کسانی که از نفخه صور در امانند
در پایان این جهان، صیحه عظیمی اهل آسمانها و زمین را می میراند و این صیحه مرگ است که توسط یکی از ملائکه به نام "اسرافیل" در صور دمیده می شود، به همین خاطر به آن "صور اسرافیل" گفته می شود. در مورد کیفیت صور اسرافیل و زمان آن، روایات فراوانی وارد شده است. در پایان اسرافیل نیز می میرد. تا هر وقت که خداوند اراده کند، وضع به همین منوال خواهد بود.
معنای لغوی و اصطلاحی
نفخ در لغت به معنای دمیدن و صور به معنای "شیپور" یا شاخ میان تهی است. در قدیم معمولاً برای حرکت قافله یا لشکر، یا برای توقف آنها به صدا در می آوردند که دارای دو آهنگ خاص بود:شیپور توقف، قافله را یک جا متوقف کرده و شیپور حرکت، اعلام شروع حرکت بود. این تعبیر کنائی زیبا در قرآن کریم در مورد حقیقتی بس عظیم استعاره گرفته شده است.
حقیقت نفخ صور
در قرآن از حادثه پایان جهان (دنیا) و آغاز جهان دیگر (قیامت) تعبیرات گوناگونی شده و در بیشتر از ده آیه سخن از "نفخ صور" به میان آمده است "در صور دمیده می شود و تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند می میرند... سپس بار دیگر در صور دمیده می شود، ناگهان همگی به پاخیرند...".(زمر آیه 68)
از مجموع آیات استفاده می شود:
اولاً:در پایان این جهان، صیحه عظیمی اهل آسمانها و زمین را می میراند و این صیحه مرگ است که توسط یکی از ملائکه به نام "اسرافیل" در صور دمیده می شود، به همین خاطر به آن "صور اسرافیل" گفته می شود. در مورد کیفیت صور اسرافیل و زمان آن، روایات فراوانی وارد شده است. در پایان اسرافیل نیز می میرد. تا هر وقت که خداوند اراده کند، وضع به همین منوال خواهد بود.(3علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 59، ص 262 و ج 6، ص 324)
ثانیاً دگرباره بعد از مدت زمانی که خدا بخواهد، در آغاز رستاخیر با صیحه و فریاد عظیمی همه مردگان زنده می شوند و برای حسابرسی در درگاه خداوند حاضر می گردند.(تفسیر نمونه، ج 19، ص 534 به بعد؛ معارف و معاریف، ج 6، ماده صور.
و این دو نفخه بسیار هولناک و عظیمند و روزهای سختی است برای مردمان هیچ مفر و پناهی نیست،دیگر هر کس میداند و عملش .
دگرباره بعد از مدت زمانی که خدا بخواهد، در آغاز رستاخیر با صیحه و فریاد عظیمی همه مردگان زنده می شوند و برای حسابرسی در درگاه خداوند حاضر می گردند
آیا کسانی هستند که از این نفخات در امان باشند؟
شرح و توصیف عدهاى که از نفخه صور در امانند، در قرآن کریم و روایات این گونه است:
الف. در دو آیه (67 سوره زمر و 87 سوره نمل) مربوط به”نفخه اول” (میراندان)، بعداز بیان این که هر کس در آسمانها و زمین است، در اثر دمیده شدن در صور، دچار “فزع” و “صعق” مىشوند، با عبارت (اِلاّ من شاء الله) – مگر کسانى که خدا خواست – عدهایى را از این نفخه استثنا کرده که آیات 90 – 89 سوره نمل آن را تفسیر نموده و مىفرمایند: آنان کسانى هستند که داراى “حسنه” مىباشند.
