تبیان، دستیار زندگی
از نظر قرآن، آنچه در زوال و انحطاط تمدن ها نقش اساسی و اصلی را ایفا می ‌کند و جنبة زیر‌بنایی دارد، انحراف در عقیده و اخلاق است که سایر انحرافات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و ... نیز ریشه در همین انحراف اعتقادی و بازگشت از راه مستقیم الهی دارد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

انحراف در عقیده، زیربنای همه ی بدی ها


از نظر قرآن، آنچه در زوال و انحطاط تمدن ها نقش اساسی و اصلی را ایفا می ‌کند و جنبه زیر‌بنایی دارد، انحراف در عقیده و اخلاق است که سایر انحرافات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و ... نیز ریشه در همین انحراف اعتقادی و بازگشت از راه مستقیم الهی دارد


دختر زن بد حجاب مزاحم
آنچه که موجب می ‌شود تا مشیت خداوند بر سقوط ملتی و ظهور ملت دیگر تعلق گیرد، به طور کلی انحراف از راه مستقیم الهی به سوی جاده ‌های شیطانی است. البته باید در نظر داشت که مشیت خداوندی به معنای جبر نیست؛ بلکه همان‌طور که قرآن می فرماید: «و َمَا كَانَ رَبُّكَ لِیُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَ أَهْلُهَا مُصْلِحُونَ»؛ «تا مادامی که ملتی صالح باشد، خداوند آن ملت را به ستم به هلاکت نمی ‌رساند»(1) و « إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ»؛ «در حقیقت‏ خدا حال قومى را تغییر نمى ‏دهد تا آنان حال خود را تغییر دهند.»(2)

هر تمدنی پس از دوران شکوفایی، به تدریج میثاق و ایمان خود را فراموش می ‌کند و از توحید و یکتا‌پرستی، به ماده ‌پرستی و شخص‌ پرستی و شرک، و از باطن و محتوای مذهب به ظواهر و ظروف مذهب، و از اسلام به فسق و از ایمان به کفر، از عدالت به ظلم و استعمار و از حزب الله به حزب الشیطان روی می‌ آورد و در گروه مشرکان، فاسقان و کافران قرار می ‌گیرد. آنگاه در زمره غافلان در می‌ آید و با تقلید کور‌کورانه از آیین پدرانش تصور می ‌کند که واقعاً مسلمان و دیندار است.

و اگر آنان به تورات و انجیل و آنچه از جانب پروردگارشان به سویشان نازل شده است، عمل مى‏كردند؛ قطعا از بالاى سرشان [بركات آسمانى] و از زیر پاهایشان [بركات زمینى] برخوردار مى ‏شدند. از میان آنان گروهى میانه ‏رو هستند و بسیارى از ایشان بد رفتار مى‏ كنند

بی‌ عدالتی‌ها چه تأثیری دارند؟

در منطق قرآن، اگر روابط انسان ها با یکدیگر بر پایه عدالت استوار شود و هر اندازه که این روابط زیر پوشش ارزش‌ های وابسته به عدالت قرار گیرد و از انواع و اقسام ظلم‌ ها، ستم ‌ها، استثمار و بهره‌کشی‌ ها دوری شود، روابط انسان با طبیعت درخشان ‌تر می ‌شود، طبیعت گنج‌ های خود را برای انسان عیان می سازد و ثروت ‌های نهفته خود را عرضه می ‌کند، از آسمان برکت می ‌بارد و از زمین رفاه و نعمت می ‌جوشد: « وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُواْ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِیلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَیهِم مِّن رَّبِّهِمْ لأكَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم مِّنْهُمْ أُمَّةٌ مُّقْتَصِدَةٌ وَكَثِیرٌ مِّنْهُمْ سَاء مَا یَعْمَلُونَ»؛ «و اگر آنان به تورات و انجیل و آنچه از جانب پروردگارشان به سویشان نازل شده است، عمل مى‏كردند؛ قطعا از بالاى سرشان [بركات آسمانى] و از زیر پاهایشان [بركات زمینى] برخوردار مى ‏شدند. از میان آنان گروهى میانه ‏رو هستند و بسیارى از ایشان بد رفتار مى‏ كنند».(3)

قرآن کریم این رابطه را طی عبارات و متون متعددی بیان کرده است؛ زیرا روابط انسان با طبیعت به طور انعکاسی و بازتابی، با درخشش عدالت در روابط انسان ها با هم تناسب دارد؛ یعنی هر چه در روابط انسان ها با هم عدالت بیشتری بدرخشد، روابط انسان ها با طبیعت نیز شکوفا‌تر و درخشان‌ تر می ‌شود.(4)

عدم اجرای قسط و عدالت در جامعه، عوامل بحران زایی همچون احساس فقر، احساس ظلم و تعدی و احساس محرومیت از حقوق مادی و معنوی را در افراد ایجاد نموده و زمینه را برای جنگ طبقاتی و انقلاب ‌های خانمان سوز و تباه کننده مایملک عمومی را فراهم می‌ کند. قرآن در آیات متعددی از رابطه پایداری و اجرای احکام خدا و پیاده کردن اوامر الهی در صحنه عمل با فراوانی خیرات و برکات و تولید، سخن به میان آورده است.(5)

