تبیان، دستیار زندگی

جلالِ زندگی سیمین

این بار می خواهیم ، جلال آل احمد را از نگاه زن زندگیش، زنی که شانه به شانه ، قدم به قدم ، قلم به قلم ، سطر به سطر نوشته های او در طول 14 سال زندگی مشترک با او، در زمان حیاتش و با یاد او، در زمان وفاتش بوده ، والحق سیمین دانشور به عنوان یک همسر دلسوز و دانشور ، چه زبیا وشکوهمند، همسرش را وصف می کند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مینا بای
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

 

جلالِ زندگی سیمین

 خیلی از اهل ادب و نویسندگان و اصحاب قلم  و رسانه ها، از شخصیت جلال آل احمد، در طول این سالهای متمادی نوشتند ، که الحق کاری بسیار ستایش انگیزی نمودند که  جایگاه او را به  خوبی  به تصویر کشیدند،  و حق مطالب را در یاد و ذکر جلال و نوشتارها  و کتابهایش،  را به دیده احترام نگریستند، اما این بار می خواهیم ، جلال آل احمد را از نگاه زن زندگیش،  زنی که شانه به شانه ، قدم به قدم ، قلم به قلم ، سطر به سطر نوشته های او در طول 14 سال زندگی مشترک با او  در زمان حیاتش و با یاد او، در زمان وفاتش بوده ، والحق سیمین دانشور،  به عنوان یک همسر دلسوز  و دانشور ،  چه زبیا وشکوهمند،  همسرش را وصف می کند ، نحوه بیان سیمین دانشور از جلال آل احمد ، از چند جهت جذابیت دارد،  ابتدا به جهت اینکه هر دو اهل قلم و نویسنده توانا و ژرف نگر و باریک بین می باشند، دوم اینکه نوشتار سیمین دانشور، در مورد همسرش ، زمانی انجام گرفته ، که در اوج شهرت بوده،  و جهت کسب محبوبیت ،  اسم و رسم  ، نام و نان نیست،  که اورا به تصویر می کشد ، سوم به جهت اینکه  این نوشتار پس از حیات جلال آل احمد صورت گرفته، لذا قضاوت نمودن در مورد شخصیت جلال آل احمد دقیق تر می  باشد و اینکه زنی پارسی گو دست به قلم می  برد و با شهامت  از خاطرات ومخاطرات زندگی مشترک خود می نویسد، که در نوع خود ، کار ابتکاری و جدیدی است.

تقدیر و تشکر و تحسین از عملکرد دیگران ، بیانگر از روح  بلند انسانی است که جایگاه وِزین در زبان وادبیات پارسی دارد، و بسیار  دیده شده ، ستایش شاگرد از استادش،  فرزند از پدر ومادرش،  مرید از مرادش،  اما کمتر زنی در ستایش و وصف همسرش  قلم برداشته و از او تقدیر تحسین نموده، البته شاید شرم و حیا اجازه نمیدهد که زنان در وصف خوبی ها وسپاس گذاری های همسرشان تعریف و تحسین کنند، گرچه این روز ها در ادبیات پایداری و مقاومت ،ایثار، شاهد بیان خاطرات زنان، در وصف و تحسین مردان  خوب خود که به مقام والای شهادت رسیدند ،بارها شنیده ایم اما کمتر در زندگی روزمره آدمیان، شاهد این صحنه های بس زبیا  هستیم،  که زنی بتواند، شوی خود را به خوبی او به تصویر بکشد واین بیانگر این امر است که این زوج زندگی خوبی در کنار هم داشتند ، که همسر پس از وفات او حاضر است کتابی بدین شیوایی به گوهر طبع برساند، و بارها تجدید چاپ گردد.

اما لازم است ،قبل از اینکه جلال آل احمد از نگاه زن زندگیش به تصویر کشیده شود، بصورت اجمالی زندگی سیمین دانشور را نیز به عنوان یک نویسنده زبان و ادبیات پارسی بررسی نماییم .

