تبیان، دستیار زندگی
این کتاب که برگزیده دومین دوره جشنواره داستان انقلاب است، درباره چند جوان دانشجوست که به نحوی وارد مبارزه با رژیم شاه می‌شوند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تفنگی بر بام های تهران

نگاهی به کتاب « تفنگ پدر بر بام های تهران » نوشته ی «حسن بهرامی»


این کتاب که برگزیده دومین دوره جشنواره داستان انقلاب است، درباره چند جوان دانشجوست که به نحوی وارد مبارزه با رژیم شاه می‌شوند.


تفنگ پدر بر بام های تهران

تفنگ پدر بر بام های تهران* / حسن بهرامی/انتشارات سوره مهر

این رمان که اثر تقدیر شده ی دومین جشنواره داستان انقلاب است سال گذشته با شمارگان 2500 نسخه از سوی انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است . « تفنگ پدر بر بام های تهران » شامل 13 فصل است که ضمن آن ها روایتی از روزهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران توسط شخصیتی به نام « حکیم بهرامی » ارائه می شود . از بخش‌های این رمان می‌توان به قبا سبزهای عاشق، دخترک موبور، سوزنبان، نبش قبر و یک جفت پروانه شیرازی اشاره کرد.

این کتاب که برگزیده دومین دوره جشنواره داستان انقلاب است، درباره چند جوان دانشجوست که به نحوی وارد مبارزه با رژیم شاه می‌شوند.

در این رمان یکی از شخصیت‌ها که اهل روستایی از استان کهگیلویه و بویر احمد است، عازم محل سکونت خود می‌شود، تفنگی را که پدرش برای شکار حیوانات استفاده می کند، برمی‌دارد و با خود به تهران می‌آورد. وی روی پشت بام خانه‌ها می‌رود و به ماموران شلیک می‌کند.

قصد آن داریم که به چگونگی و چند و چون استفاده از عنصر زبان در رمان « تفنگ پدر بر بام های تهران » بپردازیم . برای این منظور ذکر این نکته ضروری است که همه ی این رمان توسط راوی اول شخصی به نام « حکیم بهرامی » روایت شده است . بنابراین زبان دراین اثر زبانی است که « حکیم بهرامی » برای روایت داستان به کار بسته است . با نگاهی به سرتاسر مجموعه متوجه می شویم که راوی از دو گونه زبان متفاوت برای روایت خود بهره برده است : 1- زبانی که با نادیده گرفتن پاره ای صناعات ادبی که در آن به کار رفته ، کم و بیش زبانی توصیفی است که عموما به شرح ماوقع و بیان دیالوگ های افراد داستان می پردازد که به طور کلی به شکل زبان نمایشی و نمایشنامه ای نزدیک شده است . 2- زبانی که تقریبا به تمامی شاعرانه است چرا که با استفاده ی بسیاری که از صناعات ادبی در آن شده بیش از آن که منطق داستانی بر آن حاکم باشد ، بر پایه ی منطق شعری شکل گرفته است . در ابتدا برای روشن شدن بهتر آن چه در بالا گفته شد نمونه هایی از هر دو گونه ی زبانی که توسط راوی به کار رفته و برشمردیم ذکر می شود : « از نردبان آهنی دویدیم پایین . کسی توی حیاط نبود . پایم خورد به پارچ آب لیمو و دمر شد . در را باز کردم و سرک کشیدم توی کوچه . کسی نبود . پا گذاشتیم به فرار. نواز آرام و قرار نداشت . شده بود مثل دیوانه ها . مدام سیگار می کشید و تکرار می کرد . – به بابایش چه بگویم ؟ » ( ص 43 ) و « بازی قشنگی بود . راننده قهقهه می زد و من توی دلم بهش می خندیدم .

-    شغلت چیست ؟

-    شلغم بهتر است .

-    زرشک .

-    عرب نیستم . لرم . می گویند آبا و اجدادمان عرب بودند . الکی می گویند .

