تناسخ و بازگشت ارواح؟!
آیات قرآن عقیده به تناسخ را صریحا نفى، مىكند، زیرا معتقدان به تناسخ چنین مىپندارند كه انسان بعد از مرگ بار دیگر به همین زندگى باز مىگردد منتها روح او در جسم دیگر (و نطفه دیگر) حلول كرده و زندگى مجددى را در همین دنیا آغاز مىكند، و این مساله ممكن است بارها تكرار شود، این زندگى تكرارى در این جهان را" تناسخ" یا" عود ارواح" مىنامند.
این آیات مىگوید: بعد از مرگ، یك حیات بیش نیست و طبعا این حیات همان زندگى در رستاخیز و قیامت است.
در ادامه توضیحات آیات 28 و 29 سوره مباركه بقره پرداختن به نكات زیر ضروری به نظر می رسد:تناسخ و عود ارواح
آیات ذكر شده از جمله آیات متعددى است كه عقیده به تناسخ را صریحا نفى، مىكند، زیرا معتقدان به تناسخ چنین مىپندارند كه انسان بعد از مرگ بار دیگر به همین زندگى باز مىگردد منتها روح او در جسم دیگر (و نطفه دیگر) حلول كرده و زندگى مجددى را در همین دنیا آغاز مىكند، و این مساله ممكن است بارها تكرار شود، این زندگى تكرارى در این جهان را" تناسخ" یا" عود ارواح" مىنامند.
این آیات مىگوید: بعد از مرگ، یك حیات بیش نیست و طبعا این حیات همان زندگى در رستاخیز و قیامت است، و به تعبیر دیگر بیان می دارد:
شما مجموعا دو حیات و مرگ داشته و دارید، نخست مرده بودید (در عالم موجودات بىجان قرار داشتید) خداوند شما را زنده كرد، سپس مىمیراند و بار دیگر زنده مىكند، اگر تناسخ صحیح بود، تعداد حیات و مرگ انسان بیش از دو حیات و مرگ بود.
بنابراین عقیده به تناسخ كه گاهى نام آن را تغییر داده،" عود ارواح" مىنامند از نظر قرآن باطل و بى اساس است.
ذكر این نكته نیز لازم است كه بعضى شاید آیه فوق را اشاره به حیات برزخى بدانند، در حالى كه آیه هیچ دلالتى بر آن ندارد، تنها مىگوید: شما قبلا جسم بىجانى بودید، خداوند شما را زنده كرد، بار دیگر مىمیراند (اشاره به مرگ در پایان زندگى این دنیا است) سپس زنده مىكند (اشاره به حیات آخرت) سپس سیر تكاملى خود را به سوى او ادامه مىدهید.
آسمان هاى هفتگانه
كلمه "سماء" در لغت به معنى طرف بالا است، و این مفهوم جامعى است كه مصداقهاى مختلفى دارد، لذا مىبینیم در قرآن در موارد گوناگونى به كار رفته است:
1ـ گاهى به" جهت بالا" در قسمت مجاور زمین اطلاق شده، چنان كه مىفرماید:
أَلَمْ تَرَ كَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَیِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ" آیا ندیدى خداوند چگونه مثل زده است گفتار پاك را به درخت پاكیزهاى كه ریشهاش ثابت و شاخهاش در آسمان است." (ابراهیم- 24)
2ـ گاه به منطقهاى دورتر از سطح زمین (محل ابرها) اطلاق شده، چنان كه مىخوانیم: وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَكاً:" ما از آسمان آب پر بركتى نازل كردیم" (سوره ق آیه 9)
3ـ گاه به" قشر متراكم هواى اطراف زمین" گفته شده: وَ جَعَلْنَا السَّماءَ سَقْفاً مَحْفُوظاً:" ما آسمان را سقف محكم و محفوظى قرار دادیم" (انبیاء- 32)
زیرا مىدانیم جو زمین كه همچون سقفى بر بالاى سر ما قرار دارد، داراى آن چنان استحكامى است كه كره زمین را در برابر سقوط سنگهاى آسمانى حفظ مىكند، این سنگها كه شبانه روز، مرتبا در حوزه جاذبه زمین قرار گرفته و به سوى آن جذب مىشوند، اگر این قشر هواى متراكم نبود ما مرتبا در معرض سقوط این سنگهاى خطرناك بودیم، اما وجود این قشر، سبب مىشود كه سنگها پس از برخورد با جو زمین مشتعل و سپس خاكستر شود.
4ـ گاهى به معنى" كرات بالا" آمده است ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ: " به آسمانها پرداخت در حالى كه دود و بخار بودند." (و از گاز نخستین، كرات را آفرید) (فصلت- 11)
اكنون به اصل سخن باز گردیم، در اینكه مقصود از آسمان هاى هفتگانه چیست؟ مفسران و دانشمندان اسلامى بیانات گوناگونى دارند و تفسیرهاى مختلفى كردهاند:
1ـ بعضى آسمانهاى هفتگانه را، همان "سیارات سبع" مىدانند (عطارد زهره، مریخ، مشترى، زحل، و ماه و خورشید) كه به عقیده دانشمندان فلكى قدیم جزء سیارات بودند.
2ـ بعضى دیگر معتقدند كه منظور طبقات متراكم هواى اطراف زمین است و قشرهاى مختلفى كه روى هم قرار گرفته است.
