رابطه منظومه فکری مولوی با علوم قرآنی
نگاهی به کتاب «در سایهسار مثنوی»
در منظومه فکری مولوی، تفسیر قرآن و مباحث مرتبط با آن اهمیت خاصی دارد. او بیش از 100 سوره و 900 آیه را به اشاره یا به تفصیل و تفسیر و تأویل مدنظر داشته است.
چاپ نخست کتاب «در سایهسار مثنوی» به قلم دکتر علیرضا نبیلو از سوی موسسه بوستان کتاب منتشر و روانه بازار نشر شد.
مثنوی مولانا جلالالدین بلخی، به سان دریایی است که علوم و معارف گوناگون انسانی در آن موج میزند و نشان دادن ردپای این دانشها برای هر خوانندهای جذاب است. اثر حاضر، در هشت فصل به این امر اهتمام میورزد.
سخن گفتن و نوشتن درباره اثری که از بهترین دستاوردهای فکری بشر است، کار آسانی نیست، به ویژه آن که موضوع این پژوهش تقریباً بخش اعظمی از منظومه فکری مولوی را در برمیگیرد. هر بخش این نوشته میتواند موضوع چندین جلد کتاب باشد که به ناچار با توجه به محدودیت حجم کتاب، به ذکر اجمالی از دیدگاههای مولوی راجع به هر علم بسنده شده است.
مولوی در مثنوی درصدد اثبات اصالت عالم غیب است و هرچه در منظومه فکری او میگنجد، باید به این هدف رهنمون شود. او ارتباط خداوند، انسان و جهان را در مثنوی ارزیابی و تحلیل میکند و تأثیر خداوند بر انسان و جهان و رجوع انسان و جهان به خداوند و چگونگی این راه و پیمودن آن و به سلامت گذشتن از عقبههای دنیوی و مادی و هواهای نفسانی و طریق وصول به ساحت غیب الهی طرح میشود و هر یک از این علوم هشتگانه باید انسان را در این مسیر یاری دهند و او را به این مقصود برسانند.
در منظومه فکری مولوی، تفسیر قرآن و مباحث مرتبط با آن اهمیت خاصی دارد. او بیش از 100 سوره و 900 آیه را به اشاره یا به تفصیل و تفسیر و تأویل مدنظر داشته است. بهرهگیری از قرآن با این حجم وسیع در کمتر اثر ادبیای سابقه دارد. استفاده مولوی از این آیات، فقط به سطح واژگان و الفاظ محدود نمیشود، بلکه سطوح معنایی و تفسیر و تأویل را نیز در برمیگیرد.
مباحثی که او درباره عقل، نفس، وجود و عدم، علت و معلول، جوهر و عرض و غیره طرح میکند، بسیار قابل توجه و تأمل است و اساس شکلگیری بسیاری از داستانهای اوست
علم ادبیات و اوصاف آن نیز در منظومه فکری مولوی جایگاه ویژهای دارد. او در این به اره صاحب نظریه است. درباره زبان و زبانشناسی نکاتی طرح میکند که بسیاری از آنها در مطالعات زبانشناسی معاصر هنوز مورد توجه و تحقیق قرار میگیرد و در آرای «فردینان دو سوسور» و «نوایم چامسکی» میتوان نظیر آن را یافت. این مطلب نشاندهنده دقت نظر و گستره فکری او درباره زبان است.
در باب شعر و کم و کیف آن نیز او چه در مثنوی و چه در غزلیات شمس و فیه ما فیه، عقاید و نظریات جالبی دارد، چه در باب ماهیت شعر و چه در باب کیفیت و اوصاف آن، گاهی به ریزه کاریهای شعر، نظیر قافیه، آهنگ، خیال و عواطف نیز گام میگذارد و عجب مینماید که شاعری با آن تفکرات عمیق به نکتههای ظریف، اشراف کاملی داشته باشد.
