تبیان، دستیار زندگی
شخصیت‌های مامت خود را سر گرم می‌کنند، مدام از بحث و حرف سر باز می‌زنند، سکوت می‌کنند و اغلب با رفتارهایی به غایت رئال و روزمره در حال پنهان کردن پیچیدگی‌های درونی خود هستند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : زهره سمیعی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نوشته ی رمزی!


شخصیت‌های مامت خود را سر گرم می‌کنند، مدام از بحث و حرف سر باز می‌زنند، سکوت می‌کنند و اغلب با رفتارهایی به غایت رئال و روزمره در حال پنهان کردن پیچیدگی‌های درونی خود هستند.


نوشته رمزی

نوشته رمزی. دیوید مامت. ترجمه‌ی امیر امجد. تهران: انتشارات نیلا. چاپ دوم: 1388. 2200 نسخه. 80صفحه. 2000 تومان.

"جان: شایدم چیزی به اسم خیال اصلا وجود نداشته باشه. کی می گه هس؟ یا انسان؟ ما همه مون یه خوابیم. کی می‌دونه ما هستیم؟ هیچکی نمی‌دونه. همه یه خوابیم. فقط داریم خواب می‌بینیم. یا چیزای دیگه - چیزای دیگه. چیزایی رو که می‌دونیم، چه جوری می‌دونیم؟ از کجا می‌دونیم؟ نمی‌دونیم چی واقعیه، فقط حرف شونو می‌زنیم. از کجا می‌آریمشون؟ اون چیزا برای همیشه همین جوری ادامه دارن؟ یا همین که به دنیا اومدیم، یا مرده‌هایی که ناله می‌کنن.  یا این که جهنمی هس. شایدم ما اونجاییم. شاید کسایی باشن که اونجا بودن. یا، یا این که چرا باید فکرشو بکنیم؟ این چیزیه که نمی‌دونم. شایدم همه چی حقیقت داره. شاید این که من اینجا نشستم حقیقت داره."‌‌‌‌‌{1}

نوشته رمزی در یک فضای رئال آغاز می‌شود اما به سبک خود پایدار نمی‌ماند و ساز و کارهای رئالیسم را از درون ویران می‌کند. شخصیت‌ها از کالبد رئال خود خارج نمی‌شوند اما روحی در سراسر نوشته حکمرانی می‌کند که تن به قواعد رئالیسم نمی‌دهد. قصه نیز میان فضای رئال و رمزی خود معلق می‌ماند. در این نمایشنامه به نظر می‌رسد کش مکش واقعی‌ای وجود نداشته باشد. انگار ماجرا در یک گیجی بعد از خواب اتفاق می‌افتد. جایی که به نظر می‌رسد بین دو شخصیت دانی و دل، کش مکشی رخ داده است به گونه‌ای هدایت می‌شود که یک طرف ماجرا خود را تا پایان بحث درگیر نمی‌کند و تنها پایان بحث است که واکنش تند و او را می‌بینیم و بلا فاصله از ادامه بحث سر باز می‌زند و خود را کنار می‌کشد. کش مکش اصلی اما در درون این آدم‌هاست. شخصیت‌های مامت خود را سر گرم می‌کنند، مدام از بحث و حرف سر باز می‌زنند، سکوت می‌کنند و اغلب با رفتارهایی به غایت رئال و روزمره در حال پنهان کردن پیچیدگی‌های درونی خود هستند.

دانی و دل تلاش می‌کنند او را از سر خود باز کنند تا بتوانند بحث پوچ خود را ادامه بدهند اما جان سمج شده‌ است و مدام وسط گفتگوی آن دو پیدایش‌ می‌شود. در صحنه پایانی اما صدای کسی مانع از به خواب رفتن او می‌شود.

