تبیان، دستیار زندگی
کمی پیش از شهادت تصمیم گرفته بود به جبهه های نبرد برود و دیگران را هم به این کار دعوت می نمود؛ اما خفاش صفتان نتوانستند تحمل کنند و تصمیم بر ترور ناجوانمردانه او گرفتند . سرانجام شبی در ساعت دوازده شب به خانه اش یورش بردند و او را در جلوی چشم همسر و فرزند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

12خاطره‌ از شهید اهل تسنن


کمی پیش از شهادت تصمیم گرفته بود به جبهه های نبرد برود و دیگران را هم به این کار دعوت می نمود؛ اما خفاش صفتان نتوانستند تحمل کنند و تصمیم بر ترور ناجوانمردانه او گرفتند . سرانجام شبی در ساعت دوازده شب به خانه اش یورش بردند و او را در جلوی چشم همسر و فرزندانش ناجوانمردانه به شهادت رساندند تا با از میان برداشتن یکی از حامیان انقلاب ورزمندگان اسلام در خطه ی قهرمان سیستان سدی باشند در برابر اسلام ناب محمدی اما غافل از این بودند که دست خدا بالا تر از همه دستهاست


12خاطره‌ از شهید اهل تسنن

مولوی فیض‌ محمد حسین‌بر

روحانی مبارز و از چهره های شاخص اهل سنت درسیستان وبلوچستان

سال 1325 ه ش در بخش گشت در شهرستان سراوان و در خانواده ای مذهبی و بلوچ اهل سنت دیده به جهان گشود.پس از دوران ابتدایی،وارد حوزه علمیه گشت و به تحصیل علوم دینی و مذهبی مشغول گردید. سپس برای تکمیل تحصیلات حوزوی به پاکستان رفت و بعد از چند سال درجه روحانی «مولوی»را اخذ کرد. آن گاه به زادگاه خویش بازگشت. در سال 1346 با دختر عمویش ازدواج کرد و صاحب 5 فرزند شد.

مبازره با طاغوت را در سالهای پیش از انقلاب آغاز نمود. در سال 1356 که زمزمه های انقلاب اسلامی بلند شد ،شهید برای دانش آموزان و آشنا ساختن آنها با ارزشها و آرمانهای اسلام ،به بهانه تدریس قرآن ،به مدارس دولتی نفوذ کرد و از همان جا به کودکان آگاهی های اسلامی می داد.

او در اوج گیری انقلاب با استفاده از منابر نماز جمعه مردم را به انقلاب و اسلام دعوت می کرد و به همین علت و از همان زمان عده ای از اشرار، با او سر ناسازگاری و دشمنی نهادند .پس از پیروزی انقلاب اسلامی ،یار و یاور صدیق حضرت امام (ره) در منطقه و در دوران جنگ تحمیلی نیز حامی و یاور رزمندگان بود و برای دفاع از میهن اسلامی در مقابل تجاوز دشمنان تبلیغات می کرد. او اعتقاد داشت که باید برای حفظ و صیانت کشور از جان و دل جنگید . به کمک نهادها و ارگانهای انقلابی ،اقشار مستضعف و محروم را مورد حمایت قرار داد؛ کمک های جهاد سازندگی و کمیته امداد را بین تهیدستان منطقه محروم بلوچستان توزیع می کرد. کمی پیش از شهادت تصمیم گرفته بود به جبهه های نبرد برود و دیگران را هم به این کار دعوت می نمود؛ اما خفاش صفتان سنگدل وجود مبارک او را نتوانستند تحمل کنند و تصمیم بر ترور ناجوانمردانه او گرفتند . سرانجام در 22 اردیبهشت سال1360، ساعت دوازده شب به خانه اش یورش بردند و او را در جلوی چشم همسر و فرزندانش ناجوانمردانه به شهادت رساندند تا با از میان برداشتن یکی از حامیان انقلاب ورزمندگان اسلام در خطه ی قهرمان سیستان سدی باشند در برابر اسلام ناب محمدی اما غافل از این بودند که «دست خدا بالا تر از همه دستهاست .»

12 خاطره از شهید حسین‌بر

1-    مولوی فیض محمد حسین بر ، از دانش آموزان مستعد و کوشای دبستان گشت بود. اغلب نمره های او خیلی خوب و اخلاق و رفتارش عالی بود. در هنگام بازی با دوستان بسیار متین و مودب بود و هیچگاه حرف زشتی بر زبانش جاری نمی شد. حتی گاهی با اخلاق و رفتار محبت آمیز خویش دیگران را شرمنده احسان و گذشت خود می ساخت. (دوست شهید)

2-    مولوی حسین بر در زمان طفولیت پدر بزرگوار خویش را از دست داد و از مهر پدری محروم شد. بدین علت درد یتیمان را درک می کرد و با آنان مانوس می گردید. فرامین مادر را با احترام و خضوع تمام اطاعت می کرد و زحمات او را بسیار ارج می نهاد. اگر خدای ناکرده مادر دستوری می داد که با موازین شرعی منطبق نبود ،آن را اطاعت نمی کرد؛ اما علت آن را نیز برای مادر بیان می کرد. (برادر شهید)

