تبیان، دستیار زندگی
گاهی جوزدگی مقدمه‌ای برای هدایت است. یعنی ظاهرش جوزدگی است، باطنش جوزده نیست. مثلاً حضرت ابراهیم آمد برود دید یک عده‌ای ستاره پرست هستند. گفت: «هذا رَبِّی» این ستاره رب من هم هست، پروردگار من هم هست. وقتی هوا روشن شد، ستاره‌ها پیدا شدند، گفت: ای بابا! این
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قرآن درباره جوگیرها چه می‌گوید؟

قرآن

(درس‌هایی از قرآن، استاد قرائتی، مورخه‌ 15/02/90)


گاهی وقت‌ها ما گیر در خودمان است. یک کسی آمد گفت: آقای قرائتی من به راننده گفتم نگه دار نماز بخوانم. نگه نداشت نماز من قضا شد. گناه کردم؟ گفتم: بله. گفت: من که گفتم نگه دار. گفتم: چطور گفتی؟ گفت: رفتم گفتم آقای راننده یک جایی نگه دارید نماز بخوانم. گفت: بنشین صدایت می‌زنم. ما نشستیم صدا نزد. گفتم: اگر چمدانت می‌افتاد چه می‌کردید؟ می‌گفتی: آقای راننده لطفاً نگه دارید چمدان من افتاد. نگه دار! نگه دار! چه... چمدانم افتاد. (با بیان حرکت) (خنده حضار) گفتم: آن غیرتی که برای چمدانت داری برای نماز نداری. گیر در خودت است. شما برای چمدانت نعره کشیدی، برای نماز نعره نکشیدی.


بسم الله الرحمن الرحیم. موضوع بحث ما خیلی بحث خوبی است، اگر گوش بدهید به اندازه‌ی یک کلاس دانشگاه انشاء الله چیزی گیرتان می‌آید. جوزدگی، هضم شدن، افرادی که هضم می‌شوند. خطراتش، هشدارهایش، انواع جو زدگی، وظیفه‌ی ما، خطرات جو زدگی.

من سفرهای آمریکا، کانادا، اروپا خیلی رفتم. هندی‌ها لباسشان را حفظ کردند، اما ایرانی‌ها تا می‌آیند چند تا بی‌حجاب می‌بینند، یک مرتبه حجابشان وا می‌رود. یعنی ایرانی مثل مقوا شده، هندی همان لباسی که دارد دارد. این جو زدگی شده است. ما خیلی کمالات داریم که از خیلی کشورها بهتر است، اما بعضی از افراد ما وا می‌روند. همه به هم می‌گویند: مرسی، این هم می‌گوید: مرسی! نمی‌فهمند مرسی یعنی چه. چون همه می‌گویند: مرسی، این هم می‌گوید: مرسی! یعنی حاضر نیستیم این ادبیات ما، ژست ما، مد... این مدهایی که عوض می‌شود یک رقم جو زدگی است. ادبیات، پوشیدن لباس، فکر، انواع جو زدگی‌ها، بعد وظیفه‌ی ما در برابر جو زدگی، الگوها، این چهار تا بحث را انشاء الله برایتان فشرده در 25 دقیقه بگویم.

1- جوزدگی، عامل انحراف فکری

اما خطرات، جو زدگی عامل انحراف است. خدا به پیغمبرش می‌گوید: «وَ إِنْ تُطِع»، اگر اطاعت کنید. بقیه‌اش را هم شما معنا کنید. «أَکْثَرَ» یعنی چه؟ «مَنْ فِی الْأَرْضِ» یعنی چه؟ «وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْض» اگر از بیشتر مردم، پیروی کنی ببینی اکثر چه می‌گویند، جو چطوری است، اگر خواسته باشید دنبال جو و جامعه بروید «یُضِلُّوکَ» (انعام/116) ضلالت، تو را منحرف می‌کند. چون آدم جو زده هویت ندارد. امیرالمؤمنین برای بی‌هویتی جو زده‌ها می‌گوید: «یَمِیلُونَ مَعَ کُلِّ رِیحٍ» (بحارالانوار/ج1/ص187) با هر بادی می‌روند. حزب باد هستند.

باد از اینطرف می‌آید و از این طرف می‌رود. قدیم حمام‌ها لنگ داشت، حالا دیگر شرت می‌پوشیم. قدیم حمام‌ها لنگ داشت، این لنگ هر ساعتی دور پای یک نفر بود. بعضی از آدم‌ها لنگ هستند، مکتبشان هم لنگیسم است. هر ساعتی دور پای یک نفر هستند. آدم‌های جو زده نگاه می‌کنند امروز فضا این است، در آن فضا شنا می‌کنند. فردا فضا طور دیگری است، جو زدگی... «یَمِیلُونَ مَعَ کُلِّ رِیحٍ»

