تبیان، دستیار زندگی
سفری بزرگ در راه است ،سفری مهم و حساس که می تواند زندگی مرا دگرگون کند ،سفری حیاتی که نمی توان بدون راهنما در آن قدم گذشت و آن را آغاز کرد .
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : امین ادریسی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

رمضان سفری به اعماق معنویت

قرآن


سفری بزرگ در راه است، سفری مهم و حساس  که می تواند زندگی مرا دگرگون کند، سفری حیاتی که نمی توان بدون راهنما در  آن قدم گذشت و آن را آغاز کرد .

کوله بار خود را از دو ماه پیش آماده کرده ام و هر روز در انتظار شروع این سفر هستم، سفری که ماجراهای زیادی در آن قرار است اتفاق بیفتد، سفری هیجانی و پر از خاطره .

وسائل خود را درون کوله بارم جمع کرده ام و آماده سفر هستم،  اما یک چیز را ظاهرا فراموش کردم بله درست است، قرآن کریم این راهنمای سفر را که در جای جای این سفر به آن احتیاج دارم.

ابتدای سفر بود و با خودم گفتم که اجازه بده که قرآن تو را راهنمایی کند و به همین جهت قرآن را باز کردم

این آیه شریفه را مشاهده کردم که می فرمود:

(وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلاَّ رِجالاً نُوحی‏ إِلَیهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرى‏ أَ فَلَمْ یسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَینْظُرُوا كَیفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَیرٌ لِلَّذینَ اتَّقَوْا أَ فَلا تَعْقِلُونَ: و پیش از تو [نیز] جز مردانى از اهل شهرها را -كه به آنان وحى مى‏كردیم- نفرستادیم. آیا در زمین نگردیده‏اند تا فرجام كسانى را كه پیش از آنان بوده‏اند بنگرند؟ و قطعاً سراى آخرت براى كسانى كه پرهیزگارى كرده‏اند بهتر است. آیا نمى‏اندیشید؟)(یوسف: 109)

فهمیدم که باید سفر کرد و نباید مدام در یک جا و یک مکان ماند، اما سفر من یک سفر مادی نبود، سفری معنوی به اعماق موفقیت بود که هر منزل آن می تواند  دروازه ای  از موفقیت را به روی من باز کند.

با توکل به خداوند متعال سفر را شروع کردم و شکرگزار خالق یکتا بودم که به من توفیق داد تا در این مسافرت پر ماجرا قدم بگذارم و با بقیه دوستان بتوانم به اعماق موفقیت سفر کنم .

ابتدای راه بود و نمی دانستم چه کاری باید انجام بدهم و به همین خاطر دوباره قرآن کریم را باز کردم برایم جالب  بود و  با خوشحالی وصف نشدنی و قطرات اشک این آیه را مشاهده کردم که می فرمود:

«شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَیناتٍ مِنَ الْهُدى‏ وَ الْفُرْقانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْیصُمْه»؛ ماه رمضان [همان ماه‏] است كه در آن، قرآن فرو فرستاده شده است، [كتابى ] كه مردم را راهبر، و [متضمّن‏] دلایل آشكار هدایت، و [میزان‏] تشخیص حق از باطل است. پس هر كس از شما این ماه را درک كند باید آن را روزه بدارد .( البقرة :  185)

هنوز چند کیلومتری از سفر آغاز نشده بود که فهمیدم خبری جدید در راه است خبری که می تواند ما را به اعماق موفقیت نزدیک تر کند و سرعت ما را برای رسیدن به موفقیت صدها برابر کند .

خداوند گوید روزه برای من است و من پاداش آن را می دهم و روزه دار، دو خوشحالی دارد وقتی افطار کند خوشحال می شود و همین که خدا را دیدار کند او را پاداش دهد باز خوشحال می شود.

شب بود و همه جا تاریک و من در حال فکر کردن بودم که ناگهان صدایی  توجه مرا به خود جلب کرد، صدایی که با شنیدن آن تمام وجودم از شدت خوشحالی به لرزه افتاد و آن صدای مردی بود که در دل آن شب تاریک می خواند:

(اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ بَهاَّئِکَ بِاَبْهاهُ وَکُلُّ بَهاَّئِکَ بَهِىُّ؛ خدایا از تو خواهم از درخشنده ترین مراتب درخشندگیت و همه مراتب آن درخشنده است خدایا از تو خواهم به تمام مراتب درخشندگیت

اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ جَلالِکَ باَجَلِّهِ وَکُلُّ جَلالِکَ جَلیلٌ ِ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِجَلالِکَ کُلِّهِ: خدایا از تو خواهم از باشوکت ترین مراتب جلالت و تمام مراتب جلال تو شوکت مند است خدایا از تو خواهم به همه مراتب جلالت)

باورم نمی شد که دوباره و بعد از گذشت یک سال، می توانم سفری پر ماجرا را آغاز کنم ولی خواه ناخواه سفر در حال شروع شدن بود و من نیز توفیق داشتم که یکی از مسافران این سفر باشم و از این جهت خوشحال بودم، چرا که  خیلی ها گرمی هوا را بهانه می کردند و قدم در این سفر پر ماجرا نمی گذاشتند اما آنها غافل بودند که:

رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: روزه گرفتن در هوای گرم، جهاد کردن در راه خداست. (میزان الحکمه، ج5، ص473)