امر به معروف و نهی از منکر

رابطه عدالت و توزیع

قرآن این منطق را با تأکید مطرح می‌ کند که اگر در جامعه ‌ای عدالت در توزیع حاکم باشد، نتیجه و محصول مستقیم آن فراوانی تولید خواهد بود. دلیل این رابطه نیز این است که ادیان آسمانی برای برقرار کردن عدالت در توزیع و به منظور ایجاد روابط عادلانه در توزیع آمده ‌اند. اگر جامعه عدالتِ توزیع را رعایت کند و موازین آن را در نظر بگیرد، نه تنها از نظر ثروت حاصله گرفتار تنگنا نخواهد شد و مردم از این جهت به فقر و تنگدستی نخواهند افتاد؛ بلکه مال، ثروت، خیرات و برکات جامعه نیز افزایش خواهد یافت که این نیز یکی دیگر از سنت ها و قوانین تاریخ است.(6)

ترک امر به معروف و نهی از منکر

عدم توجه به اصل امر به معروف و نهی از منکر در جوامع، سبب از بین رفتن حرمت ها و حریم ‌ها، ارزش‌ های اخلاقی و هنجارهای اجتماعی می شود و در مقابل، زمینه را برای رشد و نمو هر ضد ارزش و ناهنجاری در جامعه فراهم می ‌نماید. در چنین شرایطی است که فسق و فجور، جرایم و فساد اخلاقی به طرق مختلف چهره نشان می ‌دهند، جامعه و افرادش را از مسیر فطرت و انسانیت دور می نمایند و در مسیر هواهای نفسانی و شیطانی قرار می ‌دهد.

فضای چنین جامعه ‌ای، به فضایی مسموم و کشنده تبدیل می ‌شود که در نتیجه پرورش و تربیت انسان ‌های پاک و وارسته در مسیر فضایل الهی و اخلاقی، بسیار سخت و اگر چنانچه این فضا پاکسازی و شرایط دگوگون نشود، حتی ناممکن خواهد بود.

جامعه شناسان نیز متفق القولند که اسراف در گناه و عیش و نوش و بی‌ بند و باری در هوی و هوس، امت ها را به تباهی و سقوط سوق می ‌دهد، اما در میان این دولت ها نیروهای مادی و معنوی چشمگیری جلب توجه می ‌کند که از سرعت تأثیر فسق و فساد در نابودی آن ها می‌ کاهد و آن را به تأخیر می‌ اندازد

اما شاید این سؤال پیش بیاید که اگر ظلم و فساد و فرو رفتن در لجنزار فسق و عیش و نوش، منشأ سقوط و نابودی امت ها می ‌شود، پس چگونه با وجود همین امور که در میان جوامع اروپایی به گونه ‌ای افراط آمیز به چشم می‌ خورد، آنها روز‌ به روز به پیشرفت‌ هایی نایل گشتند و بیش از پیش نیرومند‌تر و سرافراز‌تر می ‌شوند؛ به ‌طوری که حتی ملت‌ های عقب افتاده و استعمار زده، از تمدن مادی و فساد و فسق آنها الگو گرفته و از آنها تقلید می ‌کنند؟

باید توجه داشت که تأثیر فسق و فساد در جوامع بشری همانند تأثیر آن در افراد است. همانطور که مزاج ها در پذیرفتن بیماری متفاوت ‌اند و اختلاف وسایل معیشت و راه های درمان نیز تفاوت ‌هایی را موجب می ‌شود، جوامع نیز در پذیرش و تأثیر فسق و فساد متقاوتند. پزشکان متفق‌ القول ‌اند که شراب باعث زیان ‌های فراوان و بیماری ‌های بدنی و روحی می‌ شود که به مرگ زود‌رس منتهی می گردد، ولی تأثیر شراب در بدن قوی با تأثیر آن در بدن ضعیف متفاوت است.

جامعه شناسان نیز متفق القولند که اسراف در گناه و عیش و نوش و بی‌ بند و باری در هوی و هوس، امت ها را به تباهی و سقوط سوق می ‌دهد، اما در میان این دولت ها نیروهای مادی و معنوی چشمگیری جلب توجه می ‌کند که از سرعت تأثیر فسق و فساد در نابودی آنها می‌ کاهد و آن را به تأخیر می‌ اندازد؛ چنانکه داروها و بهداشت، مانع سرعت تأثیر میکرب و بیماری ها برای رسیدن مرگ زود‌رس می‌ شود.

عمده ‌ترین عاملی که سقوط این امت ها را به تأخیر می ‌اندازد، نظم و مراعات قوانین اجتماعی ـ ‌حتی در خود ظلم ‌ـ و پنهان کاری آن از دیدگاه ستمدیدگان و استعمار‌زدگان است. آن ها باطل را با ماسکی از حق می ‌آرایند و آنان را قانع می ‌سازند که ریاست و استعمار آن ها بهتر از سیادت خود آنان بر خودشان است.(7)

پی نوشت ها:

1. هود: 117.

2. رعد: 11.

3. مائده:66 و نیز ر.ک: اعراف:96 و جن:16.

4. سنت های اجتماعی و فلسفه تاریخ در مکتب قرآن، ص264.

5. مائده:66؛ اعراف:96 و جن:16.

6. سنت های اجتماعی و فلسفه تاریخ در مکتب قرآن، ص103و104.

7. تفسیر کاشف، ج4، ص140.

زهرا رضاییان

بخش قرآن تبیان