زد توی سر دنده و برگشت و نگاهم کرد . فکر کردم شک کرده .

-    کجا بودی عربو ؟ !

-    دوگنبدانه .

فرمان را ول کرد و قهقهه زد . » ( ص 84 ) ( دو نمونه از گونه ی اول که بیشتر شکل زبان نمایشی بر آن ها حاکم است ) . « فریاد بود و شلیک بود و اضطراب و رپ رپ چکمه ها و اشباحی که می دویدند دنبالمان و سایه هایی که می دویدند ته کوچه و سایه ای که از بینمان کم می شد و می افتاد . مشت های گره خورده بود و اسپری ها که می رقصیدند و شعارها که می روییدند بر دیوارها و سایه ها که می دویدند و سایه ای که کم می شد از بینمان و می افتاد و به خود می پیچید . رپ رپ بود و فریاد بود و شلیک و سایه ها که جمع می شدند و رقص اسپری ها و شعارها که می روییدند ... » ( ص 9 ) و « شلیک بود و شلیک و تب و تاب و اضطراب که جمعیت را این سو و آن سو می برد . شلیک بود و شلیک و جوانی که افتاد و بلند نشد و مردی که افتاد و بلند نشد و زنی که افتاد و جوانکی که افتاد و باز زنی و مردی و مردی و جوانی و دخترکی و مردی که انگار نواز بود و نواز نبود . » ( ص 77 ) .

مخاطب داستانی که راوی روایت می کند ، مخاطبی است که کتاب « تفنگ پدر بر بام های تهران » را می خواند و کل داستان واگویه های ذهنی « حکیم بهرامی » است .

