تبیان، دستیار زندگی
با طلوع و ظهور مکتب اسلام در سرزمین جزیرة العرب، به مدد تعالیم اسلام و سنت نبوی و اهل بیت (علیهم السلام) زن دارای جایگاه و منزلت در خور شأن خویش گشت و جایگاه حقیقی خود را باز یافت. امام خمینی بنیان گذار جمهوری اسلامی در این باره می گوید: اسلام می خواهد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قرآن قیٌم بودن مردان بر زنان


آیه قوامیت از مهم ترین آیات مربوط به مسأله زن و حقوق اوست که کم و بیش نگاه اسلام را به عنوان داعیه دار برترین آیین ترقی و تکامل انسان، به زن نشان می دهد. فهم درست این آیه، تأثیر بسزایی در بازنمایی نگاه قرآن کریم به «زن و حقوق زن» دارد.

قرآن

در آیه شریفه:«الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللّهُ بَعضَهُم عَلی‏ بَعضٍ وَ بِما أَنفَقُوا مِن أموالِهِم فَالصّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلغَیبِ بِما حَفِظَ اللّهُ...» (نساء، 34)

بسیاری از مفسران قرآن معتقدند که این آیه فقط بیانگر برتری مردان بر زنان است و چون این برتری در زمان های دور از جهت موقعیت اجتماعی و اقتصادی امری آشکار و از هنجارهای ثابت جامعه بود، چندان شگفت انگیز نبود. بعضی معتقدند که منظور آیه این است که مردان حامی زنان هستند. بعضی می گویند: برتری مردان بر زنان را در تمام شئون نشان می دهد، بنابراین از آن به وجوه تبعیض در لابه لای نصوص دینی در حق زنان حکم کرده اند و در واقع آنرا به روابط اجتماعی تعمیم داده اند.

توجه به چند نکته

1. با طلوع و ظهور مکتب اسلام در سرزمین جزیرة العرب، به مدد تعالیم اسلام و سنت نبوی و اهل بیت (علیهم السلام) زن دارای جایگاه و منزلت در خور شأن خویش گشت و جایگاه حقیقی خود را باز یافت.

امام خمینی بنیان گذار جمهوری اسلامی در این باره می گوید: اسلام می خواهد که زن و مرد رشد داشته باشند. اسلام زن ها را نجات داده است، از آن چیزهایی که در جاهلیت بود، آن قدری که اسلام به زن خدمت کرده است، خدا می داند به مرد خدمت نکرده است.[1] اسلام زن ها را در مقابل مردها قرار داده، نسبت به آنها تساوی دارند، البته یک احکام خاص به مرد است که متناسب با مرد است، یک احکام خاص به زن است، مناسب با زن است، این نه این است که اسلام نسبت به زن و مرد فرقی گذاشته است.[2]

قوام، در نگاه اهل لغت به معنای کارپردازی و محافظت و نگهبانی است. قیام گاهی به معنای محافظت و اصلاح می آید و از همین قبیل است سخن خداوند که می فرماید: ”‌الرجال قوامون علی النساء”‌‌ مردان قوام بر زنان هستند.”‌الرجل علی المرأة صانها و قام بشأنها”‌‌. قوامیت مرد بر زن؛ یعنی او را حفظ نمود و به امور او پرداخت

قرآن کریم زنان و مردان را دو گروه از انسان ها می شناسد که از گوهر و جان یگانه آفریده شده اند. در آموزه های قرآنی، انسانیت یک نوع است که مرد و زن هر دو به یک اندازه و به گونه ای برابر از آن برخوردارند. قرآن در این باره می فرماید: ”خلقکم من نفس واحدة ثم جعل منها زوجها…”‌[3] شما را از یک نفس آفرید و همسرش را از همان نفس خلق کرد.

”هوالذی خلقکم من نفس واحدة و جعل منها زوجها…”‌.[4] اوست خدایی که شما را از یک نفس آفرید و از همان نفس همسر او را خلق کرد.

2. در قرآن اقتدار، سلطه و امتیازی که به نفع زن اعتبار شده، همسنگ آن چیزی است که به نفع مرد لحاظ شده است، هرچند ممکن است در پاره ای از مصادیق تفاوت هایی دیده شود، مانند حق نفقه که مرد ملزم به رعایت آن است و حق تبعیت زن در سکونت و…؛ زیرا قرآن می فرماید: ”و لهن مثل الذی علیهن…”‌.[5] برای زنان حقوقی است، مانند آنچه برایشان است. مفسران از این آیه تساوی حقوق زن و مرد را استنباط کرده اند.[6]

واقعیت این است که در قرآن موردی وجود ندارد که در آن به صورت واضح از برتری حقوقی یا فضیلت موهبتی، خارج از دایره ی اراده و اختیار انسان به ”درجه”‌ تعبیر شده باشد، بلکه واژه ی ”درجه”‌ یا ”درجات”‌ به مقام و جایگاه دنیوی یا اخروی ای اشاره دارد که اراده و عمل انسان زاینده آن باشد.[7] ”لکل درجات مما عملوا”‌.[8] برای همه، منزلت هایی است که ناشی از کارهای آنان است.

