تبیان، دستیار زندگی
در این مقال ابتدا رمان« ظلمات» را بر اساس رویکرد اسطوره‌ای مورد بحث و بررسی قرار خواهیم داد. سپس به شیوه پرداخت اثر و تکنیک های به کار برده شده در متن خواهیم پرداخت،و در انتها به معایب و محاسن اثر در حد مجال اشاره خواهیم داشت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مردمان عادی با داستان‌های غریب

نقد «ظلمات» محمدعلی علومی


در این مقال ابتدا رمان« ظلمات» را بر اساس رویکرد اسطوره‌ای مورد بحث و بررسی قرار خواهیم داد. سپس به  شیوه پرداخت اثر و تکنیک های به کار برده شده در متن  خواهیم پرداخت،و در انتها به معایب و محاسن اثر در حد مجال اشاره خواهیم داشت.


ظلمات»

مقدمه

«ظلمات» تازه ترین کتاب محمد علی علومی که از سوی نشر افکار در 1100 نسخه با عنوان«قصه نو»به چاپ رسیده است؛ به دنبال نمایش جلوه‌هایی از هویت ایرانی است که با شیوه ی نقالی و نقل گونگی به خواننده عرضه می‌شود.

نویسنده با استفاده از زبان و لهجه خاص، بیان تاریخی هفتواد و اردشیر بابکان که جزء کهن الگو های این سرزمین محسوب می‌شود؛ با بیان آداب و گاه خرافات رایج بین مردم مانند:ماهی سفیدی که می‌تواند نگهبان قنات باشد و یا صدای بادی چون « شوباد» که بانی دلهره و هراس بین اهالی می‌شود.هم چنین استفاده از ابزار‌ها و وسایل روزمره زندگی مردمان بم و یا نوع پوشش و خوراک آنان؛ خواننده را به ادبیات بومی ارجاء می‌دهد.به همین لحاظ می‌توان گفت ظلمات نمونه موفقی از بومی نویسی در ایران معاصر است.

در این مقال ابتدا رمان« ظلمات» را بر اساس رویکرد اسطوره‌ای مورد بحث و بررسی قرار خواهیم داد. سپس به  شیوه پرداخت اثر و تکنیک های به کار برده شده در متن  خواهیم پرداخت،و در انتها به معایب و محاسن اثر در حد مجال اشاره خواهیم داشت.

خلاصه ی داستان

ظلمات در فصل اول خواننده را با اعظیم( دبیر تاریخ) و نویسنده‌ای خاموش آشنا می‌کند که به روایت زندگی شخصیت اصلی متن یعنی مانی مشغول است.مانی، قهرمان و شخصیت اصلی داستان که در خانواده‌ا ی اصیل و معروف در رفاه کامل به جوانی رسیده، به علت نافرمانی از فرماندار شهر(پسر عمویش، طهماسب) گرفتار بند و زندان می‌شود.

نویسنده با نقل قول گفته های آعظیم برای مستند کردن وقایع جاری در متن به سراغ  شبی می‌رود که اعظیم در مهمانی حضور دارد.در این مهمانی کاووس نامی که نوکر  طهماسب است بانی مرگ اربابش می‌شود.

اعظیم بعد از دیدار دوباره و ناگهانی کاووس، از زهره، دختر عموی مانی و طهماسب با خبر می‌شود و پس از بیان مثلث عشقی بین این سه فرد،از زبان کاووس به کشف حالات زهره می‌پردازد.زهره شب ها وقتی همه به خواب رفته اند چون شبگردی به خرابه ها می‌رود و بعد از دادن سیبی به کفچه ماری با پیری برخورد می‌کند. پیری که از او می‌خواهد برای آنکه مهر هفتواد را به دست آورد، بهای گزافی بپردازد.

« مهربهای همسر هفتواد خون است، خون خودت و همه ی آنانی که دوستت دارند و دوستشان داری.»(ص55) زهره با شنیدن این حکم شبگردی‌هایش را به تعویق می‌اندازد.