هر چه از دستتان بر می آید، برای جبهه و جنگ انجام و از بذل جان و مال دریغ نکنید؛ زیرا برای حفظ اسلام و آبروی مردم و مملکت ایران، دفاع واجب است

3-    در سا ل 1346 با هم ازدواج کردیم و زندگی بسیار خوبی با هم داشتیم. وضع زندگی مان در حد امکانات آن زمان خوب بود. ایشان موقع ازدواج بیست و یک سال داشت و ما با هم نسبت فامیلی داشتیم. یکی از دلایلی که باعث شد به خواستگاری او جواب مثبت بدهم این بود که او در بین مردم از نظر اخلاق و رفتار الگو بود؛ دیگر این که از ایشان همیشه در اجتماع و در بین افراد به نیکی یاد می شد. او شوهری خوب بود و به همین جهت در طی زندگی مشترکمان مشکل خاصی نداشتیم . (همسر شهید)

4-    مولوی همیشه به دنبال آن بود که مردم را به سوی مطالعه و تحقیق سوق دهد تا درک بیشتر و بهتری داشته باشند. همواره از آنان می خواست که مطالعاتشان را به یک کتاب محدود نکنند .از این رو با همکاری دوستان کتابخانه ای دایر کرد که متاسفانه پس از مدتی از سوی اشرار به آتش کشیده شد.

ایشان معتقد بود که انسان هر قدر با سواد تر باشد ،بیشتر و بهتر می تواند به اسلام خدمت کند .مسلمانان باید مطالعات گسترده و متنوعی داشته باشند و در ضمن فرا گیری دروس دینی به کتابهای دیگر رجوع کنند. او خود به آثار علامه اقبال لاهوری، گلستان و بوستان سعدی، مثنوی مولوی، منطق الطیر عطار و حدیقه الحقیقه سنایی علاقه فراوان داشت و آنها را مطالعه می کرد. (دوست شهید)

5-    مولوی حسین بر از جمله روحانیان متفکر و انقلابی بود که تحصیل علوم جدید را در کنار علوم دینی تاکید می کرد و می گفت: بر هر انسانی بویژه بر طلاب فرض است که علوم جدید همچون ریاضی، فیزیک، شیمی و ادبیات را علاوه بر علوم دینی بیاموزند. یک طلبه هر چقدر با سواد تر باشد ،بهتر می تواند از ارزشهای اسلام دفاع کند. هرچه دامنه مطالعات گسترده تر باشد، اطلاعات بیشتر می شود و انسان بهتر می تواند از ادیان و مکاتب مختلف جهان با خبر گردد؛ و با این کار دین خود را بر پایه تحقیق و نه تقلید بشناسد و به دیگران بشناساند. (دوست شهید)

12خاطره‌ از شهید اهل تسنن

6-    پدرمان در زمان حیات، در اوقات فراغت یا به مناسبت رویدادی، توصیه های ارزشمندی می فرمودند: نمازهای یومیه را به جماعت در مسجد بخوانید. قرآن را تلاوت و در آن تدبر کنید تا ذهن شما خلاق گردد. کتابهای حدیث را بخوانید و به آنها عمل نمایید. تمام واجبات و مستحبات دین اسلام را به جا آورید. به نماز شب و نوافل دیگر نیز پایبند باشید.(فرزند شهید)

7-    در سال 1356 شعارهای ضد انقلابی زیادی انتشار می یافت. شب نامه های فراوانی با عنوان مجاهدین افغانستان منتشر و بر در و دیوار زده می شد. در این شب نامه ها آمده بود: ایرانیها! از مجاهدین افغانستان درس عبرت بگیرید. کسانی که به کشور افغانستان آمدند، ابتدا می گفتند ما مسلمانیم؛ اما بعد ما را گول زدند و حکومت را از ما گرفتند و آن را تبدیل به حکومتی کمونیستی کردند. صدایی که در کشور شما بلند شده، صدای اسلام نیست، صدای کمونیست است. همان شوروی است که می خواهد بر شما مسلط شود. مزدورانی هم بودند که این شب نامه ها را تکثیر می کردند و بر در و دیوار می چسباندند. ما تصمیم گرفتیم هر چه سریعتر این شب نامه ها و اعلامیه ها را جمع کنیم. مولوی همیشه می فرمود: این اعلامیه ها را جمع کنید؛ اینها کذب است؛ حکومت طاغوت اینها را می نویسد و به اسم مجاهدین افغانستان پخش می کند تا مردم را گول بزند و منحرف نماید. (دوست شهید)

8-    مولوی نظر مثبتی درباره جنگ داشت. معتقد بود که باید با دشمنی که به میهن ما تجاوز کرده و هموطنان ما را بی خانمان نموده، مبارزه کرد و او را شکست داد و از خاک میهن اسلامی بیرون راند. پیش از آنکه به شهادت برسد، خود تصمیم گرفته بود به جبهه حق علیه باطل برود. بر نامه ریزی هایی کرده بود و حتی زمان آن را هم مشخص کرده بود، اما تقریبا بیست روز پیش از آن که به جبهه اعزام شود، به دست اشرار سنگدل به شهادت رسید. توصیه ایشان به مردم و بخصوص جوانان این بود: هر چه از دستتان بر می آید، برای جبهه و جنگ انجام و از بذل جان و مال دریغ نکنید؛ زیرا برای حفظ اسلام و آبروی مردم و مملکت ایران، دفاع واجب است. (برادر شهید)

