ خود بماند ارزش‌ خود را حفظ‌ مى کند و هرچه‌ بیشتر فروتنى نشان‌ دهد بر ارزش‌ او افزوده‌ مى شود، لیکن‌ چون‌ از جایگاه‌ خود به ‌در رود و افزون‌خواهى پیشه‌ کند و خواستار عزت‌ و ارج‌ بیشترى گردد، چون‌ حرکت ضدتکاملى و ناحق‌ در پیش‌ گرفته‌ است، نه ‌تنها به‌  چیز قابل توجهی دست‌ نمى یابد، بلکه‌ به  کمى نیز نابود مى شود، و همچنان‌ ارزش‌ انسانى او رو به‌ کاستى مى رود تا اینکه‌ نابود شود تا هیچ‌ نشانى از انسانیت‌ در او نماند.

هان‌ کناره‌ گیرید و بپرهیزید از بردن‌ فرمان‌ مهتران‌ و بزرگانتان‌ که‌ از تبار خویش‌ خود را بزرگ‌ دیدند، و برتر از نژاد خود فرا رفتند، و عیب‌ و زشتى را بر پروردگارشان‌ افکندند، و نیکى و نعمت‌ خدا نسبت‌ به‌ خود را انکار کردند، و اینها همه‌ را به‌منظور سرکشى و ستیز در برابر فرمان‌ او در پیش‌ گرفتند، و براى چیرگى یافتن‌ بر نعمتهایش‌ به‌ انجام‌ رسانیدند

‌‌هشدار از کبر

امیرالمؤ‌منین(علیه السلام) کبر را با چهره‌هاى گوناگونش‌ معرفی می کند، و مردم‌ را از آن‌ برحذر مى دارد:

1- احذر الکبر، فَانهُ‌ رَ‌أسُ‌ الطُّغیانِ‌ و معصیةُ‌ الرحمانِ (6) از بزرگى فروختن‌ بپرهیزید که‌ آن‌ سرآغاز سرکشى و نافرمانى از پروردگار مهربان‌ است. زیرا چنین‌ حالتى باعث‌ مى شود که‌ انسان‌ پرچم‌ سرکشى از نظام‌ انسانى را برافرازد، و از فرمان‌ پروردگار مهربان بیرون‌ رود که‌ همه ی‌ کرامتها و ارزش‌هاى انسانى را به‌ او بخشیده‌ است.

2-اًیاکَ‌ و الکبرَ! فانهُ‌ أَ‌عظمُ‌ الذُّنوبِ‌ و ألامُ‌ العُیُوبِ‌ وَ‌ هوَ‌ حُلیةُ‌ اًبلیسَ» (7) ترا از بزرگى فروختن‌ هشدار مى دهم! زیرا بزرگى فروختن‌ از هر گناهى بزرگتر، و از هر عیبى فروتر است، و زیور پوشاک‌ ابلیس‌ مى باشد. بزرگى فروختن‌ انگیزه ی گناهان‌ است، لذا از هر گناهى بزرگتر به‌ شمار مى رود، چون‌ متکبر مى پندارد که‌ با گرفتن‌ چنین‌ حالتى توان‌ آن‌ را دارد که‌ عیب‌هاى خود را بپوشاند و پستى خود را برترى نشان‌ دهد، در نتیجه‌ آن‌ حالت‌ تصنعى به‌ زشت‌ترین‌ و پست‌ترین‌ شکلى خود را مى نمایاند، زیرا این‌ ابلیس‌ بود که‌ در برابر ارزشهاى خداداده به آدم‌  حسادت ورزید وبه خلقت اتشین خود مغرور گردید و خود را برتر نشان‌ داد.

2- استعیذُوا با من‌ لواقح‌ الکبر، کما تستعیذُونَهُ‌ مِن‌ طوارق‌ الد‌هرِ.» (8): از عوامل‌ زشت خود بزرگ بینی خواستار پناهنده‌ شدن‌ به‌ خدا شوید، همانگونه‌ که‌ از پیشامدهاى بد روزگار از او پناه‌ مى جویید. پیشامدهاى ناشناخته‌ و ناگهانى روزگار را مى توان‌ شناخت‌ و خود را از فرآیند بدِ‌ آنها در پناه‌ رحمتِ‌ آگاهى بخشِ‌ خدا قرار داد؛ براى اینکه‌ امکان‌ دور نگاه‌ داشتنِ‌ از عوامل‌ زاینده‌ و زمینه‌هاى فراهم‌سازنده ی خود‌ بزرگ بینی و خودبزرگ‌ دیدن‌ را نیز به‌دست‌ آوردیم، باز هم‌ باید به‌ پیشگاه‌ صاحب‌ کبریایى حقیقى پناه‌ ببریم‌ و با آگاه‌ شدن‌ از آن‌ عوامل‌ و زمینه‌ها، خود را از گرفتار شدن‌ در دامهاى رنگارنگ‌ و گوناگون‌ آن‌ در امان‌ نگاه‌ داریم. ‌‌

