تبیان، دستیار زندگی
مجموعه‌ شعر «کتاب نیست» از آن دسته آثاری است که اشعارش گاه کاملا شوخ‌طبعانه و گاه کم‌وبیش شوخ‌طبعانه است و حتی گاهی این شوخی آنقدر عیان و روشن است که مخاطب بلافاصله با خواندن شعر به شوخی و نگاه شوخ‌طبعانه آن پی می‌برد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آب را برای گریستن نوشیده‌ایم!

نگاهی به شوخی‌های «کتاب نیست» اولین اثر علیرضا روشن


مجموعه‌ شعر «کتاب نیست» از آن دسته آثاری است که اشعارش گاه کاملا شوخ‌طبعانه و گاه کم‌وبیش شوخ‌طبعانه است و حتی گاهی این شوخی آنقدر عیان و روشن است که مخاطب بلافاصله با خواندن شعر به شوخی و نگاه شوخ‌طبعانه آن پی می‌برد.


مجموعه‌ی شعر کوتاه «کتابِ نیست» شامل نزدیک به 200 قطعه شعر در سه دفتر است؛ «شمع گندم»، «کتاب تو» و «کتاب نیست» سه دفتر این مجموعه هستند.

آب را برای گریستن نوشیده‌ایم!

روشن درباره ی موضوع سروده هایش می گوید:« دغدغه‌های شخصی من در زندگی روزمره دست‌مایه‌ی سرودن این شعرها بوده است. از آن‌جا که زندگی خیلی سخت و کند می‌گذرد، من به نوشتن روی آورده‌ام. شعر را برای گذراندن ساعات زندگی به‌کار گرفته‌ام و روزهایم با شعر به پایان می‌رسد.»

«کتاب نیست» در 124 صفحه با قیمت 2500 تومان از سوی نشر آموت منتشر شده است.

در هر اثر ادبی بسته به موضوع اثر و حال نویسنده با رگه‌هایی پررنگ یا کم‌رنگ از شوخ‌طبعی مواجه هستیم. گاه یک اثر از اساس شوخ‌طبعانه است و گاه گریزهایی به شوخی می‌زند.

مجموعه‌ شعر «کتاب نیست» هم از آن دسته آثاری است که اشعارش گاه کاملا شوخ‌طبعانه و گاه کم‌وبیش شوخ‌طبعانه است و حتی گاهی این شوخی آنقدر عیان و روشن است که مخاطب بلافاصله با خواندن شعر به شوخی و نگاه شوخ‌طبعانه آن پی می‌برد.

اما در «کتاب نیست» شوخی‌های خوب و دیریاب و دشواریاب به فراوانی دیده می‌شود. اصلا آنقدر شوخی‌های خوب در این کتاب هست که تصمیم گرفتم چیزی درباره‌شان بنویسم. حیف است که شوخی‌های «کتاب نیست» زیر چهره جدی کتاب پنهان بشوند و دیده نشوند. در همین آغاز سخن باید چند کلمه‌ای درباره شوخی‌های این مجموعه شعر عرض کرده و تاکید کنم که «کتاب نیست» مجموعه شعر شوخ‌طبعانه نیست اما سرشار است از شوخی و طنز. اما چرا؟ مهم‌ترین چیزی که «کتاب نیست» را سرشار از شوخی کرده نوع نگاه و روایت شاعر از زندگی، عشق، خدا و... است. سخن من این است که نگاه آقای «روشن»، نگاهی شوخ‌طبعانه به روزگار و جهان هستی است. این نگاه همراه با شوخی در جای جای «کتاب نیست» و در موضوع‌های گوناگون آن دیده می‌شود. هم آنجا که از عشق و حرمان و دوری و مسائل زمینی می‌نویسد و هم آنجا که از خدا و ماورا می‌گوید و هم آنجا که دیدی اجتماعی دارد همه جا نگاهش شوخ‌طبعانه است. پس ما با یک نگاه و نوعی تفکر مواجهیم که جدی است اما سر شوخی هم دارد. مسائل برای‌اش جدی‌اند ولی شوخی‌اند. دنیا را به شوخی می‌گیرد که جدی گرفته باشد و جدی می‌گیرد که با آن شوخی کرده باشد. این نوع از نگاه شوخ‌طبعانه، نگاهی اصیل است، یعنی چه درست، چه غلط و چه خوب و چه بد و چه من خوشم بیاید و چه خوشم نیاید متعلق به علی‌رضا روشن است و این مهم است. «کتاب نیست» سه دفتر دارد که جداگانه اشعار هر دفتر را بررسی می‌کنم. نکته‌ای که قبل از ورود به بحث مصداقی باید عرض کنم، سخنی کوتاه درباره برخی اشعاری است که در کتاب آمده که شاید روی شعر بودن یا شعر نبودن‌شان بشود در نوشته‌ای دیگر حرف زد. اشاره‌ای کوتاه می‌کنم و گمان می‌کنم که چیزهایی مثل: «میوه‌ای / کود درخت‌اش شد» بیشتر کاریکلماتور باشد تا شعر. به نظرم این کتاب آنقدر شعرهای خوب دارد که می‌توان این موارد مشکوک را از دوم جدا کرد. اتفاقا شوخی‌های خوب این کتاب آنهایی هستند که شاعرانگی بیشتری هم دارند.

