تبیان، دستیار زندگی
حجت الاسلام و المسلمین توسلی: هیچ امری امام را بیشتر از غفلت اوامر الهی متغیر نمی کرد، به خصوص اگر کسی در محضر ایشان قصد غیبت شخص یا قصد اهانت به بزرگان دین را داشت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حاضر نیستم بشنوم

اجتناب از غیبت (2)

امام ره

حجت الاسلام و المسلمین توسلی: هیچ امری امام را بیشتر از غفلت اوامر الهی متغیر نمی کرد، به خصوص اگر کسی در محضر ایشان قصد غیبت شخص یا قصد اهانت به بزرگان دین را داشت.

لطفا مقاله قبل را اینجا مطالعه فرمایید.

از کسی حرف نزنید

حجت الاسلام و المسلمین ناصری: افرادی که سال ها با امام بودند، محال بود یک کلمه غیبت و یا حرف هایی که مربوط به دیگران باشد، از ایشان شنیده باشند. روزی یکی از برادران خدمت امام رسید و مسئله ای را مطرح کرد و در صحبت خود، حرفی از شخصی به میان آورد که امام ناراحت شدند و فرمودند: «در اینجا از کسی حرف نزنید».

حاضر نیستم بشنوم

حجت الاسلام و المسلمین توسلی: هیچ امری امام را بیشتر از غفلت اوامر الهی متغیر نمی کرد، به خصوص اگر کسی در محضر ایشان قصد غیبت شخص یا قصد اهانت به بزرگان دین را داشت.

روزی بنده حاضر بودم.شخصی نسبت به یکی از علما و مراجع مطلبی گفت که بوی اهانت در آن بود. امام او را مورد عتاب شدید قرار دادند و بر او برآشفتند؛ با اینکه شخص گوینده از مخلصین امام بود.

ایشان در تکلیف الهی هیچ گاه ملاحظه اشخاص را نمی کردند.اگر نزدیک ترین افراد به ایشان می خواستند در محضر ایشان خبری بگویند که غیبت یا اهانت بود، جرئت نمی کردند؛ چون امام می فرمودند: «حاضر نیستم این مطلب را بشنوم».

چه عرض کنم

حجت الاسلام و المسلمین سید جلال الدین آشتیانی: امام در انتقاد از اشخاص، سخت پرهیز داشتند، مگر در مقامی که ضرورت اقتضا می کرد که در این صورت، در بیان حقیقت واهمه ای به خود راه نمی دادند.اگر در محضر ایشان از فضل و دانش و معنویات کسی سؤال می شد، چنان چه آن شخص صاحب فضیلت بود، با احترام از او نام می بردند و اگر تو خالی بود، می فرمودند: «چه عرض کنم!».

کسی جرأت کنایه نداشت

امام خیلی سعه صدر داشتند. ما سال ها که از صبح تا غروب در خدمت ایشان بودیم، حتی یک بار ندیدیم نسبت به کسی عصبانی شوند و یا اظهار ناراحتی بکنند. اما با این همه در محضر ایشان کسی جرئت نمی کرد حتی به کنایه از کسی غیبت یا بدگویی بکند.

کسی نمی توانست غیبت بکند

در جلساتی که به همت امام برپا می شد، ایشان کاملاً سکوت می کردند.مگر جاهایی که اقتضا می کرد و خود امام لازم می دانستند که مطلبی ذکر شود.یکی از علمای نجف یک روز نزد من آمد و با کمال تعجب گفت: «چه قدر این بزرگوار ساکت هستند!» اگر سؤالی از امام نمی شد، ساکت می ماندند.

در محضر امام هیچ کس جرئت نداشت نعوذ باللّه از کسی غیبت کند و یا در غیاب افرادی که حاضر نبودند، حرفی از آنها بزند. در آن جلسات امام نیم ساعت تشریف داشتند و پس از آن آماده حضور در حرم مطهر می شدند.

یک غیبت نشنیدم

امام خیلی کم حرف بودند و تا وقتی لازم نمی شد، صحبت نمی کردند.بنده از سال 1328 که در قم بودم، حدود هفت سال در درس فقه و اصول ایشان شرکت می کردم. در طول این مدت یک دروغ یا یک غیبت یا یک تهمت از امام نشنیده ام.

راضی نیستم غیبت بکنید

آیت اللّه خاتم یزدی: هنگامی که منزل امام در محاصره بعثی ها بود، کسانی از مراجع که انتظار می رفت احوالی از امام بپرسند یا لااقل تلفنی بزنند، حتی سراغی از ایشان نگرفتند. لذا رفقا و دوستان امام که سخت متأثر بودند، امکان داشت از ناراحتی گاهی سخنی راجع به آنان بگویند.

