تبیان، دستیار زندگی
سرزمین ایران در ادوار مختلف تاریخی دارای تحولات سیاسی، دینی و مذهبی و اجتماعی گوناگون شده است. از بسیاری تمدن ها تاثیر گرفته و بر بسیاری تاثیر گذاشته است. این مقاله به صورت اجمالی به بررسی تحولات تصویری در هنر می پردازد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تعامل هنر و جامعه در تاریخ ایران


سرزمین ایران در ادوار مختلف تاریخی دارای تحولات سیاسی، دینی و مذهبی و اجتماعی گوناگون شده است. از بسیاری تمدن ها تاثیر گرفته و بر بسیاری تاثیر گذاشته است. این مقاله به صورت اجمالی به بررسی تحولات تصویری در هنر می پردازد.


هنرهای تصویری ایران

تحول و تغییر، از ویژگی‌های هر هنر اصیل و پویایی است. كمتر هنر و فرهنگ قدرتمند و تاثیرگذاری را می‌توان نام برد كه خود تحت‌تاثیر دیگر فرهنگ‌ها نباشد.

در طول تاریخ، ایران همواره شاهراهی برای اتصال مشرق زمین و مغرب زمین بوده است و جاده ابریشم، وسیله‌ای بوده است برای اتصال جغرافیایی، فرهنگی، سیاسی و هنری ملل گستره زمین. امپراتوری چین كه خود سابقه‌ای چندین هزار ساله دارد و یكی از كانون‌های بزرگ تمدن بشری به‌حساب می‌آید، در منتهی‌الیه شرقی این مسیر قرار داشته، مصنوعات و محصولات خود به‌ویژه ابریشم را كه مزین به نقوش اسرار‌آمیز شرقی بود، از طریق هندوستان، ایران و بین‌النهرین به اروپا صادر می‌كرد. طبیعی است كه ممالك دیگر نیز كه بر روی این خط قرار داشتند، از این فرصت بهره جسته، به صدور كالاهای خود می‌پرداختند (در روزگاران باستان -حتی تا سده‌های اخیر- كالاهای مورد نیاز مردم مانند ظروف سفالین، زرین و ‌سیمین، زیراندازها،‌ پارچه‌ها و البسه، مزین به نقوش زیبایی بود كه ثمره همكاری هنرمندان و صنعتگران و یا تلاش صنعتگر هنرمندانی بوده‌ است كه زندگی روزمره را در لباس هنر زیباتر می‌یافتند)و ایرانیان نیز كه از جمله كهن‌ترین اقوام كره خاكی بوده‌اند، به همین طریق با تمدن‌های مجاور خود به داد و ستد مشغول بودند. پرداختن به وجوه سیاسی،‌ جغرافیایی و حتی اجتماعی این ارتباطات بین‌المللی در حوصله بحث حاضر نیست ولی همان‌گونه كه اشاره رفت، هنر ایرانیان كه بر مصنوعات آنان نقش بسته بود، به همراه كاروان‌های بازرگانان و سفیران به غرب و شرق ره یافت. بدیهی است كه متقابلا این اتفاق در مورد محصولات دیگر ممالك نیز تكرار شد و هنرمندان بلاد گوناگون به تجزیه و تحلیل آثار رسیده پرداخته، گاه چنان تحت‌تاثیر قرار می‌گرفتند كه به الگوبرداری محض از آن آثار می‌پرداختند. ولی معمولا این اتفاق در اوایل حضور هنری نو در سرزمین جدید روی می‌داد، چنانكه مرور زمان سبب می‌شد كه صاحبان هنر، فنون نوین را با فرهنگ و سنن خود ممزوج كرده، ناخالصی‌های آن را بگیرند و به آن رنگ و بوی فرهنگ خود را بدهند و بدینسان آن مصنوعات را برای مردمان خود جذاب‌تر و دلنشین‌تر می‌كرده‌اند، به‌طوری كه بتوانند ارتباط بهتری با آن برقرار كنند.

این‌گونه، آمیختگی هنری و فرهنگی ملت‌ها شكل گرفت. با تصرف ایران توسط اسكندر، هنر یونان نیز كه نماینده هنر غرب آن زمان بود، به ایران راه یافت و به همین طریق، مصنوعات و به‌خصوص منسوجات ایرانی نیز در غرب مورد استفاده واقع شد. جالب توجه آنكه آثار زیادی از سلوكیان (جانشینان اسكندر) در فلات ایران بر جای نمانده است؛ جز چند مورد نقاشی دیواری و كاشی‌های موزاییك‌شكل كه در سواحل فرات (شهر دورا-اورپوس كه هم‌اكنون خارج از مرزهای ایران است) باقی مانده است. نقاشی‌های دیواری كاخ اشكانی در كوه خواجه دریاچه هامون سیستان نمونه‌های دیگری از بازتاب هنری یونانیان است كه تا دوره اشكانیان امتداد یافته است.