3. قوام، در نگاه اهل لغت به معنای کارپردازی و محافظت و نگهبانی است. قیام گاهی به معنای محافظت و اصلاح می آید و از همین قبیل است سخن خداوند که می فرماید: ”الرجال قوامون علی النساء”‌،[9] مردان قوام بر زنان هستند.[10] ”الرجل علی المرأة صانها و قام بشأنها”‌. قوامیت مرد بر زن؛ یعنی او را حفظ نمود و به امور او پرداخت.[11]

زن

مفسران قرآن کریم نیز اکثراً به نقل این دیدگاه مشترک لغت شناسان پرداخته اند و ”قوام”‌ در آیه ی”الرجال قوامون علی النساء”‌ را به معنای سرپرست، نگهبان و کارپرداز گرفته اند. از باب نمونه به دو مورد اشاره می شود. ”قوام اسم است برای کسی که با جدیت به کاری می پردازد. وقتی گفته می شود، این قیم زن است، مراد کسی است که به کار او می پردازد و به نگه داری او اهتمام می ورزد”‌.[12]

”کلمه ی قیم به معنای آن کسی است که مسئول قیام به امر شخص دیگر است و کلمه ی قوام و قیام مبالغه در همین معناست”‌.[13]

4. بنابراین، با توجه به جایگاه و منزلت زن در دین اسلام و با توجه به معنایی که برای قوام بیان شد، از آیه ی ”الرجال قوامون علی النساء”‌ می توان چنین برداشت کرد که آیه در بیان رهبری و سرپرستی واحد و منظم – در خانواده – با توجه به مشورت ها و مسئولیت های لازم است، نه در صدد تشریع و تجویز استبداد، سلطه و اجحاف نسبت به زنان.[14]

از آن جا که خانواده یک واحد کوچک اجتماعی است، طبیعی است که – مانند یک اجتماع بزرگ – رهبری و سرپرستی واحدی را می طلبد. بنابراین، این مسئولیت به جهاتی و به لحاظ خصوصیاتی که در مردان وجود دارد، نظیر غلبه ی قدرت تفکر مرد بر نیروی عاطفه و احساسات وی، داشتن بنیه و نیروی جسمی بیشتر در جهت دفاع از حریم خانواده و تعهد مالی در برابر زن و فرزندان نسبت به پرداخت هزینه های زندگی، به عهده ی مرد گذاشته شده است.

البته ممکن است زنانی در زمینه های ذکر شده بر مردان امتیاز داشته باشند، ولی قوانین به موارد جزئی نظر ندارد، بلکه نوع و کلیت را در نظر می گیرد و بدون شک از نظر کلی مردان نسبت به زنان برای سرپرستی خانواده آمادگی بیشتری دارند.

از پیامبر گرامی اسلام (ص) درباره ی برتری مردان بر زنان سؤال شد، آن حضرت فرمود:”کفضل الماء علی الارض، فبالماء تحیی الارض و بالرجال تحیی النساء”‌، ثم تلاهذه الآیة ”الرجال قوامون علی النساء”‌.[15] فضیلت مرد بر زن مثل فضیلت آب نسبت به زمین است، با آب زمین زنده می شود و با مردان زندگی زنان به نشاط و شادابی و زایندگی می رسد. آن گاه پیامبر آیه ی”الرجال قوامون علی النساء”‌ را تلاوت فرمود. امام صادق (ع) در این باره می فرماید: ”من سعادة الرجل ان یکون القیم علی عیاله”‌[16] و قوامیت بر خانواده نشانه سعادت مرد است.

این آیه به روابط زن و مرد در خانواده مربوط است و بیانگر حکم مسئولیت، حمایت و حفاظتی است که مرد باید از زن و خانواده خود بنماید و کمر همت بر تأمین معاش و تدبیر امور اقتصادی خانواده بر بندد و به هر حال از آیه مزبور حکم به برتری مردان بر زنان را نمی توان صادر کرد، زیرا چنین برداشتی با مفاد سایر آیات قرآن کریم منافات دارد

طبق این دو روایت اگر مسئولیت قوامیت به دوستی در محیط خانواده انجام پذیرد، موجب نشاط، طراوت و سلامت زندگی است.

