تبیان، دستیار زندگی
پرتقال خونی در چند روزی که از اکرانش می گذرد موفق شده به فروش بالایی دست یابد(در حدود روزی 9 میلیون تومان) و برخی از سینماها برای آن سانس ویژه گذاشته اند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

در بزک زار انستیتوی زیبایی

مروری بر فیلم پرتقال خونی


"پرتقال خونی" در چند روزی که از اکرانش می گذرد موفق شده به فروش بالایی دست یابد(در حدود روزی 9 میلیون تومان) و برخی از سینماها برای آن سانس ویژه گذاشته اند اما این بدان معنا نیست که این فیلم خوب است و فیلم نامه ای پرکشش و بازی های به یاد ماندنی دارد بلکه صرفا مانند سایر آثار "سیروس الوند" فیلمی پاپ کورنی و سرگرم کننده است. سینمای الوند چنان قابل پیش بینی است که حتی گاهی به شدت یکنواخت و مبتذل می شود و بیننده تنها باید دلش را به هنرپیشگان کم استعداد اما رنگ و لعاب خورده خوش کند تا بتواند تا پایان فیلم دوام بیاورد.


فیلم پرتقال خونی

"پرتقال خونی" برخلاف خلاصه داستانی که از آن انتشار یافته بیش از آنکه قصه زندگی مهندس والا رادمنش(فریبرز عرب نیا)باشد حکایت دختری به نام ترمه (نیوشا ضیغمی )است که با سماجت و لجبازی کودکانه ای قصد ورود به زندگی این مرد را دارد تا آنکه یک عکاس جوان به نام سیاوش (حامد بهداد)به او ابراز عشق می کند و ...

فیلم تازه الوند شباهت غیر قابل انکاری با فیلم دیگرش"تله" دارد.خط کلی داستان،کاراکتر ها،وقایع خاص و حتی بازی هایی که گرفته تماما تله را تداعی می کند که کاملا منطبق بر المان های بالیوودی است!ایده سفر به کیش هم که در" زن دوم" مورد استفاده قرار گرفته بود. این ها نشانه پسرفت یک کارگردان در زمینه کاری است اما چنانچه پیش از این ذکر شد پیش گرفتن یک سبک و مونوپل ساختنش خود به نوعی نوآوری است و شاید بتوان او را به سبب سابقه فعالیت های سینمایی قبل و بعد انقلابش در رده پس از کیمیایی قرار داد. البته که او هم همچنان به ارزش های قدیمی اش پایبند است و برای مثال علاقه ای ندارد تیتراژ های خلاقانه و امروزی تر بسازد! فیلم نامه "پرتقال خونی" را "پیمان عباسی" به رشته تحریر در آورده و عجبا که چگونه این همه تناقض را در یک اثر گنجانده! شاخص ترین کار او تا به امروز"توفیق اجباری " بوده اما در این فیلم به اندازه آن فیلم متوسط هم تلاش نکرده (اثری که به سبب محبوبیت آن زمان گلزار فروش بالایی کرد)

کلیشه های نخ نما(مثلث عشقی)،دیالوگ های تخت و لوس که روی اعصاب بیننده هستند (کلمات بی ربط و کم اثر)، خلق کاراکتر های بیجا و بدون کاربرد در داستان (حضور نازی دوست ترمه) و در نظر نگرفتن زمان و مکان از نقاط ضعف "پرتقال خونی "اند. نگارنده نمی داند چگونه ممکن است ترمه از مسافتی دور، سریع تر از آمبولانسی که نیم ساعت قبل ترش خبر شده به دفتر والا برسد ،سیاوش چطور در کمتراز چند ساعت تعداد زیادی عکس را چاپ چوب کرده و بردیوار های ویلا چسبانیده،چطور در هیبت یک جوان پایین شهری فقیر و گرفتارکه برای دو میلیون کار ناشایستی انجام داده در منزلی لوکس و شیک به سر می برد و در خصوص نازی دوست ترمه که هم باید گفت برخلاف آنکه باید دوستی همراه و مهربان به نظر آید به فرد فضول و بیکاری شباهت دارد که حتی به درستی به بیننده معرفی نمی شود و هرکس می خواهد به قول معروف آمار ترمه را بگیرد از او سوال می کند! او آدرس همه جا و همه کس را دارد و به طرز مسخره ای همیشه همراه ترمه است. بنده خدا "زیبا بروفه"که پس از نقش های متعدد سینمایی و تلویزیونی مسیر کاری اش به ایفای چنین نقشی ختم شده...

