تبیان، دستیار زندگی
گسست نسلها پدیده یی است که در آن دو نسل قدیم و جدید نسبت به یکدیگر احساس بی نیازی و استقلال دارند . نتیجه ی ناشی از این امر فاصله گرفتن نسل ها و در نهایت جدایی و ستیز آن ها با یکدیگر خواهد بود . نبرد رستم و اسفندیار نمودی از گسست نسلی و در نهایت ستیز بین
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : زهره سمیعی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نسل رستم و اسفندیار

بررسی گسست نسلی در داستان رستم و اسفندیار


گسست نسلها پدیده یی است که در آن دو نسل قدیم و جدید نسبت به یکدیگر احساس بی نیازی و استقلال دارند . نتیجه ی ناشی از این امر فاصله گرفتن نسل ها و در نهایت جدایی و ستیز آن ها با یکدیگر خواهد بود . نبرد رستم و اسفندیار نمودی از گسست نسلی و در نهایت ستیز بین دو نسل  است . اسفندیار شهریار پهلوانی است که نوید آور تازگی و تغییر است و در عوض رستم قهرمانی سنتی و پایبند به گذشتگان است .


نسل رستم و اسفندیار

مقدمه :

نبرد رستم ، قهرمان ایران زمین با اسفندیار شهریار پهلوان ، مصداق روشنی از کش مکش های میان کهنه و نو ، پیری و جوانی ، تعبد و تعقل ، سرکشی نسبت به سنت ها و پایبندی به گذشته است . در واقع ستیز میان رستم و اسفندیار  ناشی از گسست نسلی میان نسل جدید و قدیم است . اگر چه انقطاع نسلی در بسیاری از مباحث معادل گسست نسلی به کار رفته است . اما شکل نهایی گسست ، انقطاع و ستیز نسلی است .

در این رویکرد دو یا سه نسل بر مبنای احساس بی نیازی ، استقلال کامل یا عوامل دیگر  از یکدیگر فاصله می گیرند و در آخر به جدایی کامل آنها  و در نتیجه انقطاع و ستیز آنها می انجامد .

در داستان رستم و اسفندیار  با سه نسل روبرو هستیم نسل قدیم که رستم و زال نمونه ی آن هستند ، نسل میانی که گشتاسب نماینده ی آن است و نسل جدید و نو آور که اسفندیار جوان نوید آور آن است .

در این تحقیق ابتدا به بیان مفهوم گسست نسلی پرداخته و بعد به بررسی این مفهوم در داستان رستم و اسفندیار و علل نبرد این دو و نتیجه گیری این مبحث پرداخته ایم .

مفهوم گسست نسل ها :

دور شدن دو یا سه نسل پیاپی از یکدیگر از حیث عاطفی ، فکری ، ارزشی و جغرافیایی وضعیت جدیدی را  ایجاد می کند که اصطلاحا گسست نسل ها نامیده  می شود . ( تاجریان .1388 :1 ) در این وضعیت جوانان  می کوشند تا آخرین پیوند های وابستگی خود را از نسل قدیم بگسلند و اغلب در این راه به طغیان گری می پردازند . این عصیان و گردن کشی در نتیجه ی احساس بی نیازی و استقلال از نسل قدیم می باشد که منجر به فاصله  گرفتن آن ها از یکدیگر و در نتیجه انقطاع و ستیز نسل ها می شود .

در دیدگاه گسست اعتقاد بر این است که نسل جدید به لحاظ معرفتی، نوع زندگی ، مرجع تصمیم گیری و ... از نسل میانی و نسل اول متمایز و در بسیاری از جاها معارض است . ( شریفی :114 ) گسست ایجاد شده بین نسلی ، امری تاریخی – اجتماعی است و از آن فرار و انفکاک نمی توان متصور شد .

در واقع می توان گفت شکل تبلور یافته و نهایی گسست نسلی ، انقطاع و ستیز نسل ها است .

گسست نسلی در نبرد رستم و اسفندیار

یکی از دلایل مهم در اختلاف و نبرد رستم و اسفندیار نویی و کهنگی است . این امر باعث گردیده که آن ها در توجیه مسائل دارای دو دیدگاه متفاوت باشند .

از دیدگاه رستم آیین هایی که در طی روزگارهای گذشته آزمایش گردیده و مورد احترام بوده اند باید حفظ شوند این ها همان اصولی هستند که در برابر نوی دنیای اسفندیار قرار می گیرند .( اسلامی ندوشن .1376 :13 )در واقع رستم بند نهادن بر دست خویش را رسمی نو آیین و بر خلاف داد و اصول اخلاقی می داند . نگرانی وی این است که نوی بخواهد انسانیت انسان را تهدید کند . نوی در نظر او ثمره اش تحجر  و غرور شده است . (اسلامی ندوشن .1376 :13 )

یکی از دلایل مهم در اختلاف و نبرد رستم و اسفندیار نویی و کهنگی است . این امر باعث گردیده که آن ها در توجیه مسائل دارای دو دیدگاه متفاوت باشند

اسفندیار در این داستان قهرمان نو آوری معرفی شده که برای رسیدن به تخت شاهی در مقابل رستم قرار گرفته است . با این حال رستم او را دوست دارد و از این رویارویی اجباری متأسف و متحسر است  . اما می بینیم که در مقابل اسفندیار فرتوتی رستم را تحقیر می کند و او را پیر کانا می خواند یعنی خرفت شده و ابله که دلبسته ی دنیای پوسیده است و چشم های پیرش استعداد دیدن معجزه هایی را که در زمان پدر او از نظم نو ناشی شده است ، ندارد . (اسلامی ندوشن .1376 :13 ) او مست غرور است و این امر ناشی از ظهور دین بهی و گسترش آن بدست وی و پیروزهای گذشته او در جنگ هاست .