آن گونه که مشاهده شد راوی برای روایت داستان خود از دو گونه ی زبانی بسیار دور از هم بهره برده است که البته با نگاهی گذرا به فصول چندگانه ی رمان می توان متوجه شد که به لحاظ کمّی بخش عمده ای از اثر با استفاده از گونه ی اول زبانی ( زبان نمایشی – توصیفی ) پیش می رود و زبان شاعرانه تنها بار بخش های کمی از روایت داستان را به دوش می کشد. در این جا پرسشی که قصد پرداختن به آن را داریم این است که آیا زبان شاعرانه ای که در بخش هایی از رمان به کار گرفته شده است با منطق این اثر و زبان توصیفی ای که بخش عمده ای از داستان بر مبنای آن شکل گرفته سازگاری دارد و در چهارچوب این اثر توجیه پذیر است یا خیر ؟ اما پیش از پرداختن به این پرسش و تلاش برای یافتن پاسخی برای آن ، لازم است با بررسی بخش هایی که در آن ها از زبان شاعرانه استفاده شده ، کارکرد و نقشی که زبان شاعرانه در این اثر دارد را بشناسیم . تنها با نگاهی اجمالی به این قسمت ها می توان دریافت که راوی در مواقعی که قصد توصیف هیجانات و شور انقلابی مردم در برهه ای از زمان ( کمی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران ) را دارد ، به این گونه از زبان روی می آورد و عموما در طول اثر در مواقعی که حرف از تظاهرات ، شهادت ، مبارزات مردمی ، شعارنویسی بر در و دیوار ، پرتاب بطری های آتش و ... به میان می آید راوی به زبان شاعرانه متوسل می شود . برای تائید این گزاره می توان به صفحاتی که در ادامه ذکر می شوند رجوع کرد : پاراگراف اول صفحه ی 9 ، پاراگراف آخر صفحه ی 12 ، پاراگراف اول صفحه ی 13 ، پاراگراف دوم صفحه ی 19 ، پاراگراف آخر صفحه ی 26 ، پاراگراف آخر صفحه ی 60 ، پاراگراف اول صفحه ی 74 ، پاراگراف اول صفحه ی 77 ، پاراگراف اول صفحه ی 95 و ... . با توجه به آن چه بیان شد و با خوانش اثر توسط مخاطب مشاهده می شود که میان دو جنس از زبان که توسط راوی به کار گرفته شده عموما در طول اثر شاهد گسستی یکباره ایم که بر مبنای کارکردی که برای زبان شاعرانه در اثر مشخص شده ، نه تنها مخاطب خود را با گسستی توجیه ناپذیر در زبان مواجه می بیند بلکه این زبان شاعرانه وجهی شعاری نیز به اثر می بخشد . همه ی آن چه گفته شد تنها بر این پایه عنوان شد که مخاطب داستانی که راوی روایت می کند ، مخاطبی است که کتاب « تفنگ پدر بر بام های تهران » را می خواند و کل داستان واگویه های ذهنی « حکیم بهرامی » است . حال آن که راوی در فصل پایانی اثر ( فصل تفنگ پدر بر بام های تهران ) مخاطبی جدای از مخاطب کتاب « تفنگ پدر بر بام های تهران » نیز برای داستان خود معرفی می کند ، و آن مخاطبی است در داخل داستان که متوجه می شویم راوی همه ی داستان را برای او بازگو کرده است ( این امر که چرا راوی تنها در فصل پایانی اثر به مسئله ی وجود مخاطبی برای داستان  در داخل خود اثر  اشاره کرده است خود نیز قابل پرسش است ) : « قبلا دو سه ماهی یک بار ، با لندکروز سپاه می آمدند و سر می زدند . بعد هم جنگ شد . حالا هم شما تشریف آورده اید . قدمتان روی چشم . » ( ص 102 ) و « اگر عمری بود و تشریف آوردید ، دفعه ی بعد ، از جنگ برایتان می گویم ; از کریم ، از ارجاسب ، از اسفندیار ... » ( ص 106 ) . حال می توان مسئله ی توجیه پذیر بودن یا نبودن استفاده از زبان شاعرانه در اثر را از این منظر نیز بررسی کرد . چرا که با در نظر گرفتن یک مخاطب برای داستان در داخل خود اثر ، استفاده از این زبان شاعرانه به دلیل آن که تنها در مواردی مشخص و آن هم با جملاتی مشخص که تقریبا تمام این بخش ها را شبیه به هم کرده ( به نوعی این بخش های شاعرانه حالتی شبیه به بیت برگردان در شعر را پیدا کرده اند ) به کار رفته است چندان توجیه پذیر به نظر نمی رسد و به طور کلی روایت این گونه ی ماجرا برای یک مخاطب در خود اثر ( با توجه به زبان توصیفی راوی در دیگر بخش ها ) چندان منطق پذیر نیست . برای بررسی صحت این مدعا ، نگارنده مخاطب خود را مجددا به بخش هایی که در آن ها از زبان شاعرانه استفاده شده و پیش تر نشانی آن ها داده شد ، ارجاع می دهد .

با توجه به آن چه گفته شد راوی رمان « تفنگ پدر بر بام های تهران » به لحاظ زبانی از دو گونه ی زبان نمایشی و زبان شاعرانه بهره گرفته است . که استفاده ای که راوی از زبان شاعرانه کرده به دو دلیل چندان کارساز واقع نشده است : اول آن که منحصر کردن استفاده از این گونه ی زبانی برای بیان شور و هیجانات انقلابی مردم وجهی شعاری به اثر بخشیده و دیگر آن که با توجه به وجود مخاطبی در داخل داستان برای روایت راوی از سال های انقلاب ، این زبان شاعرانه که در جای جای کتاب به شکلی بسیار مشابه و تکرارشونده ظاهر می شود چندان توجیه پذیر و منطقی به نظر نمی رسد .

* کتاب "تفنگ پدر بر بام‌های تهران" با شمارگان 2500 نسخه در 108 صفحه و به قیمت 1900 تومان منتشر شده است.

بخش ادبیات تبیان


منابع: لوح( حامد حسن پور)، خبرگزاری مهر