تبیان، دستیار زندگی
نافرمانی خدا و نادیده گرفتن امر او، یکی دیگر از عوامل هلاکت جامعه است. خداوند برای قوم ثمود، صالح را فرستاد که برایشان بینه و دلیل روشنی از طرف پروردگار آورده بود که ناقه بود
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عواملی که جامعه را هلاک می کند  


هلاکت و عذاب زمانی جامعه را در بر می‌گیرد که مفاسد عقیدتی و عمل (کفر، ظلم، کفران نعمت یا اعراض از آیات الهی) به صورت صفات جامعه در آید و از مشخصات قوم و قریه گردد، عذاب پس از ارسال رسل الهی و دعوت جامعه به سوی حق و ارائه دلایل روشن صورت می‌گیرد.


هلاکت

سنت هلاکت

در برابر سنت برکت، سنت دیگری بر حیات اجتماعی انسان‌ها حاکم است که عذاب و هلاکت اقوام کافر و مستکبر و کفرانگر نعمت‌هاست. اگر بر جامعه ظلم و ستم و بی عدالتی حاکم باشد، آن جامعه قطعاً دچار سقوط خواهد شد: « وَ تِلْکَ الْقُری أَهْلَکْناهُمْ لَمّا ظَلَمُوا وَ جَعَلْنا لِمَهْلِکِهِمْ مَوْعِدًا»؛ « این شهرها و آبادی‌هایی است که ما آن‌ها را هنگامی که ستم کردند، هلاک نمودیم و برای هلاکتشان موعدی قرار دادیم (آن‌ها ویرانه‌هایش را با چشم می‌بینند، و عبرت نمی‌گیرند».(1)

در هر جامعه ای که طبقه رفاه طلب رشد کنند و افراد جامعه دچار فسق و فجور و شهوت‌رانی و بی بند و باری شوند، آن جامعه به سقوط کشانده خواهد شد: « وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنا مُتْرَفیها فَفَسَقُوا فیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمیرًا * وَ کَمْ أَهْلَکْنا مِنَ الْقُرُونِ مِنْ بَعْدِ نُوحٍ وَ کَفی بِرَبِّکَ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبیرًا بَصیرًا»؛ « و هنگامی که بخواهیم شهر و دیاری را هلاک کنیم، نخست اوامر خود را برای «مترفین» (و ثروتمندان مست شهوت) آنجا بیان می‌داریم، سپس هنگامی که به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات یافتند، آن‌ها را به شدت درهم می‌کوبیم. چه بسیار مردمی که در قرون بعد از نوح، زندگی می‌کردند؛ (و طبق همین سنت،) آن‌ها را هلاک کردیم و کافی است که پروردگارت از گناهان بندگانش، آگاه و نسبت به آن بیناست».(2)

نافرمانی خدا و نادیده گرفتن امر او، یکی دیگر از عوامل هلاکت جامعه است. خداوند برای قوم ثمود، صالح را فرستاد که برایشان بینه و دلیل روشنی از طرف پروردگار آورده بود که ناقه بود. صالح گفته بود مزاحم این ناقه نشوید و بگذارید در سرزمین خدا به چرا بپردازد و به او آزار نرسانید، ولی آن‌ها تصمیم گرفتند او را نابود کنند و او را پی کردند و از فرمان خدا سر برتافتند: « فَعَقَرُوا النّاقَةَ وَ عَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَ قالُوا یا صالِحُ ائْتِنا به ما تَعِدُنا إِنْ کُنْتَ مِنَ الْمُرْسَلینَ»؛ «سپس ناقه را پی کردند و از فرمان پروردگارشان سر پیچیدند و گفتند: ای صالح! اگر تو از فرستادگان (خدا) هستی، آنچه ما را با آن تهدید می‌کنی، بیاور».(3)

یکی دیگر از عوامل هلاکت قبیله‌ها و گروه های اجتماعی، انکار آیات الهی است. در سوره انفال پس از بیان سرنوشت مشرکان میدان بدر و سرنوشت شوم آن‌ها می فرماید: « کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَفَرُوا به آیاتِ اللّهِ فَأَخَذَهُمُ اللّهُ بِذُنُوبِهِمْ إِنَّ اللّهَ قَوِیٌّ شَدیدُ الْعِقابِ»؛ (حال این گروه مشرکان،) همانند حال نزدیکان فرعون و کسانی است که پیش از آنان بودند؛ آن‌ها آیات خدا را انکار کردند؛ خداوند هم آنان را به گناهانشان کیفر داد؛ خداوند قوی و کیفرش شدید است

هنگامی که آن‌ها ستیزه جویی و طغیانگری را به آخر رساندند و آخرین بارقه ایمان را در وجود خود خاموش کردند، مجازات الهی به سراغ آن‌ها آمد و آن چنان لرزه ای قصرها و خانه های مستحکمشان را تکان داد و فرو ریخت و زندگی پر زرق برقشان را در هم کوبید که صبحگاهان تنها جسم بی جان آن‌ها در خانه‌هایشان باقی مانده بود.