خود بینی

پیامدها و فرایندهاى کبر

کبر تنها به‌ زشت‌ کردن‌ و پست‌ و فرومایه‌ ساختن‌ دارنده ی خود بسنده‌ نمى کند، بلکه‌ پیامدهاى دیگرى نیز به‌ دنبال‌ دارد:

1- نابودى شرف: «آفةُ‌ الشرفِ‌ الکبرُ.» (9) گزندشرافت و بزرگی، خود بزرگ‌بینى است.

2- آفت‌ خرد: «شر‌ آفات‌ العقل‌ الکبر.» (10) بدترین‌ گزند براى خرد، بزرگى فروختن‌ است.

3- ناسزا گفتن: «ثمرةُ‌ الکبرِ‌ المسبة» (11) فرایند بزرگى فروختن، دشنام‌ دادن‌ است.

4- فقدان‌ فضل‌ و شرف: «مَن‌ لبس‌ الکبر و السَرَفَ، خلع‌ الفضلَ‌ و الشَّرَفَ» (12) کسى که‌ لباس‌ بزرگى فروختن‌ و گزافه‌کارى را به‌ تن‌ کرد، از پوشش‌ برترى و بزرگوارى برهنه‌ گردیده‌ است.

5-  ایجاد عداوت‌ و کینه:«ما اجتلب‌ المقت‌ بمثل‌ الکبر» (13) هیچ‌ چیزى کینه‌ و دشمنى مردم را مانند بزرگى فروختن‌  بر نمی انگیزد.

6- انتها به‌ مکابره‌ و ستیز با حق: بزرگى فروختن‌ و خود را بزرگ‌ دیدن‌ سرانجام‌ به‌ ستیزه در برابر فرمان‌ پروردگار و انکار حق‌ و حقیقت‌ مى انجامد. امیرالمؤ‌منین(علیه السلام) مى گوید:

«ألا فالحذر مِن‌ طاعةِ‌ ساداتِکُم‌ وَ‌ کُبَرائِکُمُ‌ الذینَ‌ تَکَبَّروا عَن‌ حسبهِم، و تَرفَّعُوا فَوقَ‌ نسبِهِم، و ألقُوا الهجینَةَ‌ على ربٍّهم، و جاحَدوُ‌ا ا ما صَنعَ‌ بِهم؛ مُکابَرَةً‌ لقضائِهِ، و مُغالَبَةً‌ لاَّ‌لائِهِ؛ (14) هان‌ کناره‌ گیرید و بپرهیزید از بردن‌ فرمان‌ مهتران‌ و بزرگانتان‌ که‌ از تبار خویش‌ خود را بزرگ‌ دیدند، و برتر از نژاد خود فرا رفتند، و عیب‌ و زشتى را بر پروردگارشان‌ افکندند، و نیکى و نعمت‌ خدا نسبت‌ به‌ خود را انکار کردند، و اینها همه‌ را به‌منظور سرکشى و ستیز در برابر فرمان‌ او در پیش‌ گرفتند، و براى چیرگى یافتن‌ بر نعمتهایش‌ به‌ انجام‌ رسانیدند»

عبادت‌ همان‌ کوبیدن‌ راه‌ و هموار کردن‌ آن‌ براى ره‌ سپردن‌ و رفتن‌ به‌سوى مقصد است، هرچه‌ انسان‌ در این‌ راه‌ پیش‌تر رود بیش‌تر احساس‌ فروتنى و خردى مى کند؛ اما همینکه، احساس‌ او تبدیل‌ به‌ خود بزرگ‌بینى شد، هرچه‌ پیش‌ رفته‌ باشد به‌ آغاز راه، و حتى پست‌تر از آن بازمى گردد

