تبیان، دستیار زندگی
معاون گردان به نیروها می‏گوید: « اگر کسی می‏خواهد وضو بگیرد، می‏تواند از آن منبع آب استفاده کند و وضو بگیرد. پنج دقیقه فرصت دارید.» اکثرا وضو می‏گیرند. عده‏ای هم با آب قمقمه وضو می‏سازند. حالا قریب به اتفاق نیروها با وضو هستند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حال و هوای نماز شب عملیات


معاون گردان به نیروها می‏گوید: « اگر کسی می‏خواهد وضو بگیرد، می‏تواند از آن منبع آب استفاده کند و وضو بگیرد. پنج دقیقه فرصت دارید.» اکثرا وضو می‏گیرند. عده‏ای هم با آب قمقمه وضو می‏سازند. حالا قریب به اتفاق نیروها با وضو هستند


حال و هوای نماز شب عملیات

شب از نیمه گذشته و زمان زیادی تا صبح باقی نمانده است معاون گردان در کنار گردان می‏ایستد و به نیروها می‏گوید:

« اگر کسی می‏خواهد وضو بگیرد، می‏تواند از آن منبع آب (با دست به منبع آب اشاره می‏کند)استفاده کند و وضو بگیرد. پنج دقیقه فرصت دارید.» اکثرا وضو می‏گیرند. عده‏ای هم با آب قمقمه وضو می‏سازند. حالا قریب به اتفاق نیروها با وضو هستند.

روحانی گردان از صف خارج می‏شود. او هم رزمنده است.از لباس روحانیت، فقط عمامه پیامبر را بر سر دارد و لباس و شلوار خاکی رزم بر تن. به دنبال او یک نفر دیگر از ستون خارج می‏شود و در جلوی بچه‏ها می‏ایستند. حالا بچه‏ها بر روی زمین نشسته و آماده گوش کردن هستند.

بعد از این همه راهپیمایی و انجام عملیات رزمی، باید روحها ساخته شود. باید جانها آماده گردد. دیگر کسی خواب در سر ندارد. هیچ کس بیراهه فکر نمی‏کند. همه آماده‏ی گریه کردن. چون جهاد و رزم همراه با گریه و توسل است. سپاه اسلام نباید از عاشورا جدا شود. لشکر حق باید روضه‏ی سیلی خوردن فاطمه زهرا (س) را زمزمه کند. رزمندگان باید اسارت زینب (س) را فراموش نکنند. ما نباید از مظلومیت علی (ع) جدا شویم. ما نباید گوشه‏ی خرابه‏ی شام را از یاد ببریم. ما هر چه داریم از عاشورا داریم. گریه بر اهل بیت ثواب دارد. حرکت‏زاست. روحبخش است. اراده را تقویت می‏کند. ما باید منتظر امام زمان خود باشیم.

ناگهان صدای حزین و غمناک مداح گردان جانها را آتش می‏زند.

« السلام علیک یا أباعبدالله و علی الأرواح التی حلت بفنائک...

شب عاشورا، ابی‏عبدالله (ع) یاران خود را جمع کرده و از فردا برای آنها سخن می‏گوید. به همه‏ی یاران اجازه می‏دهد که از تاریکی شب استفاده کنند و از معرکه بگریزند...

اما یک دفعه یک آقازاده از جا بلند می‏شود و می‏گوید، عموجان، آیا فردا من هم شهید می‏شوم؟.. »

صدای گریه، دشت و بیابان را پر کرده است. هق هق گریه امان نمی‏دهد. بچه‏ها از خود بیخود شده‏اند. فضا، فضای اشک و گریه است. لباس رزم باید آغشته به اشک و خون شود. کربلا رفتن گریه می‏خواهد. توسل می‏خواهد. سر به خاک گذاشتن می‏خواهد. باید خود را شست. با گریه و خون. زنگار دل باید پاک شود. چشمها باید پاک گردد. دلها رئوف شود. بر عزای حسین باید گریست. آخر کدام چشم است که با شنیدن فاجعه عاشورا، خون گریه نکند. اگر گریه‏ات نمی‏گیرد مشکل داری. هنوز آماده نیستی. باید آماده شوی. خود را به گریه بزن. تباکی کن. خداوند، گریه کننده بر حسینش را دوست دارد. فاطمه خشنود می‏شود.

شهادت شوق می‏خواهد. شهادت کشتن و کشته شدن نیست. شهادت زندگی جاوید است. قضا نیست. ابدیت است. تو هم باید آماده جانبازی و شهادت شوی. تو نیز باید پذیرای مرگ باعزت گردی. دشمن در این خانه بیاید و ما زنده باشیم؟ امام ناراحت باشد و ما راه برویم؟ هرگز،هرگز. دستور، جهاد است تا رفع فتنه از عالم. پس یا حسین!

(ادامه روضه)... « أحلی من العسل... یعنی مرگ در نزد من شیرین تر از عسل است. »

پس تو هم فردا شهید می‏شوی، عزیز برادرم.

شهادت شوق می‏خواهد. شهادت کشتن و کشته شدن نیست. شهادت زندگی جاوید است. قضا نیست. ابدیت است. تو هم باید آماده جانبازی و شهادت شوی. تو نیز باید پذیرای مرگ باعزت گردی. دشمن در این خانه بیاید و ما زنده باشیم؟ امام ناراحت باشد و ما راه برویم؟ هرگز،هرگز. دستور، جهاد است تا رفع فتنه از عالم. پس یا حسین!