از سوی دیگر دوم شخص به همراه اعظیم به روایت چگونگی تبعید مانی و پیگیری های پدرش آسلیمان می‌پردازند. پر حرفی که بهانه ی راویت را ایجاد کرده و از زبان اعظیم این گونه، نقل یا روایت می‌شود:

« چه پر حرف شده‌ام، انگاری حرفای یه عمر ر می‌خواهم همی امشبی بگم، بلکه هم ترس دارم که عمرم، پف باد هوا شود و حرفام ناگفته بماند.»(ص57)

مانی به همراه دوستانش به دلیل اینکه «زمین هاشان ر به طهماس خان فرماندار نفروختند»(ص87) به بیابان تبعید می‌شوند.ادامه رمان به چگونگی گذراندن مانی و دوستانش در تبعید، جابه جایی سرکار مهربان قدیمی با سرکار دلیری بد خلق و کینه جو، فرار مانی،دستگیری او  توسط دلیری و شنکجه اش،فرار دوباره مانی با کمک سر گروهبان، آوارگی در بیابان،دیدار با پیر زن و دخترش زهره، دیدار با مردان بلوچی و رسیدن به بم طی می‌شود.زمانی مانی به بم می‌رسد که طهماسب را به گورستان می‌برند.

اینجا است که دوباره دوم شخص حضوری پر رنگ می‌یابد و از نویسنده‌ای می‌گوید که صداهای ضبط شده اعظیم را تبدیل به داستانی کرده و پیش جلالی نامی برده و بعد از گفتگو با او و حضور زنش( زهره) خواننده در می‌یابد که اعظیم جلالی نویسنده‌ای  است در حال نقل همه ی روایت‌های داستانی بوده است.

بن مایه های اسطوره ای اثر

ظلمات سرشار از کهن الگو ها و صور مُثُلی است. نویسنده با دستمایه قرار دادن اسطور‌ها و با برخوردی خودآگاهانه،به داستان تاریخی هفتواد و اردشیر بابکان می‌پردازد .او با بهره گیری از این بینامتنیت نه تنها به ضرورت باز آفرینی اسطوره‌ها و ارج نهادن به گذشته ای که در حال اکنون ما تاثیر گذار است، اشاره می‌کند؛ بلکه با استفاده از این اسطوره ها به سبک و سیاق مدرن به هویت یابی توجه دارد که در همه ی زمان ها از دیرباز مورد توجه بشر بوده است. استفاده از اسطوره ای کهن در رمان ظلمات وسیله و بهانه ای برای مسئله‌ای مدرن  چون  هویت فردی و شکست قومی یک سرزمین می‌شود.از این رو می‌توان گفت که این بهره‌گیری بی دلیل نبوده و در متن جایگاه مناسبی یافته و از ارزش برخوردار است.

نویسنده کتاب «طنز در امریکا»در اثر جدیدش ظلمات با آگاهی و خردورزی اسطوره‌ها را ستون و پایه کار قرار می‌دهد تا نشان دهد که آنچه از قدیم مانده خوب و بد ما نیز هست و ما همپاهان و پرورده گان همان افراد هستیم.

نویسنده ابتدا از داستان هفتواد، دخترکش، کرمی که تبدیل به ماری عظیم می‌شود و حمله اردشیر می‌گوید.او با انتخاب نام زهره برای تمامی شخصیت های زن در رمان به حالت دوار بودن سرنوشت هایی اشاره می‌کند که گویی از پیش تعیین شده است .

علومی در این رمان از اسطوره مار می‌گوید. ماری که در اساطیر نشان خرد اهریمنی است.

در رمان ظلمات، مارحضوری پر رنگ و اسطوره ای دارد تا جایی که وقتی کاووس کفچه ماری را بر بام خانه آسلطان می‌بیند به هراس می‌افتد. زهره با سیبی مار را تغذیه می‌کند و باز این مار است که روی سینه مانی چمبره می‌زند.

از سوی دیگر محمد علی علوی به سفر، یکی از کهن الگو‌ها که بانی تشرف و بلوغ فکری مانی می‌شود، نیز اشاره دارد.

علومی نه تنها به سرنوشت تراژدی گونه و اسطوره‌ای مانی توجه دارد بلکه در انتخاب نام شخصیت اصلی،گوشه چشمی به نماد‌ها برای پرداخت بهتر شخصیت خیرمطلق اسطوره ای مانی نیز دارد. مانی که به معنی ماندگار و پابر جا نیز هست نه تنها با سفر عینی در تبعید بلکه با گذر از  سفر ذهنی و چون و چرا کردن در ذهنیت خود با وفجایع زندگی واقعی آشنا می‌شود. او بعد از خیانت اعظیم دوباره راهی سفر می‌شود تا از او اسطوره‌ای دیگر ساخته شود.