ب. همچنین از آیاتى که بیانگر “نفخه حیات”اند، نظیر آیات 68 سوره زمر و 53 سوره یس، فهمیده مىشود همان کسانى که در نفخه اماته در گذشتند، هم آنان در نفخه دوم زنده و نزد خدا حاضر خواهند گشت، ولى با این وجود، خداوند در آیه 127 و 128 سوره صافات “بندگان مخلَص” خویش را از این احضار شوندگان استثنا مىنماید؛ از این روى کسانى که داراى “حسنه” و جزو “بندگان مخلَص” خداوند مىباشند، از حوادث دو نفخه در امان اند. با روشن شدن معناى این دو واژه (حسنه و مخلَصین) به وضوح مىتوانیم چنین افرادى را بشناسیم؛ از این رو آیات و روایات را مورد بررسى قرار مىدهیم تا معناى این دو واژه تفسیر گردد:
1- مراد از “حسنه”، “حسنه مطلق” است؛ یعنى حسنهاى که با هیچ گونه سیئهاى آمیخته نگردد. و کسانى که داراى حسنه مطلقاند، افراد خاصى از اهل ایمان هستند و ذات آنان از هر پلیدى پاک و پاکیزه و از هر نوع “نفاق” و “کفر” و “شرک” پیراسته است. هیچ گاه دل به غیر خدا نداده و همه امور خویش را به او سپرده و به مقام تسلیم محض و توکل رسیده، از آنها نیز عبور کرده، بدون هیچ شائبه استکبار و اظهار هستى و فرعونیت، فانى در ذات حق هستند. این ویژگىها بیانگر مقام “ولایت” است؛ از این رو در روایات از “حسنه” در این آیه به ولایت امیرمؤمنان (ع)[1] و معرفت ولایت و حب اهل بیت (ع) و از “سیئه” به انکار ولایت و بغض نسبت به اهل بیت (ع) تعبیر شده است.[2]
2- مراد از “مخلَصین” نیز کسانىاند که بنابر آیه “فبعزّتک لأغوینّهم أجمعین إلاّ عبادک منهم المخلصین”[3]، ممتاز از همه انسانها، از اغواى شیطان رهیدهاند و چون اغواى شیطان – بنابر مضمون آیه 22 سوره ابراهیم – با وعدههاى دروغ و پذیرش آن کارگر مىافتد و از طرفى پذیرش آن ناشى از “شرک” گمراهان است، مخلَصین بندگانىاند که از هر گونه شرکى پاک و پیراسته و فقط براى خداوند خالص گشتهاند.
با توجه و دقت در مفهوم این دو واژه، مىتوان گفت هر دو، بیانگر یک حقیقت و داراى معناى واحدند؛ از این رو، مىتوان افرادى را که از حوادث دو نفخه اماته و احیا استثنا شدهاند، این گونه وصف کرد: آنان انسانهایى هستند که به گونهاى که براى غیر خدا، وجودى نمىبینند و نام و نشانى جز او نمىیابند و اختیارى براى نفع و ضرر و مرگ و حیات خویش قایل نبوده و حقیقت و سرّشان غرق و مستهلک و فانى و ذوب در خداوند گشته و همه امور خود را به خدا سپرده و از آنها چیزى صادر نمىشود، جز آن چه رضاى خدا در آن است (نوافل) و تنها رضاى خدا را مىجویند؛ از این رو خداوند چشم و گوش و دست و زبان و قلب آنان گشته[4] و به دور از هیچ غلوى، آنان آینه تمام نماى خداوند شده و تنها رُخ او را مىنمایانند. و در حقیقت آنان همان “وجه اللَّه”اند. “وجه”؛ یعنى چهره باطنى و حقیقت هر چیز که “شناخت کامل” شىء فقط به واسطه آن ممکن است. و وجه اللَّه بودن این بندگان به معناى آن است که آنان کامل ترین آیت خداوند و آینهاى تمام نماى او مىباشند که خداوند مىفرماید: “کل شىءٍ هالک إلاّ وجه”؛ یعنى همه چیز جز وجه او فانى است؛[5] از این رو در حالى که همه اشیا و خلایق، آسمانها و زمین و نیز زمینیان و برزخیان و اهل آسمانها؛ یعنى ملایکه و … حتى ملایکه مقرب در اثر نفخه نخست فانى مىگردند، آنان باقىاند و زوال و نابودى از حقیقت آنان دور است؛ از آن رو که هستیشان ذوب و فانى در خداوند است و وجودى براى آنان، سواى و جود خداوند و وجه او، باقى نمانده است، نه توقفى در برزخ دارند و نه در قیامت، حشرى براى حساب و کتاب و سؤال و جواب دارند؛ زیرا قبل از آن در دنیا در اثر مجاهدت و مراقبت و ریاضت در راه رضاى خداوند، هم از تعلّقات مادى و صورتهاى مثالى و قالبهاى برزخى رهیدهاند و هم به حساب و کتاب خود رسیدهاند و یکسره به بهشت ذات و لقاى پروردگار بار یافتهاند. جایگاه امنى که ره یافتگان به آن در امن و آرامش و اطمینان به سر مىبرند؛[6] از این رو از گزند همه حوادث فراگیر و عظیم نفخه اماته و احیا نیز در امانند؛ زیرا آن چه ثمره این رخداد بزرگ خواهد بود، همانا “رساندن و بهرهمند کردن” همه موجودات، به فراخور استعداد و سعه وجودى هر یک از آنها، به “حیات عنداللّهى” است. در حالى که این بندگان به چنین حیاتى کاملتر و بالاتر از آن چه به سبب نفخ صور بهره دیگران خواهد گشت، در دنیا بار یافته بودند.