نادیده گرفتن نعمت‌های الهی و شکرگزاری نکردن از آن‌ها یکی دیگر از عوامل هلاکت جامعه‌ها و قبیله‌هاست؛ همانند قوم سبأ که زندگی مرفهی داشتند، ولی به جای شکر خدا، نعمت او را کفران کرده، از ادای شکرش سرباز زدند و خداوند سیل «عرم» را به سویشان گسیل داشت. در نتیجه مایه آبادی محلشان از بین رفت و آن چنان متفرق شدند که اثری از ایشان نماند و تنها قصه‌هایی از آنان به جای ماند.

یکی دیگر از عوامل هلاکت قبیله‌ها و گروه های اجتماعی، انکار آیات الهی است. در سوره انفال پس از بیان سرنوشت مشرکان میدان بدر و سرنوشت شوم آن‌ها می فرماید: «کَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَفَرُوا به آیاتِ اللّهِ فَأَخَذَهُمُ اللّهُ بِذُنُوبِهِمْ إِنَّ اللّهَ قَوِیٌّ شَدیدُ الْعِقابِ»؛ «(حال این گروه مشرکان،) همانند حال نزدیکان فرعون و کسانی است که پیش از آنان بودند؛ آن‌ها آیات خدا را انکار کردند؛ خداوند هم آنان را به گناهانشان کیفر داد؛ خداوند قوی و کیفرش شدید است».(4)

هلاکت و عذاب زمانی جامعه را در بر می‌گیرد که مفاسد عقیدتی و عمل (کفر، ظلم، کفران نعمت یا اعراض از آیات الهی) به صورت صفات جامعه در آید و از مشخصات قوم و قریه گردد، عذاب پس از ارسال رسل الهی و دعوت جامعه به سوی حق و ارائه دلایل روشن صورت می‌گیرد

این یک قانون جاودانی است که همه را در بر می‌گیرد؛ همچنان که هلاکت قوم نوح علیه‌السلام به جهت اعراض و سرپیچی از آیات الهی دانسته شده است: «وَ ما تَأْتیهِمْ مِنْ آیَةٍ مِنْ آیاتِ رَبِّهِمْ إِلاّ کانُوا عَنْها مُعْرِضینَ»؛ «هیچ نشانه و آیه ای از آیات پروردگارشان برای آنان نمی‌آید، مگر اینکه از آن روی گردان می‌شوند.»(5)

در ابتدا خدا نعمت‌های مادی و معنوی خویش را شامل حال اقوام می‌کند. چنانچه نعمت‌های الهی را وسیله ای برای تکامل خویش ساخته و از آن در مسیر حق مدد گرفته و شکر آن را که همان استفاده صحیح است، به جا آورند؛ نعمتش را پایدار و بلکه افزون می‌سازد، اما هنگامی که این مواهب وسیله ای برای طغیان، سرکشی، ظلم، بیدادگری، تبعیض، ناسپاسی و غرور و آلودگی گردد؛ در این هنگام نعمت‌ها را می‌گیرد و یا آن را به بلا و مصیبت تبدیل می‌کند. بنابراین دگرگونی‌ها همواره از ناحیه ماست وگرنه مواهب الهی زوال ناپذیر است.(6)

هلاکت و عذاب زمانی جامعه را در بر می‌گیرد که مفاسد عقیدتی و عمل (کفر، ظلم، کفران نعمت یا اعراض از آیات الهی) به صورت صفات جامعه در آید و از مشخصات قوم و قریه گردد، عذاب پس از ارسال رسل الهی و دعوت جامعه به سوی حق و ارائه دلایل روشن صورت می‌گیرد.(7)

پی نوشت ها:

1. کهف: 59.

2. اسراء: 16 و 17.

3. اعراف: 77.

4. انفال: 52.

5. انعام: 4.

6. تفسیر نمونه، ج 7، ص 207.

7. نجفی، جامعه و سنن اجتماعی در قرآن، ص 220.

زهرا رضاییان

بخش قرآن تبیان