الوند حتی در بازی گرفتن از تنها کودک این فیلم موفق عمل نکرده و همه چیز به گونه ای تصنعی به نظر می رسد درست برخلاف بازی هایی که این روز ها کارگردانان صاحب سبک از کودکان می گیرند و به فیلم خود رنگ و لعاب ویژه ای می بخشند. البته در اواخر فیلم که گره داستانی گشوده می شود مخاطب ناخواسته با آن همراه می شود و از کشف حقیقت و زرنگی درونش چنان مشعوف می شود که گویا خودش فیلم را ساخته و این به نوعی امتیاز قابل توجهی برای "پرتقال خونی " محسوب می شود که بیننده را راضی از در سینما بفرستد. در خصوص فیلم برداری باید گفت که علیرغم تسلط و مهارت محمود کلاری، کلوزآپ های زشت و زمختی از بازیگران فیلم می بینیم که کلیت اثر را از ریخت انداخته اند.

"پرتقال خونی" برخلاف خلاصه داستانی که از آن انتشار یافته بیش از آنکه قصه زندگی مهندس والا رادمنش(فریبرز عرب نیا)باشد حکایت دختری به نام ترمه (نیوشا ضیغمی )است که با سماجت و لجبازی کودکانه ای قصد ورود به زندگی این مرد را دارد تا آنکه یک عکاس جوان به نام سیاوش (حامد بهداد)به او ابراز عشق می کند و ...

نکته تاسف برانگیزی که در "پرتقال خونی "به شدت نمود دارد گریم زننده و نامتناسب بازیگرانش اعم از مرد و زن است. سپید کردن صورت عرب نیا تا آنجایی که با رنگ گردنش تفاوتی فاحش دارد و یا بی اندازه برنزه کردن بروفه به سبک گلزار چنان به ظاهر فیلم لطمه زده که با توجه به آنها می توان از لنزهای آبی "ویشکا آسایش" تا حدی صرف نظر کرد. همچنین باید جراحی های پلاستیک تابلو و گل درشت و رنگ و روغن های غلیظ را ندید گرفت. ضیغمی با آن چتری ها که کارتون ها ژاپنی مانگا را تداعی می کنند ، لباس های هنری و شال های خاصی که هیچ یک را دور و برتان ندیده اید شمایل یک دختر مثلا هنرمند را دارد .وی به حق چنان ضعیف بازی می کند که نگارنده را به این فکر می اندازد که تهیه کنندگی هم مکمل بازی گری و شاید تضمین نقش است! او باید به خوبی بر روی صوت و فن بیانش کار کند و اگر موفق نشد خیلی بهتر است در سمت تهیه کننده به همراه همسرش آرش پولادخان که نامش در تیتراژ آمده فعالیت کند.در ضمن ضیغمی برای این فیلم بودجه ای را به عنوان هدیه عوامل در نظر گرفته بود تا آنها بتوانند از لوازم آرایشی انستیتوی زیبایی او بهره مند شوند.

از بخت خوب الوند زمان اکران "پرتقال خونی" در ایامی است که مردم هنوز حال و هوای عرب نیای مختار را در سر دارند و از تماشای بازی اش لذت می برند . گرچه او سال ها درگیر این سریال تاریخی بود ولی هنوز هم همان طور خوب و قدرتمند ایفای نقش می کند. البته شانس الوند آن اندازه خوب نبود که اکران فیلم در بحبوحه جنگ و دعوای کاغذی بهداد و عرب نیا صورت گیرد در این صورت فیلمش حتما رکورد می شکست!

