تبیان، دستیار زندگی
ازدواج نوعی قرارداد برای یگانگی زیستی – روانی و اجتماعی طرفین است. در ازدواج هر یك از همسران، دیگری را زن من یا شوهر من می‌نامد یا می‌گوید من زن او هستم یا شوهر او هستم، یعنی نوعی تملك عاطفی و روانی در ازدواج وجود دارد كه لازمه آن است و در نتیجه آن را از
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

زن من _شوهر من


ازدواج نوعی قرارداد برای یگانگی زیستی – روانی و اجتماعی طرفین است. در ازدواج هر یك از همسران، دیگری را زن من یا شوهر من می‌نامد یا می‌گوید من زن او هستم یا شوهر او هستم، یعنی نوعی تملك عاطفی و روانی در ازدواج وجود دارد كه لازمه آن است و در نتیجه آن را از روابط دیگر نظیر دوستی، عشق و محبت متمایز می‌كند. رابطه زناشویی پیوندی است عاطفی لیكن در زمینه دین، قانون و عرف قابل تعریف است.


ازدواج عشاق شکست خورده !

پایداری ازدواج وابسته به تداوم اجزای آن است، خدشه در هر یك از این اجزا سبب سست شدن و احیاناً گسیختگی پیوند زناشویی می‌شود.

حتی اگر ازدواج بر مبنای عشق هم صورت نگرفته باشد اما انتظار می‌رود با توجه به هماهنگی اولیه‌ای كه موجب ازدواج شده است نوعی دوستی و مودت و انس و الفت بین زن و شوهر پس از ازدواج پدید آید كه آنان را به یكدیگر بیشتر متعهد می‌كند.

بی‌توجهی به تعهدات گوناگونی كه ازدواج ایجاد می‌كند، از جمله تعهد عاطفی و اخلاقی و شرعی و عرفی كه بی‌وفایی به همسر در همه این زمینه‌ها قابل تعریف است، موجب سرخوردگی و احساس شكست در دیگری می‌شود.

حتی اگر ازدواج بر مبنای عشق هم صورت نگرفته باشد اما انتظار می‌رود با توجه به هماهنگی اولیه‌ای كه موجب ازدواج شده است نوعی دوستی و مودت و انس و الفت بین زن و شوهر پس از ازدواج پدید آید كه آنان را به یكدیگر بیشتر متعهد می‌كند.

زن یا شوهری كه مورد بی‌وفایی قرار گرفته است، در آن واحد احساسات گوناگونی پیدا می‌كند كه همه آنها ناخوشایند است. او احساس خشم می‌كند، احساس می‌كند طرد شده است و این طرد شدن به معنی بی‌ارزشی است، بنابراین احساسی را كه فكر می‌كند شریك زندگی به او دارد در خود درون‌سازی می‌كند یعنی شخصاً هم خود را بی‌ارزش می‌پندارد.

از آنجا كه خشم نسبت به همسر كه منبع محبت و اعتماد برای او بوده است هنوز هم برای او ناپذیرفتنی است، به علت این خشم خود را مقصر و گناهكار هم می‌بیند. مجموعه این احساسات به شكل نوع ویژه‌ای از افسردگی كه بیشتر مانند سوگواری برای فقدان چیزی با ارزش است ، در می‌آید. آن چیز با ارزش، احساس دوستی و اعتماد بود كه دیگر از سوی وی نسبت به شریك خطا كار وجود ندارد. اكنون اگر هم او زندگی زناشویی را ادامه دهد به صورت طلاق عاطفی است.

دوستی

اگر هم رابطه زیستی و اجتماعی هنوز هم بین آنان حفظ شود اما بهترین جزء ازدواج كه رابطه عاطفی باشد از دست رفته است. این عشق و عاطفه كه چون سپری ازدواج را در برابر دشواری‌ها و ناملایمات حفظ می‌كرد اكنون وجود ندارد بنابراین از این پس هر دشواری و مانع جزیی، تداوم می‌یابد، روی هم جمع می‌شود و دیواری بین زن و مرد ایجاد می‌كند كه بر رابطه زیستی و اجتماعی آنان هم اثر گذارد و زن و شوهر را از دیگر جهات هم جدا می‌كند.

زن و شوهری كه به یاری اعتماد و دوستی هم نیرو می‌گرفتند و مشكلات زندگی را به هیج می‌انگاشتند، از این پس همه نیروی خود را باید صرف حل تعارض‌های زناشویی كنند. دیگر نیرویی برای آنان نمی‌ماند. خسته و افسرده و دلتنگ می‌شوند. شریك بی‌وفا افسرده و نادم است و می‌كوشد آب رفته را به جوی باز آرد اما به گفته انوری:

گیرم كه آب رفته به جوی باز آید

ماهی مرده را چه سود كند

ریشه بسیاری از طلاق‌ها، بی‌وفایی شریك زندگی است و این خطایی است كه نه از سوی زن و نه از سوی مرد بخشوده نمی‌شود هر چند بكوشند چنین كنند. تنها راه، پیشگیری است.

بخش خانواده ایرانی تبیان


منبع : ایران

مقالات مرتبط :

چرا برخی زوج ها ،درمانده می شوند؟

رد پای یک زن

چگونه شوهرم را بازگردانم؟

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.