مسائل برای‌اش جدی‌اند ولی شوخی‌اند. دنیا را به شوخی می‌گیرد که جدی گرفته باشد و جدی می‌گیرد که با آن شوخی کرده باشد. این نوع از نگاه شوخ‌طبعانه، نگاهی اصیل است

دفتر نخست «کتاب نیست»، «شمع گندم» نام دارد که شعرهای مهمِ شوخ‌‌طبعانه‌اش را مرور می‌کنیم: (شماره اشعار همان شماره کتاب است)

6

«ما آب را  / برای گریستن نوشیده‌ایم»

طنزآلود است. آب را هیچ‌کس برای گریستن نمی‌نوشد، آب رفع تشنگی می‌کند و حیات به آن وابسته است. کنایه زیبای این شعر اشاره به گریه‌های زیاد دارد، دردهای زیاد، یعنی آنقدر گریه می‌کنیم که انگار آب را برای گریستن می‌خوریم نه برای زنده ماندن.

10

«وقت / ظاهر است / من خودم را تلف می‌کنم»

شوخ‌طبعانه است و طنز آشکاری دارد.

14

«به دیگران شب بخیر می‌گوییم / و خواب‌زده / به تاریکی خیره می‌شویم»

شعر

حکایت این شعر حکایت خنده‌های جراحی شده روی صورت آدم‌ها در داستان «میرا»ی «کریستفر فرانک» است. یعنی با نقاب شادی و خوشی به دیگران شب‌بخیر می‌گوییم و بعد روزگار سیاه خودمان شروع می‌شود، خواب‌زده به تاریکی خیره می‌شویم. چیزی که به گمانم من شوخی و تلخی این شعر را پررنگ‌تر می‌کند این است که نگفته است: به دیگران شب بخیر می‌گویم، بلکه گفته است که می‌گوییم یعنی تعداد آنهایی که به تاریکی خیره می‌شوند بیشتر است از آن دیگرانی که شب‌بخیر می‌شنوند، حتی شاید دیگرانی هستند که اصلا وجود ندارند و شاعر باز اینجا دارد شوخی می‌کند. حالا بهتر متوجه می‌شویم چرا از ضمیر مبهم «دیگران» در شعر استفاده شده است.

15

«دلم /  گوزنِ تیر خورده‌ای / که در پنهان‌جای‌ِ دره ماغ می‌کشد / دیگران می‌شنوند / من اما / جان می‌کنم»