پایان بی سرانجام  نمایشنامه‌های مامت در نوشته رمزی بیشتر از سایر نمایشنامه‌هایش رخ می‌نماید. از همه مهم‌تر داستان ساده‌ای است که به نظر می‌رسد اصلا داستان کاملی نیست یا به عبارتی، داستانی در میان نیست. ماجرای مهمی در نمایشنامه اتفاق نمی‌افتد. همه‌اش روزمرگی است و رفتارها و گفتارهای عادی چند نفر که خود را بیشتر از همه به خود مشغول می‌کنند. جان، فرزند دانی می‌خواهد با پدرش به سفری کوتاه برود و دارد وسایلش را آماده می‌کند. دل دوست خانواده، به او کمک می‌کند تا اسباب سفر زودتر جمع و جور شود و در این بین دیالوگ‌هایی درباره سه اتفاق شوم بین آن‌ها رد و بدل می‌َشود. جان خیال می‌کند پتویی را که برای سفر برداشته پاره کرده چون صدای پاره شدن آن را شنیده است. اما دانی مادرش او را متقاعد می‌کند پتو از سال‌های پیش پاره بوده است. چاقویی که در انباری پیدا می‌شود نیز ماجرای مشابهی دارد که به همین اندازه می‌تواند رمزی تلقی شود. اما در صحنه دوم تنها باعث به هم خوردن رابطه صمیمانه دانی و دل می‌شود. سفر جان اما  هیچ وقت پیش نمی‌آید چرا که پدر مرده است. فرزند اما منتظر کیست؟ جان بیمار و کسل است و خواب به چشمش نمی‌آید. دانی و دل تلاش می‌کنند او را از سر خود باز کنند تا بتوانند بحث پوچ خود را ادامه بدهند اما جان سمج شده‌ است و مدام وسط گفتگوی آن دو پیدایش‌ می‌شود. در صحنه پایانی اما صدای کسی مانع از به خواب رفتن او می‌شود.

"جان: خوابم نمی‌بره.

دل:‌ دیگه به خودت مربوطه.

جان:‌ من یه صداهایی می‌شنوم. منو صدا می‌کنن.

دانی: آره مطمئنم. همینطوره.

جان: صدام می‌کنن.

دل:‌ چاقو رو وردار برو.

جان:‌ اسم منو صدا می‌کنن. مامان. اسم منو صدا می‌کنن."{2}

نوشته رمزی

صحنه همین جا تمام می‌شود و این سوال بزرگ را به وجود می‌آورد که آیا باز هم باید حرف جان را به حساب توهمات و هذیان‌هایش بگذاریم؟ مبهوتی دل و دانی در صحنه‌پایانی باور‌ آن دو را برای رخ دادن اتفاقی عجیب تقویت می‌کند. اما نویسنده هیچ الزامی نمی‌بیند که برای پایان بی سرانجام نمایشنامه‌اش پاسخی در چنته داشته باشد.

زبان این نمایشنامه نیز همچون نمایشنامه‌های دیگر مامت از ساختاری کلاسیک بر خوردار نیست و مدام روند قصه را از هم می‌پاشاند. قطع دائمی کلام توسط شخصیت‌ها، مکث‌های طولانی، توسل به تکرار، و نیمه تمام ماندن کلام مشخصه اصلی دیالوگ نویسی مامت است. تکنیکی که از زبان مرسوم نمایشنامه نویسی آشنایی زادیی می‌کند.

مامت در سال 1947 در شیکاگو متولد شد. ده ساله بود که پدر و مادرش از هم طلاق گرفتند. کارش را با پیشخدمتی در شیکاگو آغاز می‌کند اما به زودی وارد گروه‌های تئاتری می‌شود و بازی و نمایشنامه نویسی را آغاز می‌کند. او تاکنون جوایز زیادی از جمله جایزه اوبی، جفرسون و جایزه انجمن تاتر وست‌آند را برای نمایشنامه‌هایش کسب کرده است. مامت خیلی زود به سمت فیلمنامه نویسی و کارگردانی نیز کشیده شد و چندین فیلم ساخت. فیلم‌نامه "خانه بازی‌ها" جایزه گلدن گلوب را ازآن خود کرد. "چیزها تغییر می‌کند" و "زندانی اسپانیایی" فیلم‌هایی است که مامت به تنهایی کارگردانی کرده است.  مهمترین و جنجالی‌ترین نمایشنامه او "گلن گری گلن راس" است که در بیشتر کشور‌ها اجرا شد و توسط سام مندز نیز به فیلم درآمد. نمایشنامه "اولئانا" توسط هارولد پینتر در لندن کارگردانی و اجرا شد. در نمایش " بوفالوی امریکایی"‌ که در لندن به روی صحنه رفت آل پاچینو برای او بازی کرد.  رمان" پستچی دو بار زنگ می‌زند" به کارگردانی باب رافلسون اولین فیلم‌نامه اوست که به فیلم در آمد. در حال حاضر دیوید مامت یکی از برجسته ترین نمایشنامه نویسان دنیا است.

پی نوشت:

[1]صفحه 44 کتاب

[2]صفحه78 کتاب

فاطمه شفیعی

بخش کتاب و کتابخوانی تبیان