چگونه در برابر خدا ادب داشته باشیم ؟
ادب هیئت زیبا و پسندیده ای است که طبع و سلیقه هر مؤمنی، سزاوار میداند هر عملی را مطابق آن انجام دهد.
یکی از مؤثرترین شیوه های تربیتی روش الگویی است. نقشی که انبیا در تبلیغ و دعوت این ایفا میکردند، فراتر از ابلاغ صرف پیام به مردم بوده است، آیات شریف قرآن نشان میدهد که انبیا تنها به فکر ابلاغ پیام به مردم نبودند، بلکه در راستای دعوت خویش همه تلاش خود را برای تغییر رفتار مردم به کار میبستند.
حضرت نوح علیهالسلام در طول ایام تبلیغ خود، با رساندن پیام به چشم و گوش مردم، وظیفه تبلیغی خود را پایان یافته ندی ، پس از آن همه سخنتی و مشقتی که تحمل کرد و تأثیر چندانی بر قوم خود نیافت، از خداوند متعال چاره جویی کرد. وی از خدا خواست روشی بیابد تا دعوتش در دل مردم نفوذ کند عرض کرد: پروردگارا، اینها مرا نافرمانی کردند و به دنبال کسی رفتند که ازدیاد مال و اولادش جز زیان به بار نمیآورد. اینها بسیاری را گمراه کردند. خدایا ، چه کنم تا دعوتم بر دل آنها اثر کند و در جامعه معصیتی صورت نگیرد و بتی پرستش نشود. خدای من، اگر اینها را رها کنی، بندگانت را گمراه میکنند و فرزندانی ستمکار به دنیا میآورند (نوح : 21).
این تنها به حضرت نوح علیهالسلام اختصاص ندارد، بلکه سایر انبیای اولوا العزم نیز خواستار تغییری در درون مردم بودند.
اینک تربیت الگویی را در ادب یکی از انبیای اولوا العزم، حضرت نوح علیه السلام در برابر خدا در قرآن را بررسی میکنیم.
ادب هیئت زیبا و پسندیده ای است که طبع و سلیقه هر مؤمنی، سزاوار میداند هر عملی را مطابق آن انجام دهد.
ادب حضرت نوح علیهالسلام
یکی از آدابی که حضرت نوح علیهالسلام در محاوره با قوم خود رعایت میفرمودند، ادب در ثنای الهی بود. این یکی از مصادیق تبلیغ عملی است. از نظر مرحوم علامه طباطبایی، این نوع ادب در قرآن بسیار زیاد است. دست کمی از تبلیغ قولی ندارد، بلکه مؤثرتر از آن است.( سید محمد حسین طباطبائی، المیزان، ج 6، ص 420.)
خدای متعال از حضرت نوح علیهالسلام در محاوره ای که میان او و قومش واقع شده، چنین حکایت میکند:
مردم به حضرت نوح علیهالسلام گفتند: ای نوح، با ما زیاد مجادله کردی، اگر راست میگویی بلایی را که ما را بدان میترسانی بر سرمان بیاور، آن حضرت فرمود: مطمئن باشید که اگر خدا بخواهد بلا را بر سرتان خواهد آورد. شما نمیتوانید خدا را عاجز کنید. اگر خدا بخواهد شما گمراه باشید، نصیحت من به شما سودی نمیدهد، گر چه فراوان نصیحتتان کنم. اوست پروردگار شما و به سوی او باز خواهید گشت. (هود: 34)
حضرت نوح علیهالسلام در این محاوره و گفت و گو، بلا و عذابی را که مردم فکر میکردند به دست حضرت نوح است و او را به آوردن آن میخواندند تا به خیال خود عاجزش کنند، از خود نفی کرد، به پروردگار خویش نسبت میدهد و با واگذاری مسئله به مشیت الهی، با گفتن کلمه «ان شاء » و پس از آن، با بزرگ دانستن خدا و گفتن «و ما انتم بمعجزین»، ادب را به نهایت رسانید.
حضرت از خداوند با واژه « الله » سخن گفت. واژه « ربی » را در این جا به کار نبرد ؛ زیرا مدلول لفظ «الله» کسی است که هر جمال و جلالی به سوی او منتهی میشود. حضرت میخواست محوریت خداوند را در همه امور به آنان ابلاغ کند. همچنین تنها به نفی قدرت بر آوردن عذاب از خود و اثبات آن برای خدا اکتفا نکرد ، بلکه این را هم اضافه کرد که اگر خدا نخواهد که شما از نصیحت من سودی ببرید، هرگز منتفع نخواهید شد . وی با این جمله، نفی قدرت بر آوردن را از خود و اثباتش را برای خدا تکمیل کرد.
علاوه بر آن این نفی را با جمله «هو ربکم و الیه ترجعون» تعلیل نمود. (سید همان، ج 6، ص 420.) حضرت، با نشان دادن فقر مطلق در بندگان و مخلوقات، برای مخاطبان خود ثابت کرد که او در تمام برنامههایش، الگوی وابستگی به حضرت حق است. با رفتار خود معنای این جمله را توضیح داد که «انتم الفقراء الی الله» شما مخلوقات، همه وابسته به خدا هستید.
از جمله آداب حضرت، ادبی است که خدای متعال آن را در داستان حضرت با فرزندش نقل کرده و فرموده است: «نوح خدای خود را ندا کرد و چنین عرض کرد: «پروردگارا به درستی که فرزند من از اهل بیت من است، وعده تو هم حق است و تو احکم الحاکمین هستی» (هود: 45)
رعایت ادب در این گفتار، به این است که حضرت ، تنها واقعیتی که در ذهنش بود، بیان کرد . وی چیزی که نمیدانست مصلحت او در آن هست یا نه هرگز، تقاضا نکرد. ظاهر گفتار نوح علیهالسلام این است که میخواهد دعا کند که فرزندش از غرق شدن نجات یابد. البته شکی در این نیست، اما از تدبر در آیات این داستان، کشف میشود که حقیقت امر ، غیر از آن چیزی است که از ظاهر کلام، استفاده میشود؛ زیرا از یک سو خداوند دستور داده که او خود و اهل بیتش و همه مؤمنان را سوار بر کشتی کند و آنان را وعده داده است که نجاتشان دهد. از میان آنان کسانی را که عذابشان حتمی بوده، استثنا کرده که یکی از آنان همسر اوست. اما فرزندش در سوار شدن کشتی مخالفت امر پدر کرد. معلوم نیست که او به دعوت پدر کفر ورزیده باشد و از دعوت او اعراض نموده باشد . پس احتمال میرود که او نیز اهل نجات باشد.
بخش قرآن تبیان
منبع: نشریه اسلام و پژوهشهای تربیتی شماره 4 ، علی حسین زاده