در واقع  با نگاهی به داستان رستم و اسفندیار در می یابیم رستم عمری نزدیک به پانصد سال دارد و با اسفندیار جوان به لحاظ ارزشی و معرفتی دچار اختلاف و در نتیجه ستیز می شود این امر به دلیل شرایط متفاوت ساختاری آن هاست اما این تمایز ذاتی نیست . با به وجود آمدن  شرایط جدید چون گسترش دین بهی و تغییراتی از قبیل حکومت داری که اولین پیش آهنگ آن گشتاسب شاه است هم چنین فتوحات پی در پی به وسیله ی اسفندیار شروع تازه یی در تاریخ ایران  آغاز می شود اما رستم به گذشته پایبند است ، چندان از این تازگی ها خرسند نیست  وحتی بعضی از آن  بدعت ها را مکروه می بیند.

گشتاسب  که خود آغاز گر این ستیز و با کهنگی مخالف است دلیل نبرد اسفندیار با رستم را این گونه توجیه می کند :

به شاهی ز گشتاسب نارد سخن  / که او تاج نو دارد و ما کهن

(رزم نامه ، 109 )

می بینیم که سه نسل در این داستان حضور دارند .رستم نماینده ی نسل قدیم ، گشتاسب نسل میانه و اسفندیار نسل جوان و نوپا  است، اسفندیار در ابتدا به جنگ با رستم راضی نیست و به پدر می گوید :

چه جویی نبرد یکی  مرد پیر  /  که کاووس خواندی ورا شیر گیر

(رزم نامه ، 120 )

و از نیکویی های او نزد پدر یاد می کند :

نکوکار تر زو به ایران کسی     /      نبودست کاورد نیکی بسی

(رزم نامه ،122)

در واقع اسفندیار به  دلیل جاه طلبی و پادشاهی به این نبرد تن در می دهد  اما در میان این دو نسل دچار سر در گمی و دو گانگی می شود  در آخر با وسوسه های گشتاسب خام می شود و به سمت سیستان روان می شود . رستم قهرمان نامی شاهنامه و چشم امید مردم ، به این نبرد خرسند نیست و شهریار جوان را دعوت به آرامش می کند :

تو آن کن که از پادشاهان سزاست    /    مگرد از پی آن که آن نارواست

به مردی زدل دور کن خشم و کین      /  جهان را به چشم جوانی مبین

(رزم نامه ، 409 -  408  )

رستم به روشنی به دو نسل اشاره می کند اما هر دو را خردمند و پهلوان قلمداد می کند و انتظار رفتاری درست را از هر دو دارد :

دو گردن  فرازیم پیر و جوان  /   خردمند و بیدار ، دو پهلوان

(رزم نامه ، 509)

نسل رستم و اسفندیار

اما اسفندیار  پند رستم را نمی پذیرد  و با تند جویی و بی احترامی به وی  او را به جنگ یا تسلیم دعوت می کند  بی احترامی رستم چنان است که وی را بر دست چپ  می نشاند و به نژاد و تبار  او توهین می کند و او را سگزی می خواند و علت جنگ را از" آرایش بندگی گشتن " عنوان می کند .

دوری جغرافیایی ، عاطفی ، فکری و ارزشی وضعیت جدیدی را در زمان حکومت گشتاسب ایجاد کرده  است . گشتاسب سعی بر آن دارد تا آخرین پیوند های وابستگی خود را از نسل گذشته بگسلد و برای رسیدن به این امر به طغیان و نبرد با رستم می پردازد تا آن جا که پسر را قربانی این راه می نماید .

نسل جوان نسل بی پروا است و اسفندیار نماینده ی این نسل است او روحیه یی نوخواه و تنوع طلب دارد و همیشه در جستجوی تجربه های نوین است و به همین دلیل به نظرات و تجربه های رستم توجهی نمی کند . این امر از ناهمزبانی نسل گذشته با نسل جدید نشأت می گیرد .

هویت اسفندیار به عنوان نسل جدید سیال است به طوری که به سرعت از موقعیت ها و شرایط خاص تأثیر می پذیرد . گشتاسب از ناپختگی تفکر اسفندیار استفاده می کند . اسفندیار چون در دستگاه گشتاسب ثبات جایگاه ندارد  برای بدست آوردن موقیعت و منزلت خویش که همان پادشاهی است تن به این جنگ می دهد . او که به پیشرفت چشمگیری دست یافته و رشد روز افرزونی دارد نتوانسته به مقام هم سطح آن دست یابد .

نتیجه گیری :

همان طور که گذشت گسست نسلی ریشه ی تاریخی در ایران دارد . این امر به دلیل احساس بی نیازی و استقلال کامل نسل ها از یکدیگر است که منجر به فاصله گرفتن و در نهایت انقطاع و ستیز میان آن ها می گردد . رستم قهرمان ملی ایران  نماینده ی نسل قدیم است . او پایبند به سنت های پدران است ، اما اسفندیار شهریار پهلوانی است که نمود نسل جوان و پویای جامه است . او که خود مظهر تغییر و تحول در جامعه ی ایرانی زمان گشتاسب است برای بدست آوردن قدرت به تحریک پدر رو در روی رستم قرار می گیرد و به جنگ ناخواسته تن می دهد . در پایان داستان و  مرگ محتوم ، اسفندیار از کرده ی خویش پشیمان می شود .

می توان گفت این داستان نمونه ی تاریخی تقابل و تضاد بین نسلی  است که در نتیجه ستیز دونسل را و پایانی نا فرجام برای هر دو نسل در بر داشته است .

اکرم نعمت اللهی

بخش ادبیات تبیان