امام به آنها فرمودند: «شاید رفقا یک قدری عصبانی بشوند، قدری ناراحت بشوند، بگویید من راضی نیستم از کسی غیبت کنید یا حرف کسی را در بیرونی من بزنید».

حتی شبهه غیبت نشنیدم

آیت اللّه مظاهری: من سی سال با استاد بزرگوارم رهبر عظیم الشأن انقلاب بودم، به جان این شخصیت بزرگوار قسم می خورم، مطلبی که شبه غیبت باشد، از ایشان ندیدم. غیبت که نه شبهه غیبت هم ندیدم.

فراموش نمی کنم یک وقت ایشان برای درس گفتن به مسجد سلماسی آمدند. نفس ایشان به شماره افتاد بود، فرمودند: «و اللّه تا حال این قدر نترسیده ام»

و افزودند: «نیامده ام که درس بگویم، آمده ام که قدری حرف بزنم.» من که تقریباً ده پانزده سال درس ایشان می رفتم هیچ وقت یک جسارت از ایشان به طلبه ها ندیدم.

 امام در این حالت بود که فرمودند: «اگر علم نداری، اگر عقل نداری، اگر دین نداری، عاقل باش و نخواه که هویت انسانیت را به هم بزنی.» بعد هم به خانه رفتند و تب مالت ایشان عود کرد و سه روز برای تب مالت در خانه ماندند.

همه این قضایا برای این بود که شنیده بودند یک طلبه پشت سر یکی از مراجع غیبت کرده بود. امام خودش غیبت نکرده بود، بلکه یک طلبه پشت سر یکی از مراجع غیبت کرده؛ اما نفس او به شماره افتاده بود!».

چرا مواظب زبانمان نیستیم

حجت الاسلام و المسلمین توسلی: وقتی امام در مسجد سلماسی قم عصرها درس اصول تدریس می کردند، به ایشان اطلاع دادند که در مجلس درس بعضی از متخصصان نسبت به ملاصدرا اهانت شده.ایشان با حال عصبانیت در مقام موعظه و نهی از جسارت کردن به بزرگان دین، فرمودند: «و ما اَدْریک ما ملاصدرا. مسائلی که ابوعلی سینا از حل آن عاجز مانده ملاصدرا آنها را حل کرده؛ چرا ما مواظب زبانمان نیستیم».

کشتی بگیرند غیبت نکنند

آیت اللّه محلاتی: این توصیه امام با ما طلبه ها بود که می فرمودند: اگر از اول، جوان ها زیاد بروند سراغ مستحبات، از واجبات شان باز می مانند.

آنهایی که خیلی مقدس بوده اند، از حوزه علمیه گذاشتند و رفتند. مقدسی زیاد برای بچه های پانزده و شانزده ساله خستگی آور است. تفریحات مشروع داشته باشند، اما گناه نکنند.

خدا مرحوم آیت اللّه شهید سعیدی را بیامرزد، در جلسه درس امام از آن عقب می گفت: «آقا طلبه ها کشتی هم بگیرند؟» امام فرمودند: «بله کشتی هم بگیرند، اما غیبت نکنند».

حرف احدی زده نشود

حجت الاسلام و المسلمین فرقانی: یک روز آقای خیلی خوش اخلاق و با شخصیتی به منزل امام آمد و در بیرونی نشست تا با امام ملاقات کند.امام قبل از تشرّف به حرم، نیم ساعت به بیرونی می آمدند و هر کس هر مطلبی داشت، با ایشان مطرح می کرد.

در آن جلسه آن آقای محترم هم شروع کرد قصه ای را گفتن. تا اینکه میان صحبتش کلمه ای گفت که تا حدودی به یک جایی برخورد داشت. امام بلافاصله چشم شان را به طرف من به طور معنی داری حرکت دادند و من کفش های ایشان را آماده کردم که از مجلس خارج شوند و به حرم بروند.امام به او فرمودند: «من راضی نیستم که در اینجا حرف احدی زده بشود».

با اینکه هنوز آن بنده خدا نسبت به کسی حرفی نزده بود.آن آقا و طلبه ها هم ناراحت شدند که چرا امام قبل از تمام شدن نیم ساعت جلوس شان، مجلس را ترک کردند و به طرف حرم راه افتادند؛ با اینکه بیست دقیقه به ساعت نه که امام هر شب در این ساعت به حرم مشرف شده بودند، مانده بود.

مغازه داران مسیر امام آن شب تعجب می کردند که امام چرا امشب بیست دقیقه زودتر به حرم می روند و همه اینها به خاطر ترک مجلسی بود که امام احساس می کردند، ممکن است در آن غیبت کسی بشود.


منبع : پایگاه حوزه نت

تهیه  و تنظیم : محمد حسین امین ،گروه حوزه علمیه تبیان