با همه این اوصاف و نارضایتی که از تماشای "پرتقال خونی"دارم باید به نکته ای اشاره کنم. بنا به شرایطی این فیلم را یک سینمای درجه 2 دیدم و اعتراف می کنم فرهنگ فیلم دیدن در سینماهای ممتاز و درجه یک بسیار متفاوت است. پس از اتمام فیلم عده ای برخاستند و با هیجان دست زدند.در رفتارشان کوچکترین تمسخر و لودگی نبود .در آن لحظه بود که به این فکر افتادم که با همه این نقاط ضعف آشکار ، الوند طرفداران بسیاری دارد که برای آنها فیلم می سازد و گویا اصلا برایش مهم نیست که تمام قواعد و قوانین دو ژانر رومانس و جنایی را تلفیق کرده و به کل منهدم می کند . او خواهان یک سبک شخصی است و هنوز هم بینندگان زیادی را به سینما می کشاند. او این روز ها از تبعیضی که در مقایسه با آثار رقیب درحقش قائل شده اند گله مند است و در مراسم افتتاحیه فیلم گفته:" چرا باید با رقبای پرقدرت و دولتی مثل شهرداری و حوزه هنری و فارابی و .. بجنگیم . همه تبلیغات و بیلبورد ها برای آنهاست . یعنی چه که سینما فرهنگ را به ما نمی دهند . مگر ارث پدرشان است ؟ پولشان همان پول آب و برقی است که ما می دهیم . فکر می کنند صاحب سینما هستند . من کاری با فیلمسازهای فیلم های رقیب ندارم که همگی خوب هستند و در نبوغشان شکی نیست . ولی از این ناراحتم که مسابقه ای ترتیب داده اند که در همان نقطه شروع ما را 60 متر عقب تر از رقبا قرار داده اند . باید بدویم تازه به آنها برسیم . رانت ما مردم هستند و دلمان به مردم خوش است . از ابتدا که فیلم ساخته ام تهیه کنندگانم از مردم بوده اند ".

  • فیلم پرتقال خونی
    فیلم پرتقال خونی
  • فیلم پرتقال خونی
    فیلم پرتقال خونی
  • فیلم پرتقال خونی
    فیلم پرتقال خونی
  • فیلم پرتقال خونی
    فیلم پرتقال خونی
  • فیلم پرتقال خونی
    فیلم پرتقال خونی
  • فیلم پرتقال خونی
    فیلم پرتقال خونی
  • فیلم پرتقال خونی
    فیلم پرتقال خونی
  • فیلم پرتقال خونی
    فیلم پرتقال خونی
  • فیلم پرتقال خونی
    فیلم پرتقال خونی
  • فیلم پرتقال خونی
    فیلم پرتقال خونی
  • فیلم پرتقال خونی
    فیلم پرتقال خونی
  • فیلم پرتقال خونی
    فیلم پرتقال خونی
  • فیلم پرتقال خونی
    فیلم پرتقال خونی
  • فیلم پرتقال خونی
    فیلم پرتقال خونی
  • فیلم پرتقال خونی
    فیلم پرتقال خونی
  • فیلم پرتقال خونی
    فیلم پرتقال خونی
  • فیلم پرتقال خونی
    فیلم پرتقال خونی
  • فیلم پرتقال خونی
    فیلم پرتقال خونی
  • فیلم پرتقال خونی
    فیلم پرتقال خونی
  • فیلم پرتقال خونی
    فیلم پرتقال خونی
  • فیلم پرتقال خونی
    فیلم پرتقال خونی
  • فیلم پرتقال خونی
    فیلم پرتقال خونی
بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع:خبرگزاری سینمای ایران / شادی رستمی