هم چنین باید گفت، شیوه پرداخت علومی در بیان نقالی‌اش( اعظیم گفت، کاووس گفت)، به سبک و سیاق اسطوره‌ای است. دایره‌ای که بیانگر چرخش، وحدت، تمامیت است، انتها و ابتدای متن را به هم پیوند می‌دهد.گره ی ابتدای متن عینا در انتها بازنمود داده می‌شود تا این انتها نشان دهنده ی گره و مسئله‌ای باشد که گویا گشودنی نیست .گره‌ای که می‌تواند همه مکانی و همه زمانی باشد.

ظلمات سرشار از کهن الگو ها و صور مُثُلی است. نویسنده با دستمایه قرار دادن اسطور‌ها و با برخوردی خودگاهانه،به داستان تاریخی هفتواد و اردشیر بابکان می‌پردازد .او با بهره گیری از این بینامتنیت نه تنها به ضرورت باز فرینی اسطوره‌ها و ارج نهادن به گذشته ای که در حال اکنون ما تاثیر گذار است، اشاره می‌کند؛ بلکه با استفاده از این اسطوره ها به سبک و سیاق مدرن به هویت یابی توجه دارد که در همه ی زمان ها از دیرباز مورد توجه بشر بوده است.

نویسنده از اسطوره زن خیانکار(زن مثلی،راز و رمز حیات ومرگ ودگرگونیها) در این متن بهره می‌برد آنجا که به سرگردانی و خیانت  شخصیت های زن (زهره ها) توجه دارد.

از سوی دیگر علومی به علت شکل گیری اسطوره ها  و عصاره ی تجربه‌های هزاران سال نسل‌ها نیز توجه می‌کند. نویسنده در جای جای متن از «شوباد» می‌گوید. بادی که بانی هراس و وحشت مردمان است.

به هر حال تمامی این بنمایه‌ها و برخورد دینامیکی با اسطوره از سوی نویسنده و گنجاندن آن در رمانی به سبک و سیاق مدرن و حتی گاه پست مدرن به کار گرفته می شود تا اسطوره در زمان حال با وجود عدم ارتباط جمعی و تصادم گفتمان‌ها همچنان محرکی برای هویت یابی فردی – جمعی انسان‌ها شود.

شیوه پرداخت و تکنیک دوم شخص

رمان «ظلمات » با این جملات آغاز می‌شود« نشسته ای در بالا خانه ی اربابی اَعظیم و گوش به نوای نزدیک و دور فاخته‌ای داری که....»(ص13)

ظلمات سرشار از کهن الگو ها و صور مُثُلی است. نویسنده با دستمایه قرار دادن اسطور‌ها و با برخوردی خودآگاهانه،به داستان تاریخی هفتواد و اردشیر بابکان می‌پردازد .او با بهره گیری از این بینامتنیت نه تنها به ضرورت باز آفرینی اسطوره‌ها و ارج نهادن به گذشته ای که در حال اکنون ما تاثیر گذار است، اشاره می‌کند؛ بلکه با استفاده از این اسطوره ها به سبک و سیاق مدرن به هویت یابی توجه دارد که در همه ی زمان ها از دیرباز مورد توجه بشر بوده است.

زاویه دید دوم شخص به کار برده شده در این رمان که همان وجدان بیدار و آگاه نویسنده ی خاموش متن محسوب می‌شود گرچه که به نثر و زبان برجستگی خاصی بخشیده ولی خالی از اشکال نیست. همانطور که می‌دانیم، دوم شخص وقتی به کار گرفته می‌شودکه راوی خود گویای بیان روایتش نباشد. از سوی دیگر وقتی از دوم شخص استفاده می‌شود که وجدان بیدار نویسنده  چون خدایی مُدام به او نهیب زده و کارهای اشتباهش را به او گوشزد کند.

در رمان «ظلمات» با وجود استفاده از دیدگاه دوم شخص، گاه خواننده شاهد دیالوگ‌هایی از سوی این نویسنده به ظاهر خاموش است که گاه به سخن می‌آید و می‌پرسد.