ماه مبارک رمضان

خوشحال بودم که  من نیز جزء کسانی بودم که برای این جهاد انتخاب شده بودم، مسافرت راحتی نبود اما خوشحالی و شادمانی در سرتاسر این سفر موج می زد چرا که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود :

خداوند گوید روزه برای من است و من پاداش آن را می دهم و روزه دار، دو خوشحالی دارد وقتی افطار کند خوشحال می شود و همین که خدا را دیدار کند او را پاداش دهد باز خوشحال می شود.(نهج الفصاحه، ح772)

سفری به اعماق موفقیت آغاز شده بود که با هر قدم صدها کیلومتر به موفقیت نزدیک تر می شدم . آرامشم را از دست داده بودم و اضطراب تمام وجودم را فرا گرفته بود که با شروع این سفر دوباره تمام وجودم را آرامش فرا گرفت چون راهنمای این سفر از قبل به ما فرموده بود که : روزه و حجّ آرامش‌دهنده قلوب آدمیان است. (امالى طوسى، ص 296، ح 582)

قبل از سفر نمی دانستم که دعایم مستجاب می شود یا نه، ولی با شروع این سفر موفقیتی دیگر برای من به وجود آمده بود و آن اینکه دعایم مستجاب بود و چه موفقیتی بالاتر از این که انسان مستجاب الدعوه شود:

قال ابوالحسن: دعوةالصائم تستجاب عند افطاره.: امام رضا (علیه السلام) می‌فرماید: دعای روزه‌دار هنگام افطار به اجابت می‌رسد. (بحارالانوار، ج 96، ص 252)

از این جهت خوشحال بودم، چرا که  خیلی ها گرمی هوا را بهانه می کردند و قدم در این سفر پر ماجرا نمی گذاشتند اما آنها غافل بودند که :

رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: روزه گرفتن در هوای گرم، جهاد کردن در راه خداست .

شرائطم برای ازدواج مهیا نبود و از طرفی شیطان نیز مدام  من را برای انجام گناه وسوسه می کرد ولی با شروع این سفر تمام این وسوسه ها تمام شد و دیگر با اطمینان بیشتری قدم بر می داشتم و از وسوسه های شیطان هراسی نداشتم چرا که پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) فرمود:

«یا معشر الشباب ان استطاع منكم الباءَةُ ـ ‌فلیتزوّجُ، فانّه اَغضُّ للبصَر و اَحصنُ للفرج و من لم یستَطِعْ فعلَیه بالصوم »؛ ای گروه جوانان! كسی كه از شما توانایی بر ازدواج داشته باشد، ازدواج كند، زیرا ازدواج سبب می‌شود كه از نوامیس مردم چشم فرو بندد و دامان خویش را از آلودگی به بی‌عفتی حفظ كند و كسی كه توانایی بر ازدواج ندارد، روزه بگیرد.(مستدرک الوسائل، ج 14، ص 149)

سفر ادامه داشت تا اینکه دوباره قرآن کریم را باز کردم و آیاتی را مشاهده کردم که نشان از آن داشت که سفر به جای حساس و مهم خود رسیده است و باید بیش از گذشته حواسم را جمع کنم:

لَیلَةُ الْقَدْرِ خَیرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ .تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ: شبِ قدر از هزار ماه ارجمندتر است. در آن [شب‏] فرشتگان، با روح، به فرمان پروردگارشان، براى هر كارى[كه مقرّر شده است‏]فرود آیند؛(القدر:3- 4)

شب هایی را در پیش داشتم که می توانستم موفقیت و خوشبختی خود را از خداوند دریافت کنم  و به همین جهت قدردان این شب ها بودم و از آنها نهایت استفاده را کردم .

به این سفر عادت کرده بودیم که ناگهان صدای  آن فرد دوباره تمام فضا را در بر گرفت که با صوتی زیبا و شنیدنی می خواند:

(اَللّهُمَّ اَهْلَ الْکبْرِیاءِ وَ الْعَظِمَة وَ اَهْلَ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ اَهْلَ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ اَهْلَ التَّقْوی وَالْمَغْفِرَةِ اَسْئَلُک بِحَقِّ هذَا الْیَوْمِ الَّذِی جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمینَ عیداً وَ لِمحَمَّد صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاً وَ کرامَةً وَ مَزیداً اَنْ تُصَلِّی عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ اَنْ تُدْخِلَنِی فی کلِّ خَیْر اَدْخَلْتَفیهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّد وَ اَنْ تُخْرِجَنی مِنْ کلِّ سُوء اَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّد صَلَواتُک عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُک خَیْرَ ما سَئَلَک بِهِ عِبادُک الصّالِحُونَ وَ اَعُوذُ بِک مِمّا اسْتَعاذَ مِنْهُ عِبادُک الْمـُخْلَصُونَ)

با شنیدن این جملات زیبا از طرفی ناراحت بودم که چرا این سفر به این زودی به اتمام رسید و از طرفی خوشحال بودم که توانسته ام تا پایان این سفر دوام بیاورم و آن را تمام  کنم چون  می دیدم افرادی را که به خاطر عدم حضور در این سفر پشیمان بودند و حسرت و اندوه تمام وجود آنها را فرا گرفته بود .

امین ادریسی

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.