می‌دانیم که ترس یکی از ویژگی‌های سبک «گروتسک» است. «محمدرضا اصلانی» در «فرهنگ واژگان طنز» می‌نویسد: «در سبک گروتسک قطب‌های متضاد و متجانس زندگی در شکلی ترسناک و مضحک کنار هم قرار می‌گیرد و با هم به سازگاری می‌رسند تا نشان بدهند زندگی تا چه حد ماهیت توامان تراژیک و کمیک دارد.» اینجا همان اتفاق افتاده است، دقت کنید که ماغ کشیدن با شنیدن برابر شده است، نه دیدن، بهتر بگوییم جان کندن با فعل شنیدن آمده است. با خواندن این شعر ناخودآگاه به یاد مثل «شنیدن کی بود مانند دیدن» می‌افتیم، چون شاید برخی با شنیدن ماغ کشیدن، گمان کنند گوزن در حال جفت‌گیری یا پیدا کردن جفت است نه جان کندن. این سازگاری میان جان کندن و شنیدن طنزآمیز است، دقت کنید که شنیدن عملی آگاهانه نیست، یعنی ارادی نیست، پس شنیدن صدای ماغ کشیدن نه از روی کنجکاوی بلکه طبیعی است، پس نباید از هر کسی که صدایی را می‌شنود انتظار عکس‌العمل داشت. برای دریافت بهتر شوخی تلخ این شعر می‌توان کمی جای کلمه‌ها را عوض کرد تا «گروتسک» نمود بیشتری پیدا کند: «دیگران می‌شنوند / دلم گوزن تیرخورده‌ای است / که در پنهان‌جای‌ِ دره ماغ می‌کشد / من اما /  جان می‌کنم» در ادامه بندهای 20، 21 و 22هم شوخی دارند اما یکی از عالی‌ترین شعرهای این مجموعه که طنزی زیبا و البته دینی هم دارد این شعر است:

26

«آدم را گفت / هبوط تو موقت است / به من باز می‌گردی /آدم اما / خانه ساخت»

طنز عالی است، در مفهومی عالی. آدم بین بازگشت به خدا و ماندن در جهان، دومی را انتخاب کرده است. نکته‌ای که باید عرض کنم این است، همان‌طور که می‌دانید منظور از خانه ساختن آدم، دل‌بستن او به این دنیاست که این مفهوم بار محتوایی عالی و عرفانی به این شعر می‌دهد.

بندهای 27، 28، 32 هم شوخ‌طبعانه‌اند اما یکی دیگر از طنزهای عالی این مجموعه را مرور می‌کنیم:

34

«جای پوکه معلوم نیست جناب سروان / جای مرمی را می‌دانم / در سینه‌اش»

اصولا کمتر پیش می‌آید کسی به دنبال رد مرمی باشد، مثلا اگر در آموزشی به سربازی 10 عدد تیر بدهند از او 10 عدد پوکه می‌خواهند نه 10 عدد مرمی. بند‌های 40، 54، 56، 57، 61، 62، 63 هم شوخی دارند؛ به ویژه بند 54 فوق‌العاده است: «تا بود نگیرد این جنازه / حمام می‌کنم» / کار عبث و خنده‌دار و تلخی است.

دفتر دوم «کتاب نیست»، «کتاب تو» نام دارد. شعرهای این مجموعه بیشتر عاشقانه‌اند و کمتر از آن شعرهای ناب و شوخی‌های عالی که در دفتر اول خواندیم در این دفتر هست، ولی سه شعر خوب شوخ‌طبعانه دارد:

11

«به بدرقه تو دست تکان می‌دهم / تنهایی / به استقبال خودش تعبیر کرد»

اما بند 45 این دفتر شاهکار است، طنزی کم‌نظیر و ملموس و تکان دهنده:

«پا / که مرا پیش یار می‌توانست برد / اینک / در صف نان / با تکه ریگی / بازی می‌کند» این شوخی‌های برگزیده «کتاب نیست» بود. شوخی‌ها حتی شاید بیشتر از اینها باشند ولی همان‌گونه که دیدیم طنزها در دفتر اول پخته‌تر و اجتماعی‌تر و انسانی‌ترند. شعرهای دفتر اول همچنین شعرترند، شاید بندهای دفتر سوم بیشتر جملات قصارند تا شعر و بندهای دفتر دوم چیزی بین این دو. به هر حال «کتاب نیست» ویژگی‌هایی دارد که آن را مهم می‌کند. ویژگی مهم آن نگاه اصیل و مخصوص «علی‌رضا روشن» است به جهان که همراه با رندی و بازیگوشی است. «کتاب نیست» مجموعه شعر طنز نیست ولی شوخ‌طبعانه است، در عین جدیت.

فرآوری: مهسا رضایی

بخش ادبیات تبیان


منابع: فرهیختگان- رضا ساکی، خبرگزاری دانشجویان ایران