حکایت یک عکس آشنا
خیلی عکس قشنگیه. لحظه عروج یه عاشق، لحظه کندن از دنیا و وصل به بالا، قطره خون رو لبش یه دنیا حرف داره، یعنی کی بوده؟! و چی کرده؟! که عکسش شده مرهم دل اون مادرای شهیدی که حتی از پسرشون عکسی هم ندارن .... اصلاً این عکس یه جور نماد شهید و شهادت شده، تا حالا خیلی ها با دیدن این عکس منقلب شدن، فقط خود خدا می دونه که دل پاک امیر حاجی امینی (مسئول واحد مخابرات گردان انصار الرسول) یا هنر خدایی احسان رجبی، خالق این عکس باعث جاودانگی این صجنه شده....
خفته پیراهنش چه گل رنگ است | |
بسترش خاك و بالشش سنگ است | |
نعره انفجا رو تركش و تیر | |
درسرش نغمه ای خوش آهنگ است | |
بی خیال تمام غوغا ها | |
كه طبیعی عرصه جنگ است | |
رفته درخواب ناز آن جانباز | |
رفته، ماندن برای او ننگ است | |
خواب نه ابتدای بیداریست | |
درجهانی كه صاف و بی رنگ است | |
پرکشیده پرنده این قفس است | |
این قفس بهر عاشقان تنگ است |
شاعر : بهروزساقی
نام : شهید امیر حاج امینی
تاریخ تولد : 1340
تاریخ شهادت : 10/12/1365
محل شهادت : شلمچه - عملیات کربلای5
بعد از مدت ها کشمکش درونی که هنوز آزارم می دهد برای رهایی از این زجر به این نتیجه رسیده ام و آن در این جمله خلاصه می شود:
« خدایا عاشقم کن »
گوشه هایی از وصیت نامه شهید امیر حاج امینی:
بعد از مدت ها کشمکش درونی که هنوز آزارم می دهد برای رهایی از این زجر به این نتیجه رسیده ام و آن در این جمله خلاصه می شود:
« خدایا عاشقم کن »
آخرین خواسته های این شهید بزرگوار:
از شما خواهش می کنم و می خواهم همیشه چند موضوع را مد نظر داشته باشید:
هرگز دروغ نگویید .
زود قضاوت نکنید.
گذشت و ایثار داشته باشید.
خوشرو و خوش برخورد باشید.
صبور و مقاوم باشید و اینکه جبهه ها را پر نگه دارید.
برای شادی روحش صلوات
فرآوری : رها آرامی
بخش فرهنگ پایداری تبیان
منابع :
امتداد
فاش نیوز
قافله شهدا