3ـ بعضى دیگر مىگویند: عدد هفت در اینجا به معنى عدد تعدادى (عدد مخصوص) نیست، بلكه عدد تكثیرى است كه به معنى تعداد زیاد و فراوان مىباشد، و این در كلام عرب و حتى قرآن نظائر قابل ملاحظهاى دارد مثلا در آیه 27 سوره لقمان مىخوانیم:وَ لَوْ أَنَّ ما فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّهِ:" اگر درختان زمین قلم گردند، و دریا مركب، و هفت دریا بر آن افزوده شود، كلمات خدا را نمىتوان با آن نوشت".
به خوبى روشن است كه منظور از لفظ" سبعه" در این آیه عدد مخصوص هفت نیست بلكه اگر هزاران هزار دریا نیز مركب گردد، نمىتوان علم بىپایان خداوند را با آن نگاشت.
بنابراین سماوات سبع اشاره به آسمانهاى متعدد و كرات فراوان عالم بالا است بى آنكه عدد خاصى از آن منظور باشد.
4ـ آنچه صحیحتر به نظر مىرسد، این است كه مقصود از" سماوات سبع" همان معنى واقعى آسمانهاى هفتگانه است، تكرار این عبارت در آیات مختلف قرآن، نشان مىدهد كه عدد" سبع" در اینجا به معنى تكثیر نیست، بلكه اشاره به همان عدد مخصوص است.
منتها از آیات قرآن چنین استفاده مىشود كه تمام كرات و ثوابت و سیاراتى را كه ما مىبینیم همه جزء آسمان اول است، و شش عالم دیگر وجود دارد كه از دسترس دید ما و ابزارهاى علمى امروز ما بیرون است و مجموعا هفت عالم را به عنوان هفت آسمان تشكیل مىدهند.
شاهد این سخن اینكه: قرآن مىگوید: وَ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِمَصابِیحَ:" ما آسمان پائین را با چراغهاى ستارگان زینت دادیم" (فصلت- 12)
در جاى دیگر مىخوانیم: إِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزِینَةٍ الْكَواكِبِ:" ما آسمان پائین را با كواكب و ستارگان زینت بخشیدیم" (صافات- 6)
از این آیات بخوبى استفاده مىشود كه همه آنچه را ما مىبینیم و جهان ستارگان را تشكیل مىدهد همه جزء آسمان اول است، و در ماوراى آن شش آسمان دیگر وجود دارد كه ما در حال حاضر اطلاع دقیقى از جزئیات آن نداریم.
و اما اینكه گفتیم شش آسمان دیگر براى ما مجهول است و ممكن است علوم از روى آن در آینده پرده بردارد، به این دلیل است كه علوم ناقص بشر بهر نسبت كه پیش مىرود از عجائب آفرینش تازههایى را بدست مىآورد، مثلا علم هیئت هم اكنون بجایى رسیده است كه بعد از آن، تلسكوپها قدرت دید را از دست مىدهند، آنچه رصدخانههاى بزرگ كشف كردهاند، فاصلهاى به اندازه هزار میلیون (یك میلیارد) سال نورى مىباشد، و خود معترفند كه تازه این آغاز جهان است نه پایان آن، پس چه مانع دارد كه در آینده با پیشرفت علم هیئت آسمانها و كهكشانها و عوالم دیگرى كشف گردد. بهتر این است كه این سخن را از زبان، یكى از رصدخانههاى بزرگ جهان بشنویم.
عظمت كائنات
رصدخانه" پالومار" عظمت جهان بالا را چنین توصیف مىكند:
تا وقتى كه دوربین رصدخانه پالومار را نساخته بودند، وسعت دنیایى كه بنظر ما مىرسد بیش از پانصد سال نورى نبود، ولى، این دوربین وسعت دنیاى ما را به هزار میلیون سال نورى رساند، و در نتیجه میلیونها كهكشان جدید كشف شد كه بعضى از آنها هزار میلیون سال نورى با ما فاصله دارند، ولى، بعد از فاصله هزار میلیون سال نورى فضاى عظیم، مهیب و تاریكى به چشم مىخورد كه هیچ چیز در آن دیده نمىشود، یعنى روشنایى از آنجا عبور نمىكند تا صفحه عكاسى دوربین رصدخانه را متاثر كند.
ولى بدون تردید در آن فضاى مهیب و تاریك صدها میلیون كهكشان وجود دارد كه دنیایى كه در سمت ما است با جاذبه به آن كهكشانها نگهدارى مىشود.
تمام این دنیاى عظیمى كه به نظر مىرسد و داراى صدها هزار میلیون كهكشان است جز درهاى كوچك و بى مقدار از یك دنیاى عظیمتر نیست و هنوز اطمینان نداریم كه در فراسوى آن دنیاى دوم دنیاى دیگرى نباشد" (نقل از مجله" فضا" شماره 56 فروردین 1351)
از این گفته به خوبى بر مىآید كه علم هنوز با آن پیشرفت شگفتانگیز خود در قسمت آسمانها كشفیات خویش را سر آغاز جهان مىداند نه پایان آن، بلكه آن را ذره كوچكى در برابر جهان بس با عظمت، مىشمارد.
آمنه اسفندیاری
بخش قرآن تبیان
منابع:
1- تفسیر نمونه ج1
2- مجله" فضا" شماره 56
3- سور ابراهیم، صافات، فصلت، ابراهیم