تبیان، دستیار زندگی
عععع
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

می دونی با خودت چند چندی؟


هویت یکی از بحث‌های مهم در دوران جوانی است. جوانی که به هویت درستی نرسیده باشد نمی‌تواند آینده‌ی مطمئنی را برای خود رقم بزند. پس خواندن این مقاله را به جوانان توصیه می‌کنیم.

هنوز از گرد راه نرسیده، می‌ایستد و زول می‌زند به چشم‌هایم و می‌پرسد : «می دونی من کیم؟ »، «می دونم تو کی هستی؟ »، «می دونیم او نا چه جوری‌اند؟ » .

علامت سوال‌های بالای سرش را پاک می‌کنم و از دلتنگی هایم می‌گویم : اینکه چقدر منتظرت بودم؛ اینکه کاش زودتر می‌آمدی؛ اینکه حالا که اومدی، خوش آمدی!

اینکه معلوم شود «که هستیم و چه کاره ایم! »، یعنی پیمودن نصف بیشتر راه؛ یعنی رسیدن؛ یعنی:

به قول مرحوم قیصر امین پور

موجیم و وصل ما، از خود بریدن است

ساحل بهانه‌ای است، رفتن رسیدن است

بحران هویت

«هویت» را سازمان درونی و خودجوشی از باورها، تجارب و انگیزه‌ها می‌دانند. به اعتقاد «مارسیا» 4 نوع هویت وجود دارد که هرکدام از آدم‌ها در هر مرحله از زندگی‌شان، جزء یکی از این گروه‌ها هستند:

ساحل آرامش

اولین نوع، «هویت کسب شده یا در راه تحقق» می‌باشد. افرادی که بحران هویت را پشت سر گذاشته‌اند و در آرامش به سر می‌برند، در این گروه جای می‌گیرند. این افراد تعهدات لازم را پیدا کرده‌اند و به گروهی از ارزش‌ها و اهداف پای بند هستند. این افراد از رشته‌ی تحصیلی، شغل، ازدواج و خانواده‌ی خود راضی‌اند و کمتر اتفاق می‌افتد دچار سردرگمی و تشویش شوند؛ چون تکلیف خودشان را با زندگی مشخص کرده‌اند و به خوبی می‌دانند : «چند چند هستند».

* این افراد همیشه از احساس سلامت روانی برخوردارند، در کارها خودمختاری دارند و کمتر تابع روش و نظر دیگران می‌شوند، اغلب شوخ طبع و خنده رو هستند، انعطاف پذیری بالایی دارند، و در طول زمان از احساس یکسانی برخوردار هستند و دچار تضاد و تعارض عقیده نمی‌شوند.

 هر چه شما بگویید!

دومین نوع را «هویت پیش رس یا ضبط هویت» می‌نامند. این افراد در هیچ دوره از زندگی‌شان چیزی به نام «بحران» را تجربه نکرده اند. این‌ها نسبت به اهداف و ارزش‌هایی احساس تعهد می‌کنند که یک فرد مقتدر مثل والدین، رهبران مذهبی یا معلمان برای آن‌ها برگزیده‌اند. این افراد همه چیز را چشم و گوش بسته می‌پذیرند، فقط به این علت که «پدر» گفته است، یا «فلان استاد» گفته است. اگر به او بگویند باید رشته‌ی پزشکی را انتخاب کنی قبول می‌کند. اگر بگویند صلاح تو در این است که با این فرد ازدواج کنی، دیگر کاری به کار «حرف دل» و «خواسته‌ی خود» و این‌ها ندارد. می‌پذیرد، چون یک مرجع قدرتمند این را تشخیص داده است. اغلب این افراد شغل پدرشان را دنبال می‌کنند و جسارت یک قدم فراتر از شرایط موجود را به خود نمی‌دهند.

* این افراد بدون اینکه گزینه‌های دیگر را بررسی کنند، یک «هویت حاضر و آماده» را بی هیچ شک و گمان می‌پذیرند و جالب این جاست که سخت بدان پای بند هستند.