در اوج گیری انقلاب با استفاده از منابر نماز جمعه مردم را به انقلاب و اسلام دعوت می کرد و به همین علت و از همان زمان عده ای از اشرار، با او سر ناسازگاری و دشمنی نهادند .پس از پیروزی انقلاب اسلامی ،یار و یاور صدیق حضرت امام (ره) در منطقه و در دوران جنگ تحمیلی نیز حامی و یاور رزمندگان بود

9-    یکی از آرزوهای دیرینه شهید، برچیده شدن حکومت خودکامه طاغوت و تحقق یافتن جمهوری اسلامی بود. به همین دلیل همکاری شهید از روزهای نخست انقلاب تا زمان شهادت با ارگانهای مختلف انقلاب به ویژه جهاد سازندگی ادامه داشت. ایشان همواره می گفت: من افتخار می کنم که از جهاد گران راه حق باشم. (دوست شهید)

10-در سال 1357 مولوی حسین بر گفت: باید چاره ای بیندیشیم که به مدارس برویم و بین بچه ها نفوذ کنیم. به آموزش و پرورش مراجعه کردیم. با تدریس ما مخالفت کردند و گفتند: مجوز نداریم و اجازه نمی دهیم. سرانجام به هزار خواهش و تمنا با یک ساعت تدریس قرآن در هفته موافقت کردند. رئیس آموزش و پرورش آن زمان گفت: اگر شما می خواهید وارد مراکز آموزشی شوید باید شرایطی را بپذیرید؛ مثلا در مورد انقلاب صحبت نکنید و انتظار هیچ دستمزدی نداشته باشید و به صورت رایگان درس بدهید. ما هم تصمیم گرفتیم این تعهد را قبول کنیم تا بتوانیم هفته ای یک ساعت به مدارس برویم و به هدفمان که آشنا کردن جوانان با اسلام بود، برسیم. شهید به یک مدرسه دولتی رفت و در آنجا تدریس دینی و عربی را به عهده گرفت و به این ترتیب توانستیم برای نجات دانش آموزان از انحراف و آشنا کردن آنها با انقلاب فعالیت کنیم. (دوست شهید)

11-مولوی همواره می گفت: قرآن را رها نکنید؛ اگر شما قرآن را رها کنید، خدا نیز شما را رها می کند. گاهی می گفت «اوصیکم بتقوی الله »، من شما را به راه خدا و تقوی سفارش می کنم؛ حق مظلومان را پایمال نکنید؛ به اصول و موازین شریعت پایبند باشید و از نظام اسلامی حمایت کنید و در بحرانها و مشکلات به خدا متوسل شوید و به او توکل کنید. در نماز سستی نکنید. از بزرگترین آرزوهایش این بود که خرد و کلان به موازین شریعت و ارزشهای نظام مقدس اسلامی پایبند باشند و از آنها دفاع نمایند. (شاگرد شهید)

مولوی نظر مثبتی درباره جنگ داشت. معتقد بود که باید با دشمنی که به میهن ما تجاوز کرده و هموطنان ما را بی خانمان نموده، مبارزه کرد و او را شکست داد و از خاک میهن اسلامی بیرون راند. پیش از آنکه به شهادت برسد، خود تصمیم گرفته بود به جبهه حق علیه باطل برود. بر نامه ریزی هایی کرده بود و حتی زمان آن را هم مشخص کرده بود، اما تقریبا بیست روز پیش از آن که به جبهه اعزام شود، به دست اشرار سنگدل به شهادت رسید

12-مولوی پیش از شهادتش می گفت: من هیچ کاری جز خشنودی خدا انجام نمی دهم؛ به همین دلیل با مردم و انقلاب همکاری می کنم. هر وقت با ضد انقلاب برخورد می کرد، به آنها درشتی می نمود و می گفت: از افکار و اعمال نادرست دست بر دارید و به انقلاب اسلامی روی آورید. جمهوری اسلامی راه درستی را در پیش دارد. مردم با راهنمایی روحانیان، انقلاب را بنیان نهاده و آن را حمایت و تقویت کنند. از طاغوتیان، صاحبان زر و زور و تزویر و ظالمان و مستکبران، ناخرسند و از آنان متنفر بود. کسانی که امری خلاف شرع مرتکب می شدند، مستحبی را ترک می کردند، به مواد مخدر اعتیاد داشتند یا آن را خرید و فروش می کردند، مورد انزجارش بودند. همواره می گفت: خدایا! یا مخالفان انقلاب را هدایت فرما یا بر آنان لعنت بفرست. (برادر شهید)

 روحش شاد و یادش گرامی

فرآوری : رها آرامی

بخش فرهنگ پایداری تبیان


منابع :

سایت ساجد

کتاب لاله وتفتان ،نوشته ی محمود حسن آبادی

همشهری