سیمین دانشور متولد سال 1300 در شهر شعر، شهر ادب و آداب ، باغ ارم ، تخت جمشید ،حاف1 سعدی، شاه چراغ ، نارنجستان قوام، باغ عفیف آباد، شهر کلوچه و مسقطی زغفرانی شهر شیراز به دنیا آمد و عشق وعلاقه او به زبان وادبیات سبب شده تا دکترای زبان وادبیات پارسی را  دریافت نماید، و به عنوان یک  مترجم و نویسنده  به نام مطرح گردد، و پایان نامه خودش را تحت عنوان علم‌الجمال و جمال در ادبیات فارسی تا قرن هفتم» بود (با راهنمایی  سرکار خانم فاطمه سیاح و استاد  بدیع‌الزمان فروزانفر به انجام رساند.

تقدیر و تشکر و تحسین از عمکرد دیگران بیانگر روح بلند انسانی است که جایگاه وِیژه در زبان و ادبیات پارسی دارد و بسیار دیده شده ، ستایش شاگرد از استادش، فرزند از پدر ومادرش ، مرید از مرادش، اما کمتر زنی در ستایش و وصف همسرش قلم برداشته و از او تقدیر تحسین نموده، البته شاید شرم وحیا اجازه نمیدهد که زنان در وصف خوبی ها وسپاس گذاری های همسرشان تعریف و تحسین کنند، گرچه این روز ها در ادبیات پایداری و مقاومت ایثار شاهد بیان خاطرات زنان در وصف وتحسین مردان خود که به مقام والای شهادت رسیدند بارها شنیده ایم اما کمتر در زندگی روزمره آدمیان شاهد این صحنه های بس زبیا هستیم که زنی بتواند شوی خودرا به خوبی او به تصویر بکشد.

و درطول  یک سفر در مسیر بازگشت از  شیراز  به   تهران در اتوبوس در سال 1327  با جلال زندگی اش آشنا شد،  و تا آخرین نفس های جلال،  در خوشی و ناخوشی ، راحتی وسختی، هجرت ضجرت ،عزت وعزلت ،  خشم وخوشحالی ،  درد و درمان در کنارش بود ، این زن که  خود دکترای  ادبیات پارسی دارد و نویسنده  بس توانمند است ، آن زمان که می خواهد  در مقام ومنزلت وجایگاه و شان شوهرش بگوید و بنویسد و جلال زندگی اش را به تصویر بکشد، برایش مشکل است و خودش اعتراف می نماید، که :

« بار ها خواسته ام غروب زندگی جلال را بنویسم  و نتوانستم و حالا  هم می دانم که چیزی در خور شان  او از چنته برون نخواهم  داد ، چه زنگار غم هجران باقی است »

این همسر ،  چه عالی و زیبا و دلنشین برای 14 سال زندگی مشترک خویش می نویسد، سیمین دانشور در گوشه ای از کتابش  که نام زبیای ،غروب جلال دارد ، می نویسد :

«زن یک نویسنده  بطور عام شوهرش را به عنوان یک مرد می شناسد نه به عنوان یک نویسنده ، خوانندگان آثار این نویسنده هر چند  از دور  از این نظر او را بهتر از زنش می شناسند، معمولا زنهای هنرمندان کم کم  نسبت به آثار هنری شوهرشان بی علاقه  می شوند و بعد نسبت به این آثار کینه می ورزند ، چرا که شاهد آفرینش این آثار و درد سرهای مقدمات و نتایجش بوده اند . اما من که زن جلال آل احمد هستم او را از نوشته هایش جدا نمی کنم و نه تنها به عنوان یک مرد بلکه او را به عنوان نویسنده می شناسم. »

چه زیباست وصف یک نویسنده بزرگ هم چون آل احمد، از زبان زنش ، همراه  ،همدم او،  و چه زیباست که زنی با دیده تکریم و تحسین شوهرش را بعد از وفاتش یاد کند، احسنت به این همسر که همنشین روزهای خوش و ناخوش  همسرش بوده به راستی  درست گفتند، که در پشت سر هر مرد موفق همیشه زن قوی ومهربان او را یاری می کند ، مرد علیرغم تمام توانایش،مردانگی ، قدرت و جایگاه خود نیاز دارد که  همسری همزبان وهمدل داشته باشد، و سیمین دانشور به عنوان یک همسر برای جلال  آل احمد این  چنین بود.