افرادى را که از حوادث دو نفخه اماته و احیا استثنا شدهاند، این گونه وصف کرد: آنان انسانهایى هستند که به گونهاى که براى غیر خدا، وجودى نمىبینند و نام و نشانى جز او نمىیابند و اختیارى براى نفع و ضرر و مرگ و حیات خویش قایل نبوده و حقیقت و سرّشان غرق و مستهلک و فانى و ذوب در خداوند گشته و همه امور خود را به خدا سپرده و از آنها چیزى صادر نمىشود، جز آن چه رضاى خدا در آن است (نوافل) و تنها رضاى خدا را مىجویند
با دقت در آن چه گذشت فهمیده مىشود که آنان در حقیقت مصداق کامل “موتو قبل أن تموتوا” مىباشند و به واسطه “وجود وجه اللهىیشان” حشر و حضور آنان در قیامت نیز متفاوت با دیگر موجودات است. به گونهاى که بر همه موجودات حاضر در آن، محیط خواهند بود.
مصداق کامل و حقیقى این بندگان – با توجه به این که در روایات، “حسنه”[7]، “وجه اللَّه”،[8] و “اسماى حسنا”[9] و “آیت کبرا”[10] و نظایر اینها بر پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت او (ع) منطبق شده است – چهارده معصوم (ع) مىباشند، ولى انبیا و اولیاى الهى و انسانهایى که عارف و دوست دار و پیراسته از دشمنى و بغض نسبت به مقام آنان هستند نیز به حسب درجاتى که دارند و در حد ظرفیت وجودى و به فراخور تلاش خود در سیر به سوى ولایت آنان، در مراتب و درجات پایینتر، مصداق “این بندگان” هستند و خواهند بود.
در پایان، این نکته را یادآور مىشویم که این رُخداد گسترده، با توجه به عظمت و اهمیتش، تفصیلى افزون از این نوشته را خواهان است؛ از این رو پیشنهاد مىشود کتابهایى که درباره آن به رشته تحریر در آمد مورد مطالعه قرار گیرد، تا به لطف و رحمت بیکران خداوند، حقایق و اسرار بیشترى از این پدیده بزرگ هویدا گردد.
منابع جهت مطالعه بیشتر:
1-طهرانى، محمد حسین، معاد، ج ۴٫
2- جوادى آملى، عبدالله، معاد در قرآن (تفسیر موضوعى قرآن)، ج ۴، ص ۲۹۷ – ۲۸۱٫
3- طباطبائی، سید محمد حسین، حیات پس از مرگ، ترجمه، سید مهدى نبوى و صادق لاریجانى، ص ۶۲ – ۴۸٫
پی نوشت ها :
[۱]. تفسیر قمى؛ بحار، ج ۷، ص ۱۱۷ و ۱۷۵؛ ج ۲۴، ص ۴۵٫
[۲]. حاکم حسکانى، شواهد التنزیل، ج۱، ص ۴۲۶؛ کافى، ج۱، ص ۱۸۵، ح ۱۴٫
[۳]. ص، ۸۲ و ۸۳٫
[۴]. کافى، ج ۲، ص ۳۵۲، (حدیث قرب نوافل).
[۵]. ر.ک نمایه: فناى اشیاى روى زمین (تفسیر آیه ۲۶ سوره الرحمن)، س۱۶۲٫
[۶]. فجر، ۳۰ – ۲۷٫
[۷]. بحارالانوار، ج ۷، ص ۱۱۷ و ۱۷۵و ج ۲۴، ص ۴۵٫
[۸]. همان، ج ۴، ص ۷ – ۵؛ ج ۲۴، ص ۱۱۶ – ۱۱۴٫
[۹]. همان، ج ۲۵، ص ۴، ح ۷٫
[۱۰]. همان، ج ۲۳، ص ۲۰۶٫
فرآوری : بصیرت
بخش قرآن تبیان
منابع : اسلام پدیا،اندیشه قم