* افراد متعصب در این گروه جای دارند. تعصبات قومی و مذهبی در این افراد به شدت وجود دارد.

* افرادی که وابستگی شدید به خانواده دارند و کمتر روی پای خود می‌ایستند، جزء این گروه هستند.

* جوانان یا نوجوانانی که هویت ضبطی دارند، به شدت می‌ترسند افرادی که برای عزت نفس و محبت به آن‌ها وابسته هستند، طردشان کنند.

* گروهی از این افراد جذب فرقه‌ها و گروه‌های افراطی شده و چشم و گوش بسته راه و رسمشان را می‌پذیرند.

* در ضمن این افراد، به شدت قانون مدار و تابع نظم و قانون‌های خشک و مطلق می‌باشند.

* با تمام این شرایط، جالب است بدانید که این افراد احساس خوبی از زندگی دارند و از شرایط خود احساس رضایت می‌کنند؛ چون نه بحرانی داشته‌اند و نه بحرانی خواهند داشت.

افرادی که هویت معوق دارند، بسیار رقابت طلب و مضطرب هستند. افراد پرحرف و پرچانه در این گروه قرار دارند. این افراد بسیار «زنده دل» هستند و تمایل به برقراری روابط صمیمانه با دیگران دارند

به دنبال «خود»

نوع سوم از هویت چهارگانه‌ی مارسیا، «هویت معوق، وقفه یا خویشتن یابی» است. این افراد در عین «بحران» به سر می‌برند. هنوز به یکسری تعهدات قطعی نرسیده‌اند و مدام در حال کاوش و جستجو به سر می‌برند. این افراد به همه چیز شک می‌کنند و مدام در حالت تردید به سر می‌برند. هیچ چیز را برخلاف گروه دوم، چشم و گوش بسته نمی‌پذیرند؛ ولی هنوز هم به آرامشی که وصفش را در مرحله اول گفتیم، نرسیده‌اند. این افراد مدام در حالتی دوگانه به سر می‌برند.

این افراد هنوز نمی‌دانند با خودشان چند چند هستند. مثلاً هم رشته‌ی پزشکی را دوست دارند، هم عاشق مهندسی ساختمان هستند، هم خود را در لباس وکالت می‌بینند.

این افراد هنوز معیارهای مشخصی برای ازدواج ندارند. مثلاً هم می‌گویند : «زیبایی یا ثروت، خوشبختی نمی‌آورد»، هم به دنبال زن زیبا یا شوهر پولدار می‌گردند.

افرادی که هویت معوق دارند، بسیار رقابت طلب و مضطرب هستند. افراد پرحرف و پرچانه در این گروه قرار دارند. این افراد بسیار «زنده دل» هستند و تمایل به برقراری روابط صمیمانه با دیگران دارند.

بی خیال همه چیز!

بحران هویت

آخرین نوع و بدترین حالت، «پراکندگی هویت، ابهام هویت یا هویت مغشوش» نام دارد. این افراد نه بحرانی داشته‌اند، نه خواهند داشت، و نه تابع بی چون و چرای مراجع قدرت هستند. این افراد به ارزش‌ها و اهداف پای بند نیستند و برای رسیدن به آن نیز هیچ تلاشی نمی‌کنند. هیچ شک و تردید و کاوشی به مسائل ندارند. این افراد اصول خاصی را نمی‌پذیرند و پیروی هیچ مسلک و قانونی نیستند.

افرادی که مدام احساس بی رضایتی و ناخرسندی از زندگی می‌کنند در این گروه قرار دارند. این افراد توان برقراری روابط صمیمی با اطرافیان ندارند و اغلب تنها به نظر می‌رسند.

افرادی که هویت پراکنده دارند، بسیار سطحی و ناپخته عمل می‌کنند و معمولاً خود را به دست سرنوشت و شانس می‌سپارند. این افراد در مقابل نا توانایی‌های خود می‌گویند : «سرنوشت من همین است، پیشانی‌ام بلند نیست، در زندگی شانس ندارم، قسمت همین است، ...» .