جلالِ  آل احمد

 

سیمین از نخسنین دیدارش با جلال می گوید :

«جلال  و من همدیگر را در سفری از شیراز به تهران در بهار سال 1327 یافتیم و..... باز دل بستم ،ثمره این دلبستگی چهارده سال زندگی مشترگ ماست ، در لانه ای که خودش تقربیا با دست خودش ساخته است »

و سرانجام پس از این آشنایی در سال 1327 در مسیر راه شیراز تهران مسیر مشترک آنان شد و در سال 1329 پای سفره دل وعقد وازدواج نشستند،  گرچه  هر دو نویسنده قوی وقدر وصاحب نام هستند، اما فرهنگ دو خانواده به نوعی با هم متفاوت  بوده ، که صرفا جوهر عشق، انس والفت ، رفاقت و همدلی ، همزبانی  بود، که   آنان را از فراز و فرود ها حفط نمود، سیمین در مورد جلال در طول زندگی مشترک چنین می گوید :

«در این چهارده سال شاهد آزمودنها ، کوششها ، فداکاریها، همدردیها، سرخوردگی ها ، و ناامید یهای جلال بوده ام  و به او حق می دهم ،که اخیرا زود رنج  وکم تحمل  شده باشد ،بچه هم نداریم،  که بردباری را یک صف خواهی نخواهی برای او بسازد»

سیمین دانشور، آنچه در مورد جلال آل احمد  مطالب را باز گو می کند، وگویی جلال ، خورشید است ، وسیمین دانشور، ماه که نورش از پرتوی خورشید است ،و مطالب که از زبان دانشور نقل شده،  بسیار شفاف و روان  نقل شده هر آنچه که جلال بوده ، به تصویر کشیده ،

«در حضرهم مثل سفر غالبا ریاضیت کشی جلال ادامه دارد،اصلا  از زندگی مرفه و راحت می ترسد، مبادا این چنین زندگی بی مصرفش بکند یا بقول خودش خنگ بشود »

سیمین در خصوص  دایره دوستان وخویشان و نزدیکان که  در زندگی مشترک،  خود با آنان معاشرت می کردند، نام می برد، شیوه نگارش سیمین  بصورت ایجاز است ، به نوعی همانند تاریخ بیهقی  است، و به نوعی واقعه نگاری نموده در زندگی مشترک آنان، همزبانی وهمدلی اساس و ارکان و قوام و دولت زندگی مشترک آنان بوده وبس .

«ما بصور کلی معاشرت وسیعی داریم ، دوستان عهد کودکی ،دوستان عهد جوانی ، دوستانی که باهم سر نوشت مشترکی داشتنه اند ،گروه خویشان  وآشنایان و همسایگان و شاگردان قدیم و جدید که تعدادشان هم کم نیست ..»

سیمین از اوقات فراغت جلال در خانه می گوید، که چگونه  اوقات فراغت خود را به غیر کار نویسندگی و مطالعه و حشر ونشر با دوستان طی می کند،  هیچ چیز از نگاه نافذ سیمین پنهان نمانده.

«اگر کاری نداشته باشد با مهارتی که در دستهایش هست  به برق ور می رود ، سیم کشی می کند، چراغی تازه در گوشه ای تاریک می کشد ،خرابی تلفن  را اصلاح می کند،ساعت یا ساعتهای از کار افتاده را راه می اندازد ومیزان می کند  ودل روده  ماشین را باز می کند و بیرون می ریزد و با دقت ومهارت از نو می بندد ، در حقیقت ما کمتر پول تعمیر تلفن  وبخاری و سیم کشی برق داده ایم ...»

کتاب غروب جلال که به قلم سیمین دانشور نگارش یافته  بیانگر جایگاه جلال ال احمد به عنوان یک مرد ،نویسنده ،دوست ،همسر ،توسط همسرش که بسیار دقیق تمام مطالب وموضوعات در سفر ،حضر ،  خاطرات ومخاطرات را به تصویر کشیده ،و چه ستایش انگیز است که زنی جایگاه شوهرش که سرمایه عمرش و امید زندگی و نور راهش  را بیان  وتوصیف می کند، و در جلال مراد خودرا یافته، وهمواره سیمین مرید او بوده، آن دو نه تنها در نویسندگی و نگارش از مهارت واستعداد و نبوغ ذاتی برخوردار بودند ، بلکه در هنر زندگی مشترک وتداوم این زندگی و کنار هم بودن  و با هم بودن،  و برای هم بودن ، را تجربه بس درخشان داشتند، و به  همه زوج ها یاد می دهند، که کنارهم بودن و باهم همدل وهمراه بودن زیباست ، نه مقابل هم بودن !


 شهرام ابهری

بخش ادبیات تبیان