نتیجه

1. در قرآن و نصوص دینی، اصل و مبنای آفرینش انسان ها و اعطای حقوق بدان ها بر مبنای حقیقت آدمی و شئون انسانی انسان ها است و جنسیت نقشی در اعطای حقوق فطری و طبیعی ندارد.

2.این آیه به روابط زن و مرد در خانواده مربوط است و بیانگر حکم مسئولیت، حمایت و حفاظتی است که مرد باید از زن و خانواده خود بنماید و کمر همت بر تأمین معاش و تدبیر امور اقتصادی خانواده بر بندد و به هر حال از آیه مزبور حکم به برتری مردان بر زنان را نمی توان صادر کرد، زیرا چنین برداشتی با مفاد سایر آیات قرآن کریم منافات دارد.

3. معنای تساوی حقوق مرد و زن در محیط خانواده این است که هر یک از آنها از جمیع حقوق طبیعی خود بهره مند باشند که بخشی از این حقوق مشترک و بخشی دیگر مختص به جنس خاص است.

4. حقوق انسانی و فطری که زیربنای مفاد حقوقی آیات قرآن کریم است، دلالت بر همسویی شریعت با طبیعت دارد و این بدان معنا نیست که به طور ضروری باید در سایر حقوق اجتماعی نیز زن و مرد یکسان باشند؛ چرا که رعایت حقوق طبیعی زن و مرد در خانواده و جامعه مستلزم اعطای حقوقی متناسب با شأن، جایگاه، فطرت و موقعیت هر یک از آن دو (زن و مرد) است.

5. پذیرش مفاد کنوانسیون رفع تبعیض علاوه بر تحمیل بعضی موارد و دستورات منافی با دستورات دین مبین اسلام، پیامدهایی چون تن در دادن به قاعده آمره دارد و متولیان آن می توانند در هر زمان و مکانی، دولت ها را در برابر اجرای مفاد کنوانسیون متعهد و مسئول کنند و این چیزی است که با مفاد حقوق بین الملل مخالف است.

پی نوشت ها :

[1] صحیفه ی نور، ج 3، ص 82

[2] همان، ج 4، ص 60

[3] زمر، 6

[4] اعراف، 189

[5] بقره، 228

[6] علامه در تفسیر المیزان می فرماید: آنچه عدالت اجتماعى اقتضا دارد و معناى تساوى را تفسیر مى‏کند این است که در اجتماع ، هر صاحب حقى به حق خود برسد ، و هر کس به قدر وسعش پیش برود، نه بیش از آن، پس تساوى بین افراد و بین طبقات تنها براى همین است که هر صاحب حقى، به حق خاص خود برسد، بدون این که حقى مزاحم حق دیگرى شود، و یا به انگیزه ی دشمنى و یا تحکم و زورگوئى یا هر انگیزه دیگر به کلى مهمل و نا معلوم گذاشته شود، و یا صریحا باطل شود، و این همان است که جمله ی: و لهن مثل الذى علیهن بالمعروف و للرجال علیهن درجة … ، به آن بیانى که گذشت، به آن اشاره مى‏کند، چون جمله ی نامبرده در عین این که اختلاف طبیعى بین زنان و مردان را مى‏پذیرد، به تساوى حقوق آن دو نیز تصریح مى‏کند.(ترجمه ی المیزان، ج 2، ص 415 )؛ برای اطلاع از دیدگاه های مفسران اهل سنت نگاه کنید به: ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج 3، ص 506؛ رشید رضا، تفسیر المنار، ج 2، ص 268 – 297

[7] پژوهش های قرآنی، ش 25-26، سال 1380، ص 153

[8] انعام، 132

[9] نساء، 34

[10] ابن منظور، لسان العرب، ج 11، واژه ی قوم.

[11]سعید الخواری، اقرب الموارد، واژه ی قوم.

[12] فخر رازی، تفسیر کبیر، ج 10، ص 88

[13] طباطبائی، محمد حسین، المیزان، (ترجمه فارسی)، ج 4، ص 542

[14] تفسیر نمونه، ج 3، ص 411- 416

[15] کاشانی، فیض، تفسیر صافی، ج 1، ص 448

[16] وسائل الشیعة، ج 15، ص 251

فرآوری : محمدی

بخش قرآن تبیان


منابع : انجمن حقوق دانان ایران

سایت اسلام پدیا