مردمى که‌ از بزرگان‌ خود کورکورانه‌ فرمان‌ بردند و خودبزرگ‌بینى و نژادپرستی ‌ آنان‌ را ارضا کردند، در برابر فرمان‌ آفرینش‌ خدا به‌ ستیزه‌ و انکار بر مى خیزند، و دعوت‌ به‌ صلح‌ و همبستگى بندگان‌ خدا را هم‌ نمى پذیرند. امیرالمؤ‌منین(علیه السلام) در گزارش‌ خود پس‌ از جنگ‌ صفین، از جریان‌ کشیده‌ شدنِ‌ به‌ جنگ، و دعوت‌ مردم‌ شام‌ به‌ مذاکره‌ و فرونشانیدن‌ آتش‌ نبرد و دشمنى، و نپذیرفتن‌ آنان، چنین‌ مى نویسد:

«فقالُوا بَل‌ نُداویهِ‌ بالمُکابَرَةِ؛ فَأَبوا حتى جَنحتِ‌ الحربُ‌ و رَکدت، و وَقدت‌ نیرانها و حَمِشَت» (15) پس‌ گفتند: نه‌ بلکه‌ اختلاف‌ میان‌ خود را با سرکشى و جنگ‌ درمان‌ مى کنیم، پس‌ (از دعوت‌ به‌ گفتگو) سرباز زدند تا اینکه‌ جنگ‌ درگرفت‌ و پایدار گردید، و آتش‌ آن‌ برافروخت‌ و سرکشید.

بنابراین‌ سخن، مکابره‌ خوى سرکشى و ستیزه‌جویى است‌ که‌ چون‌ در کسى پدیدار شد حق‌ را نادیده‌ مى گیرد، و پس‌ از شناخت‌ حق، خود را به‌ ناشناسى و نادانى مى زند، چه‌ حق‌ خدا باشد و چه‌ حق‌ خلق.

7- از بین ‌برنده‌ نیکی هاى پیشین: بزرگى فروختن‌ نه‌تنها انسان‌ را دچار آسیب‌هایى مى کند که‌ در بالا به‌ برخى از آنها اشاره‌ شد، بلکه‌ آثار نیکِ‌ ساخته‌ شده‌ در گذشته‌ را هم‌ از میان‌ برمى دارد، گویى زهرى است‌ که‌ همه ی وجود را در خود حل‌ مى کند و مى گدازد. امیرالمؤ‌منین(علیه السلام) مى گوید:

«فاعتبروا بما کان‌ من‌ فعل‌ بابلیس، اًذ‌ أحبطَ‌ عملَهُ‌ الطویل‌ وَ‌ جهدهُ‌ الجهید، و کانَ‌ قد عبدا ستةَ‌ آلافِ‌ سَنَةٍ‌ لا یُدرى أمِن‌ سنى الدُّنیا أم‌ سنى الاَّخرة‌ - عن‌ کِبرِ‌ ساعةٍ‌ واحدةٍ؛» (16) پس‌ به‌ رفتارى که‌ خدا با ابلیس‌ کرد آموزش‌ گیرید، زیرا خدا کردار درازمدت‌ و تلاش‌ جانکاه‌ او را بر اثرِ‌ تنها یک‌ لحظه‌ بزرگى فروختن‌ باطل‌ کرد و از میان‌ برداشت، و حال‌ آنکه‌ خدا را شش‌ هزار سال‌ - که‌ دانسته‌ نیست‌ از سالهاى این‌ جهان‌ یا از سالهاى جهان‌ دیگر است‌ - عبادت‌ کرده‌ بود.

عبادت‌ همان‌ کوبیدن‌ راه‌ و هموار کردن‌ آن‌ براى ره‌ سپردن‌ و رفتن‌ به ‌سوى مقصد است، هرچه‌ انسان‌ در این‌ راه‌ پیش‌تر رود بیش‌تر احساس‌ فروتنى و خردى مى کند؛ اما همین که، احساس‌ او تبدیل‌ به‌ خود بزرگ‌بینى شد، هرچه‌ پیش‌ رفته‌ باشد به‌ آغاز راه، و حتى پست‌تر از آن بازمى گردد.

پی نوشت ها :

1- غررالحکم ودرر الکلم،ج1،ص 149

2-همان، 1/ 294.

3- نهج، کلام‌ 50.

4-همان

5- غررالحکم و درر، 2/ 92.

6- همان،ص 279.

8-نهج البلاغه ،خطبه192(قاصعه)

9-غررالحکم و درر، 3/ 98.

10-همان، 4/ 178.

11-همان‌ 3/ 327.

12-همان‌ 5/ 358.

13- همان‌ 6/ 59.

14-نهج البلاغه ،خطبه  192 القاصعة.

15-همان/ نامه‌ 58.

16-همان/ خطبه 192 القاصعة.

مهناز وکیلی        

بخش نهج البلاغه تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.