او در علم فلسفه و مباحث مشایی ـ اشراقی آن نیز نظر دارد. ابتدا تصور میشود که به دلیل عرفانی بودن متن، باید یک نوع عناد و ضدتی با فلسفه داشته باشد، ولی اشارات فلسفی او نه تنها بیانگر بیاعتنایی او به فلسفه نیست، بلکه نشان اشراف و علاقه او به نقد و تحلیل این مباحث است و در کمتر بحث فلسفی او دیده میشود که از نظریات موافقان و مخالفان خودداری کند.
مباحثی که او درباره عقل، نفس، وجود و عدم، علت و معلول، جوهر و عرض و غیره طرح میکند، بسیار قابل توجه و تأمل است و اساس شکلگیری بسیاری از داستانهای اوست. گویی در مثنوی، فلسفه مشاء و اشراق و تفکرات غزالی و ابنعربی، همگی حاضرند و ارزیابی شوند. از این نظر نیز جزو نخستین و بهترین آثار ادبی است که با این عمق و حجم به مباحث فلسفی در لابهلای مطالب عرفانی و ادبی توجه میکند. در این امر، «حدیقه» حکیم سنایی را پیش چشم داشته است، اما کار مولوی با نوآوری و ظرافت بیشتری همراه است.
در مباحث مرتبط با علم کلام نیز او صاحب اندیشه و سخن است. بسیاری از مباحث این علم به شکل پراکنده در مثنوی مطرح میشود. مباحثی در مورد خداوند و خداشناسی، توحید، عالم غیب، معاد، جبر و اختیار و قضا و قدر و... که هم مورد علاقه فلسفه و علم کلام است و اتفاقاً مباحث این علم اساس تحلیل و ارزیابی بسیاری از حکایات مثنوی است. مباحث کلامی به نوعی شیرازه اصلی این اثر محسوب میشوند. هنگامی که این مباحث را با فلسفه و علم تفسیر آیات قرآن، کنار هم قرار دهیم، گستردگی کار او در مثنوی بهتر نمایان میشود.
مباحث علم روانشناسی نیز در مثنوی از جایگاه ویژهای برخوردار است. هیچگاه مولوی خود را روانشناس یا انسانشناس نمیداند، ولی به جرئت میتوان گفت مثنوی، تنها منظومه ادبی است که مباحث این علم را به شکل گسترده، چه به تصریح و چه به تعریض بیان کرده است.
مباحث علم روانشناسی نیز در مثنوی از جایگاه ویژهای برخوردار است. هیچگاه مولوی خود را روانشناس یا انسانشناس نمیداند، ولی به جرئت میتوان گفت مثنوی، تنها منظومه ادبی است که مباحث این علم را به شکل گسترده، چه به تصریح و چه به تعریض بیان کرده است. تمام حکایت مثنوی به یک بحث روانشناسی و انسانشناسی مربوط میشود. او به خداوند و انسان و جهان در مثنوی نگرش خاصی دارد. نقش انسان در این میان مهمتر است. او هم با خدا و هم با جهان در ارتباط است، بخش روحی و روانی انسان از اوصاف بیشمار و شگفتی برخوردار است و مولوی به جنبهها و خفایای روح و روان انسان رسوخ و در آن کاوش میکند، مباحثی چون خیال، روح، رفتار، ضمیر ناخودآگاه، غم و شادی، بیان غیرمستقیم و دلایل روانپریشی و راههای درمان آن و شخصیت و ... از مباحث مهمی است که در مثنوی میتوان به دیدگاههای مقبولی درباره آنها دست یافت.
مباحث جامعهشناسی در مثنوی، مباحث علم تاریخ در مثنوی، مباحث علم ادبیات در مثنوی، مباحث علم روانشناسی در مثنوی، مباحث علم نجوم در مثنوی، مباحث علم تفسیر در مثنوی، مباحث علم کلام در مثنوی و مباحث علم فلسفه در مثنوی، عناوین هشتگانه فصول این اثرند.
چاپ نخست کتاب «در سایهسار مثنوی» در شمارگان 1000 نسخه، 304 صفحه و بهای 57000 ریال راهی بازار نشر شد.
بخش کتاب و کتابخوانی تبیان
منبع: خبرگزاری کتاب ایران