حدود 10 دقیقه مداحی طول می‏کشد ولی هنوز بچه‏ها گریه می‏کنند و از خود بی‏خود شده‏اند. دیگر لازم نیست سکوت را رعایت کنی. چون دشمن از صدای گریه ما می‏ترسد. لرزه بر اندامش می‏افتد. پس هر قدر می‏خواهی ناله کن. گریه کن. مظلومیت امام حسین(ع) را به یاد بیاور و اشک بریز. عده‏ای نیز آرام و بی سروصدا فقط اشک می‏ریزند. شانه‏هایشان می‏لرزد. و سینه‏هاشان پر از درد است.

روحانی گردان با آن عمامه سفید و مقدسش می‏ایستد. پس از یاد و نام خدا چنین می‏گوید:

« من توضیحی خدمت برادران بزرگوار بدهم. شما می‏توانید در حالتهای اضطراری نمازهای مستحبی خصوصا نماز شب بخوانید. مثلا در همین راهپیمایی و رزم شبانه می‏توانید تمام یازده رکعت را بخوانید. لازم نیست یک جا بایستید و شرایط نماز واجب را داشته باشید. همین مقدار که وضو گرفته‏اید، کافی است. پس در همان حال که راه می‏روید، نیت نماز کنید و با اشاره و یا کمی حرکت سر، رکوع و سجود را انجام دهید. چهار نماز دو رکعتی. دو رکعت نماز شفع. یک رکعت نماز وتر. در قنوت هم ما را دعا کنید.

اینطوری از فرصت هم خوب استفاده شده و ضمن اینکه به طرف اردوگاه و مقر گردان بازمی‏گردید می‏توانید نماز شب بخوانید. چون فکر می‏کنم وقتی به گردان برسیم اول وقت نماز صبح است.

پس ان‏شاءالله نیت کنیم و برای رضای خداوند تبارک و تعالی نماز شبمان را بخوانیم. والسلام »

حال و هوای نماز شب عملیات

دستور حرکت صادر می‏شود. دوباره به ستون دو راه می‏افتیم. با رعایت تمام مقررات رزم شبانه. یعنی آرام و ساکت و هوشیار و مراقب.

نماز شب شروع می‏شود. هشت رکعت، یعنی چهار نماز دو رکعتی. یک نماز دو رکعتی به نام شفع و یک نماز یک رکعتی به نام وتر.

همه مشغول راز و نیازند. هر کس به قدر استطاعت سعی می‏کند ضمن حفظ نظم ستون، نماز شب را هم بخواند. صحنه زیبایی است. رزم و نیاز شالوده‏ی یک بسیجی را تشکیل می‏دهد. در مقابل دشمن مثل حدید و آهن و در مقابل خدا نرم و خاضع. صدای گریه را هم می‏توان شنید.

پس از مدتی تقریبا همه دست چپ را به قنوت برده و با دست راست به شمارش « أستغفرالله ربی و أتوب الیه»  می‏پردازند. زیباست. عرفانی است. حتما ملائک را به نظاره می‏خوانند. ملائک از سؤال علت آفرینش پشیمان شده‏اند. فقط کافی است به همین انسان نگاه کنند و عظمت روح او را دریابند.

حالا بهتر است چهل مؤمن را دعا کرد. چه کسی بهتر از امام و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران؟ چه کسی مستحق‏تر از پدر و مادر و خواهر و برادر و دوستان و استادان و... سپس « الهی العفو، العفو، العفو. »

به طور حتم این نماز مستحبی با این شکل و در این مکان بسیار مقبول‏تر از نماز عافیت‏طلبانی است که با دلایل واهی و شیطانی از حضور در جبهه سرباز زده‏اند و خود را فریب داده‏اند. آنهایی که تمام مستحبات این نماز را در گوشه خانه‏های گرم و راحت به جا می‏آورند و ادعای دینداری می‏کنند، آنهایی که در دین خود مغرورند و تهجد و شب زنده‏داری خود را باارزشتر از هر کار دیگری می‏دانند. کدام نماز شب با فضیلت‏تر از نماز شبی است که تمام شب را برای رضای خدا و برای یاری دین خدا نخوابیده باشی و با جسمی خسته. خود را موظف به ادای نماز شب کنی؟ چه کسی می‏تواند خود را عزیزتر از رزمندگانی بداند که دهها کیلومتر در شب راه می‏پیمایند و خود را آماده‏ی نبرد با دشمن بعثی می‏کنند؟

به ستون دو حرکت می کنیم . در راه همه مشغول راز و نیازند و نماز شب می خوانند پس از مدتی تقریبا همه دست چپ را به قنوت برده و با دست راست به شمارش « أستغفرالله ربی و أتوب الیه» می‏پردازند. زیباست. عرفانی است. حتما ملائک را به نظاره می‏خوانند...

واقعا بچه‏ها خسته شده‏اند و حدود چهار ساعت راهپیمایی، رمقی باقی نگذاشته. از دور نور ضعیفی دیده می‏شود. این نور از چادر تبلیغات می‏آید.

حتما یکی از پیرمردهای گردان رفته و ضبط صوت را روشن کرده و نوار مناجات مسجد کوفه علی (ع) را که توسط برادر نورایی خوانده شده پشت بلندگو گذاشته. نور چند چراغ دیگر هم به چشم می‏خورد. اما نمی‏دانم چه شده که هر چه جلوتر می‏روی، نمی‏رسی. معاون گردان وسط ستون می‏آید و با بچه‏ها شوخی می‏کند. مسئولان دیگر هم مزه می‏اندازند. می‏خواهند روحیه بدهند.

- بابا انگار یکی فانوس رو برداشته و اون طرفی می‏ره...(صدای خنده رزمندگان)

- آقا گردان داره فرار می‏کند... (صدای خنده رزمندگان)

بخش فرهنگ پایداری تبیان


منبع : کتاب استقامت در مسیر (داستانهای جنگ ایران و عراق1)