بین این افراد نگرش «برایم مهم نیست» رواج دارد. اصولاً بی خیال همه چیز و همه کس هستند. مثلاً : اینکه رشته‌ی تحصیلی شان مطابق علایقشان هست یا نه! اینکه شغل قابل قبولی دارند یا نه! اینکه آینده‌ی روشنی پیش رویشان هست یا نه! اینکه افسرده‌اند یا نه! اینکه به خودکشی فکر می‌کنند یا نه! اینکه والدینشان در خانه‌ی سالمندان هستند یا نه! و ... این افراد چون تکلیفشان با زندگی مشخص نیست، دیگر هیچ چیز و هیچ کس برایشان اهمیت ندارد.

معتادان به مواد مخدر در این گروه جای دارند. اینان افرادی هستند که هم‌رنگ جماعت می‌شوند و قدرت گفتن «نه» را ندارند.

کلاهتان قاضی! شما جزء کدام گروهید؟ بحران را سپری کرده‌اید؟ در بحران به سر می‌برید؟ یا حال و حوصله‌ی این حرف‌ها را ندارید و اینکه حالا با زندگی «چند چند» هستید، خیلی هم برایتان مهم نیست؟

افرادی که هویت پراکنده دارند، بسیار سطحی و ناپخته عمل می‌کنند و معمولاً خود را به دست سرنوشت و شانس می‌سپارند. این افراد در مقابل نا توانایی‌های خود می‌گویند : «سرنوشت من همین است، پیشانی‌ام بلند نیست، در زندگی شانس ندارم، قسمت همین است، ...»

مقصر کیست؟

بحث «هویت»، بسیار پیچیده و مبهم است و از زوایای مختلف می‌توان بدان پرداخت. اما حال بر آنیم تا در ادامه‌ی مقاله، هویت یابی را از «درون» به «بیرون» بکشانیم و گریزی کوتاه به مباحث مربوط به «عدم هویت یابی جوانان» بزنیم :

دکتر فرهنگ ارشاد در مورد این مسئله می‌گوید: نسبت قابل توجهی از جوانان در ارزیابی خود و تصور از هویت خویشتن، وضعیت نابسامان جامعه را در ذهن خود تصویر کرده و احساس می‌کنند، در حالتی از گسستگی بین خود و جامعه قرار دارند.

این احساس نابهنجاری که عمدتاً اقتصادی است، متأثر از عوامل فردی، خانوادگی، اجتماعی، نگرش‌ها، حالات سردرگمی، بدبینی و بی‌اعتمادی در جوانان است.

وی با اشاره به پژوهشی که به سفارش وزارت کشور در مورد شیوع احساس بی هنجاری در جوانان تهرانی صورت گرفته است، می‌گوید: تحقیق انجام شده روی نمونه 500‌نفری از جوانان تهرانی با میانگین سنی 21‌سال در سال 1380 بیانگر وضعیت آنومیک در 3 حوزه نظام اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است:

طبق یافته‌های این پژوهش، گسترده‌ترین دامنه نابهنجاری در جمعیت جوان ما مربوط به شرایط اقتصادی است. مانند نگرانی از به دست آوردن شغل مناسب و نگهداری آن، کسب درآمد و تهیه‌ی امکانات یک زندگی آبرومند.

دکتر ارشاد ادامه می‌دهد: تحقیق دیگری که در میان جوانان 15 تا 29 ساله ساکن تهران انجام شده، گویای این واقعیت است که احساس آنومی و بی‌هنجاری (بحران هویت) در جوانانی قوی‌تر است که خانواده آنان متعلق به طبقه پایین جامعه بوده و با افزایش درآمد از احساس آنومی آنان کاسته می‌شود.

سرور حاجی سعید

بخش خانواده ایرانی تبیان


مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.