«-  بعد ها چی؟ شد دوباره کاووس را ببینید؟ »(ص31)

« -  باشد بر بعد، حالا گشنه نیستم و به گمانم سر شب باشد» ( ص57)

این تخطی دیدگاهی که دو بار نیز در متن رخ می‌دهد؛ این سوال را به وجود می‌آورد که به راستی لزوم این دیدگاه برای انتخاب روایت نقال گونه چیست؟ آیا خود اعظیم نمی‌تواند بر اساس دیده‌ها و شنیده‌هایش( از کاووس) به نقالی ماجرای زهره – مانی- طهماسب بپردازد. اصلا حضور نویسنده‌ای خاموش که گاه ضبط را  روشن و گاه خاموش می‌کند تا بر اساس نقل‌های دیگران به پرداخت مناسب داستانی برسد از چه رو است؟

« تو نوار ضبط صوت را عوض می کنی تا بعد‌ها همین گفته ها بشوند اساس یک رمان.»(ص68)

حضور نویسنده در متن، بیان پروسه نوشتن و دشواری‌های نگارش که خود یکی از ارکان و وجوه آثار پست مدرن است، به چه دلیل منطقی و کار آمدی در متن گنجانده شده است؟ حضور پر رنگ اعظیم جلالی نویسنده ، در انتهای متن بدون پیش زمینه ی لازم سببی و زمانی که مانند تلنگری بر ذهنیت خواننده جلوه گر می‌شود، از چه رو است؟

اینها سوالاتی است که گاه متن قادر به بیان جوابشان نیست. و از همین رو است که انتخاب و تغییر دیدگاهی گاه با سوال و تعجب همراه می‌شود.خواننده هنگام خوانش متن با تغییر زاویه دیدهای منظم دوم شخص، من راوی، زاویه دید بیرونی روبه رو است. تغییری که گرچه در ابتدای متن می‌تواند نوعی شگرد روایتی برای نویسنده باشد ولی در انتهای متن دیگر آزار دهنده است.

 محمدعلی علومی

همانطور که می‌دانیم یکی از معایب و خصوصیات دیدگاه اول شخص آن است که اول شخص چون به همهء زمان و مکان‌ها اشراف ندارد ،پس نمی‌تواند گویای جزئیات ماجراهایی باشدکه خود در آنجا حضور فیزیکی ندارد. از این رو تغییر دیدگاه اول شخص به دیدگاه بیرونی و دانای محدود، علتمند به نظر می رسد. ولی جالب آن که روایت خودکشی طهماسب که از زبان کاووس روایت می‌شود و او خود حاضر و شاهد ماجرا است گاه بی دلیل تغییر می‌کند.

علومی از صفحه 128 از زبان کاووس ماجرای خودکشی طهماسب را آغاز می‌کند. در صفحه 131 ادامه حرکت طهماسب به خانه ی آسلیمان از دیدگاه بیرونی توضیح داده می‌شود و این در حالی است که کاووس در صحنه حضور دارد. در صفحه 135 روایت دیدگاه بیرونی با دیالوگ طولانی کاووس قطع می‌شود و در همان صفحه دوباره من راوی کاووس به شرح ماجرا می‌پردازد. این تغییر دیدگاه‌ها همچنان تا صفحه 145 ادامه می‌باید در حالی که خواننده هوشمند به درستی علت این همه تغییر و پرش را درک نمی‌کند. گویا نویسنده چون از ابتدا این تکنیک را سرلوحه خود قرار داده بی دلیل تا انتها به آن پای بند می‌ماند.

اینجا است که می‌توان گفت علومی در خلق رمان به لحاظ تکنیکی خیلی دقیق عمل نمی‌کند. این تکنیک گرایی هم چنین در به کار گیری از وجوه پستمدرن نیز دیده می‌شود.حضور نویسنده در جای جای متن؛تغییر دیدگاهی؛ بیان عدم قطعیت ها در ماجرای مرگ طهماسب- قتل یا خودکشی؟؛  خیر یا شر بودن شخصیت اعظیم که گاه کمک حال مانی وگاه ضد او است؛ بیان خرده روایت به جای کلان روایت؛ حضور اعظیم جلالی در انتهای متن؛ همه و همه گرچه از ارکان و وجوه پست مدرن محسوب می‌شود ولی ژانر غالب متنی ظلمات به حساب نمی‌آید و در متن خوش نمی‌نشیند.

