تبیان، دستیار زندگی
چفیه هاتان را به دست فراموشی سپردیم و وصیت نامه هایتان را نخوانده رها کردیم . پلاکهایتان را که تا دیروز نشانی از شما بود، امروز گمنام مانده است . کسی دیگر به سراغ سربندهایتان نمی رود
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

زخم شیمیایی چقدر دردناک است


چفیه هاتان را به دست فراموشی سپردیم و وصیت نامه هایتان را نخوانده رها کردیم .

پلاکهایتان را که تا دیروز نشانی از شما بود، امروز گمنام مانده است .

کسی دیگر به سراغ سربندهایتان نمی رود


زخم شیمیایی چقدر دردناک است

چفیه هاتان را به دست فراموشی سپردیم و وصیت نامه هایتان را نخوانده رها کردیم .

پلاکهایتان را که تا دیروز نشانی از شما بود، امروز گمنام مانده است .

کسی دیگر به سراغ سربندهایتان نمی رود

دیگر کسی نیست که در وصف گل های لاله و شقایق شاعرانه ترین احساسش را بسراید و بگوید :

چرا آلاله آنقدر سرخ است

چرا کسی نپرسید مزار حاج حسین بصیر کجاست

و چرا شهید محمدرضا در قبر خندید...

چرا وقتی که گفتیم: یک گردان که همگی سربند یاحسین (ع ) بسته بودند شهید شدند، کسی تعجب نکرد

چرا وقتی گفتند :

تنی معبر عبور دیگران از میدان مین شد شانه ای نلرزید

چرا هیچ کس نپرسید : به کدامین گناه هفتاد پاسدار را در شهر پاوه سربریدند

وقتی که گفتیم بعد از پانزده سال پیکر شهیدی را سالم از زیر خاک بیرون آوردند کسی تعجب نکرد

ولی با نام حقوق بشر حق را پایمال کردند.

چرا نمی دانیم شیمیائی چیست و زخم شیمیایی چقدر دردناک است

شاید ما نیز از تاول های بدنشان می ترسیم که روزی بترکد و ما نیز شیمیائی شویم .

شاید اگر رنج آنها را می دیدیم درک می کردیم که چطور می شود یک عمر با درد زیست

نمی دانم که چرا کسی نپرسید چگونه خدا خرمشهر را آزاد کرد !!

ای شهیدان ما بعد از شما هیچ نکردیم .

آن ندای یا حسین (ع ) که ما را به کربلا نزدیک و نزدیکتر می کرد دیگر بگوش نمی رسد.

یادتان هست که به دختران این کشور گفتید سرخی خونمان را به سیاهی چادرتان به امانت می دهیم .

آیا دختران ما امانت دار خوبی بودند و خونتان را فرش راه رهگذران نکردند .

چرا وقتی که گفتیم: یک گردان که همگی سربند یاحسین (ع ) بسته بودند شهید شدند، کسی تعجب نکرد

یادتان هست هنگامی که گفتید :

رفتیم تا آسمانی شویم و شما بمانید و بگوئید که بر یاران خمینی (ره ) چه گذشت .

رفتید ولی یادمان رفت که حتی یادمانتان را در یک هفته برگزار کنیم .

جایتان خالی اینجا عده ای فرهنگ شهادت را خشونت طلبی می نامند و شهید را خشونت طلب

وقتی حکایت شما را گفتیم فقط پچ پچی سر دادند و رفتند تا صلح را در کتاب جنگ و صلح تولستوی جستجو کنند.

رفتند تا با نام شهید کیسه بدوزند ولی نفهمیدند که چطور بسیجیان همپای امامشان جام زهر را نوشیدند و چقدر سخت بود.

دیگر کسی نیست تا قلب رهبر امت را شاد کند.

عده ای مصلحت دیدند که مقابل توهین به اسلام و شهید سکوت کنند ولی ما مصلحت خویش را در خون رقم زدیم .

راست گفته اند :

زخم شیمیایی چقدر دردناک است

که بهشت را به بها می دهند نه به بهانه و ما عمری است که بهانه بهشت را می گیریم .

آری بسیجیان !! می دانم که از آن روزی که تمام شهیدان را بدرقه کردید و برگشتید دل هایتان را در سنگرها جا گذاشتید , می دانم که هنوز هم دل هایتان هوای خاکریزهای جنوب را می کند و می دانم که دیگر کسی از بسیج نمی گوید , ولی بدانید که تا شما هستید ما می توانیم از همت بشنویم و از خاطرات حسین خرازی لذت ببریم و پای صحبت مادر سه شهید محمدزاده بنشینیم , تا شما هستید می دانم که رهبر تنها نیست و تا شما هستید تنها عشق , تنها میدان دار این عرصه است .

امروز کسانی از شهیدان سخن می گویند که از دیدن فشنگ نیز واهمه دارند.

کسانی دم از شهادت می زنند که با شنیدن صدای آژیر می ترسند

ولی در میدان عمل جز سکوت چیزی از آنها نمی بینی .

یادمان نرود که ما هنوز باید جواب بدهیم که « بعد از شهدا چه کردیم؟

ما ماندیم تا امروز از آنان بگوییم و فریاد برآوریم « ما از این گردنه آسان نگذشتیم ای قوم »

ما ماندیم که نه فقط یک هفته بلکه سال های سال از آنان بگوییم .

چرا که خون آنان است که می تپد.

و یادمان نرود که اگر امروز در آسایش زندگی می کنیم مدیون آنانیم .

مدیون حماسه هایی که آنان آفریدند.

یادمان نرود که ما هنوز باید جواب بدهیم که « بعد از شهدا چه کردیم؟ »

بخش فرهنگ پایداری تبیان


منبع : وبلاگ علی اکبر محمد زاده