نقوش انسان‌ها و حیوانات كه می‌توانست در آن زمان به‌خصوص برای اعراب تداعی‌كننده بت‌های عصر جاهلیت باشد و بیشتر به‌صورت حجاری كاربرد داشتند، جای خود را به گل‌ها و گیاهان تجریدی دادند كه اطراف كلام خداوند را می‌آراستند.

جنگ‌های كشورگشایی و تسخیر سایر ممالك، هرچند درصورت ظاهر جز ویرانگری و قتل و غارت معنای دیگری ندارد ولی از تبعات آن، آمیختگی فرهنگی، اجتماعی و هنری ملت‌های گوناگون است. هنرمندان ایرانی با ذكاوت و استعداد ذاتی خود از فرصت‌های به دست آمده در جهت غنای هر چه بیشتر آنچه خود داشتند، استفاده می‌كردند و البته چنان رنگ و بوی ایرانی به آثار جدید خود می‌بخشیدند كه كمتر بتوان آن را ملهم از آثار اجانب دانست. می‌دانیم كه تخت‌جمشید، ثمره تلاش و همت چند نسل از شهریاران ایرانی است كه به جمع‌آوری هنرمندان نخبه و زبده اقصی‌نقاط گیتی از جمله مصر و یونان پرداختند و از آن‌ها در كنار هنری‌مردان ایرانی استفاده كردند ولی آیا به‌راستی در هیچ كجای این اثر عظیم ملی می‌توانید جایی را پیدا كنید كه مستقیما از هنر سایر نقاط جهان منشعب شده باشد؟

هنرهای تصویری ایران

دیگر هجوم تاریخی به ایران را می‌توان تاخت و تاز اعراب برای گسترش شریعت مبین به ایران دانست. بی‌كفایتی آخرین پادشاهان ساسانی به‌خصوص یزد گرد سوم و نارضایتی‌ مردم از نظام ظالمانه طبقاتی در ایران و همین‌طور فشار شاهان بر مردمان برای پر كردن ذخایر خزانه‌های خالی شده بر اثر جنگ‌های خود، از عواملی بود كه باعث شد ایرانیان كمترین مقاومت را در برابر حضور قوم مسلمان در كشور خود بنمایند و آنچه را اسلام به آنان ارزانی داشته بود، با كمال میل و رغبت بپذیرند.

حال آنچه كه بر هنر ایرانیان می‌توانست اثر بگذارد، هنر قوم فاتح نبود (چراكه اعراب اصولا هنرهای تجسمی را به خوبی نمی‌شناختند و شعر و شاعری را مایه مباهات خود می‌دانستند)؛‌ بلكه عقاید تازه‌ای كه بر قلب و دل ایشان مستولی شده بود، آنان را بر آن داشت كه هنر خود را در خدمت دین جدید خود قرار دهند. نقوش انسان‌ها و حیوانات كه می‌توانست در آن زمان به‌خصوص برای اعراب تداعی‌كننده بت‌های عصر جاهلیت باشد و بیشتر به‌صورت حجاری كاربرد داشتند، جای خود را به گل‌ها و گیاهان تجریدی دادند كه اطراف كلام خداوند را می‌آراستند. البته ایرانیان، سابقه كتاب‌آرایی را از قدیم داشتند و به‌خوبی می‌دانستند چگونه به نحو احسن كار خود را انجام دهند؛ چرا كه مانی نقاش كه در زمان شاپور و بهرام ساسانی می‌زیست، برای اشاعه دین خود (این دین، آمیزه‌ای از پیام‌های اخلاقی مسیحیت، بودا و زرتشت مبنی بر برتری نداشتن انسان‌ها بر یكدیگر مگر به نیكی و مخالفت با نظام طبقاتی اجتماعی بود كه در زمان خود به سبب شرایط اجتماعی حاكم، طرفداران بسیاری نیز پیدا كرد) كتابی به نام ارژنگ یا ارتنگ آورد كه مزین به نقوش فراوان به‌خصوص شرح زندگی پیامبران از آدم ابوالبشر تا مسیح‌ابن‌مریم بود كه خود با نقوش تزئینی گیاهی،‌ آراسته شده بودند و در آرایش آن‌ها به وفور از رنگ‌های طلا و نقره استفاده شده بود. نسخه‌هایی از ارژنگ را باستان‌شناسان در ایالت تورفان تركستان یافته‌اند كه موید نظر فوق می‌باشد و ایرانیان با داشتن این پیشینه قدرتمند، كتاب آسمانی خود را به كمال، جمال بخشیدند.

بخش هنری تبیان


منبع

رضا مهدوی/روزنامه شهرآرا