به اعتقاد نگارنده اگر علومی در صدد آن بود که به وسیله ی حضور اعظیم جلالی این همانی بین گذشته و حال داشته باشد، می‌بایست این حضور و این نشانه ی متنی را در جای جای اثر بگنجاند تا خواننده هوشمند با پیگیری این نشانه های متنی  به درون مایه و دغدغه ی ذهنی نویسنده که همان باز آفرینی اسطوره ها و تجلی شان در حال است، برسد.این همانی بین گذشته و حال، گره ای که همچنان چون شخصیت مانی ها پابرجا و ماندگار است.

از نکات دیگر در باب شیوه پرداخت رمان باید گفت که «ظلمات» سرشار از بیان خرده روایت‌هایی است که خواننده را به کلان روایت رهنمون می‌کند.بیان خرده روایت‌هایی از سرگذشت زهره، مانی، طهماسب، هفتواد و ارشیر، سرکار دلیری،خانواده کاووس و دخترکش و...ما را به کلان روایت می‌رساند. اما این خرده روایت ها گاه در متن نه تنها از تعلیق داستانی می‌کاهد بلکه گاه بانی اطناب می‌شود.

فضاسازی و بهره گیری از عنصر گوتیگ

ظلمات جدیدترین کتاب محمد علی علومی اما سرشار از عناصر گوتیک و صحنه‌های ماندگار است. از جذابیت های دیگر این کار باید به نثر و زبان پیراسته ی متن اشاره داشت. زبانی که همسو با ذهن و زبان شخصیت های داستانی به پیش می‌رود. همانطور که می‌دانیم، هر نویسنده‌ای هنگام انتخاب زبان اثر باید به چند مولفه مهم توجه داشته باشد. نویسنده نه تنها باید به شناخت دقیقی از شخصیت داستانی‌اش برسد،بلکه باید زبان اثر را با ساختار داستانی، ساختار مکانی، ساختار زمانی و تاریخی نیز هماهنگ کند. نویسنده همچنین باید آن چنان از لحن و لهجه در متن و دیالوگ شخصیت‌ها سود ببرد که وقفه یا سکته‌ای در خوانش خواننده ایجاد نکند.

علومی با انتخاب واژگانی چون "من گنو،هلیلا،شوباد و..." که در جمله و متن معناپذیر است، موفق عمل می‌کند.

به غیر از نثر برجسته ظلمات باید از عناصر گوتیگ به کارگرفته شده در متن یاد کرد. عناصری که بانی ایجاد صحنه‌های ماندگار می‌شوند. صحنه هایی که تا مدت‌ها ذهنیت خواننده را به خود مشغول می‌کند. علومی در پرداخت صحنه های وحشت  از همه‌ی قواعد این ژانر چون:ایجاد سوءظن و شک؛ خطر مرگ؛ شب و تاریکی؛ دلهره و هراس؛ حضور خرابه ها و مکان های باریک و دراز و بی سرانجام؛ صدای باد و زوزه شغال یا سگ؛ بوی متعفن و نفس گیر؛ حضور افرادی با ظاهری ژولیده در مکانی ناشناخته و بازسازی ارواح و... بهره می‌برد.

«حالا در ارگ، باد در میان ویرانه‌ها می‌پیچید و می غرید و مهتاب، تند و پر رنگ بود و سایه های خرابه‌ها، سیاه تر و تاریک تر از همیشه بودند و در باریکه راه بازار ارگ، زهره انگار با باد، شتابان می‌رفت و رختهاش پریشان می‌شد.»(ص50)

از این رو با توجه به نشانه های متنی بیشمار که مجال آن در این مقال نیست می‌توان گفت که فضاسازی موفق رمان یکی از محاسن اثر است که بانی جلب مخاطب به خوانش و لذت از آن می‌شود.

***

به هر روی رمان « ظلمات» جدید ترین کار محمد علی علومی که پخته ترین کار او  به لحاظ نثر و شیوه پرداخت  محسوب می‌شود؛کاری در خور توجه و خواندن است که به حتم لذت خوانش را برای خوانندگانش به همراه خواهد داشت.

بخش ادبیات تبیان 


منبع: کتاب ماه ادبیات شماره 58/ نوشته ی: فرحناز علیزاده