یک چیزی برای جوزدگی بگویم. به موسی خبر دادند که فرعون می‌خواهد تهاجم نظامی کند، یارانش را برداشت و به دریا رسید. جلویش آب و پشت سرش فرعون... چه کند؟ اطرافیانش وحشت کردند. موسی گفت: خدا با ما است. من مأمور هستم که... خدا به موسی گفت: «اضْرِب»، «اضْرِب» یعنی چه؟ «اضْرِبْ بِعَصاکَ الْبَحْر» (شعرا/63) بحر هم یعنی... عصایت را به دریا بزن. آبها روی هم سوار می‌شود، کف دریا خشک می‌شود، رد شو. وقتی گذشتند، فرعون هم که آمد فکر کرد برای او هم خشک است. فرعون که رفت، آبها روی هم سوار شد و فرعون و دار و دسته‌اش «فاغرقناه و جنوده» خودش و سربازانش با هم غرق شدند. موسی که دریا را کنار زد و نجات پیدا کردند، رفتند آن طرف آب یاران موسی دیدند یک مجسمه است و مردم دارند پای مجسمه عبادت می‌کنند. حالا قرآن می‌خوانم شما معنا کنید... «یا مُوسَی» ای موسی! «اجْعَلْ لَنا إِلهاً» ما هم یک خدای بتی می‌خواهیم. «کَما لَهُمْ آلِهَةٌ» (اعراف/138) همینطور که اینها یک مجسمه دارند یک مجسمه هم به ما بده. ببین چقدر آدم بی‌هویت است. الآن با چشمشان دیدند که به خاطر خداپرستی اینها را از آب نجات داد. اما آن طرف آب دوباره فضا را دیدند و عوض شدند. این آیه برای جو زدگی است. «اجْعَلْ لَنا إِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَةٌ»...بد فرجامی... پس اینها را بنویسم. ممکن است کسی پای تلویزیون بنویسد. خطراتش چه بود؟

1- انحراف، قرآن می‌گوید: «یُضِلُّوکَ»، «وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْض یُضِلُّوکَ» اگر تابع اکثریت باشی گمراهت می‌کنند.

2- ارتداد، آیه‌اش چه بود. آیه‌ی ارتداد این بود که «اجْعَلْ» قرار بده، «لَنا» برای ما، «إِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَةٌ»

3- بی‌هویتی، امیرالمؤمنین می‌فرماید: «یَمِیلُونَ» مایل می‌شوند، «مَعَ» یعنی چه؟ «کُلِّ رِیحٍ»، «ریح» یعنی باد. با هر بادی همینطور هستند. یعنی بی‌هویت هستند. از خودشان شخصیت ندارند. قرآن می‌گوید: «وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ» (مائده/51) هر کس کفار را دوست داشته باشد، خودش هم از کافرهاست. یعنی شما که مهر او در دلت است، «لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّون» (مجادله/22) نمی‌شود کسی مؤمن باشد و دشمن خدا را دوست داشته باشد. هر مسلمانی دشمن خدا را دوست داشته باشد، این مسلمان نیست. «اَشهَدُ اَن لا اله الا الله» می‌گوید. ظاهرش ظاهر اسلامی است، اما قرآن می‌فرماید: «وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ» هرکس از شما رهبران کفر، خط کفر را دوست داشته باشد، خودش هم به آنها ملحق می‌شود.

یکی از گفتگوی بهشتی‌ها و جهنمی‌ها این است که بهشتی‌ها از جهنمی‌ها می‌پرسند: «ما سَلَکَکُمْ فی سَقَرَ» (مدثر/42) چه شد جهنمی شدید؟ می‌گویند: به چهار دلیل یکی این است که گفتند: جو زده شدیم! «وَ کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضینَ» (مدثر/45) هرطور زدند ما هم همانطور رقصیدیم. نان را به نرخ روز خوردیم. خوب اینها خطراتش است

4- بد فرجامی ، یعنی بد عاقبت می‌شود. این انحراف از نظر فکری، پس این را می‌نویسیم، انحراف فکری، بی‌هویتی روانی، بی‌شخصیتی. سوم: بد فرجامی برای قیامت. بد عاقبت می‌شود.

قرآن حکیم

قرآن می‌گوید: بهشتی‌ها از جهنمی‌ها می‌پرسند: «ما سَلَکَکُمْ فی سَقَرَ» (مدثر/42) در قیامت گفتگو خیلی داریم، من این گفتگوها را در کتاب معاد جمع کردم. گفتگوی ما با خدا، گفتگوی ما با فرشته، گفتگوی ما با شیطان، گفتگوی ما با خوبان، گفتگوی ما با بدان، همه‌ی این گفتگوها هست. به شیطان می‌گوییم: خدا لعنتت کند، تو بودی! می‌گوید: «فَلا تَلُومُونی» به من فحش نده. «وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ» (ابراهیم/22) بر سر خودت بزن. من کاری نکردم. «إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُم» (ابراهیم/22) من دعوتت کردم آمدی. من چنین کردم: کیش کیش کیش... تو آمدی. نباید بیایی! من که تو را هُل ندادم. تو خودت ریشه‌ات خراب بود. من مثل باغبان هستم. باغبان درخت را که خشک نمی‌کنند. می‌آید اگر درخت خودش خشک شده، اره پایش می‌گذارد. تو خودت خشک بودی، بنزینی بودی من هم کبریت کنار تو آوردم. خودت بنزینی بودی. گیر در خودت بود.

گاهی وقت‌ها ما گیر در خودمان است. یک کسی آمد گفت: آقای قرائتی من به راننده گفتم نگه دار نماز بخوانم. نگه نداشت نماز من قضا شد. گناه کردم؟ گفتم: بله. گفت: من که گفتم نگه دار. گفتم: چطور گفتی؟ گفت: رفتم گفتم آقای راننده یک جایی نگه دارید نماز بخوانم. گفت: بنشین صدایت می‌زنم. ما نشستیم صدا نزد. گفتم: اگر چمدانت می‌افتاد چه می‌کردید؟ می‌گفتی: آقای راننده لطفاً نگه دارید چمدان من افتاد. نگه دار! نگه دار! چه... چمدانم افتاد. (با بیان حرکت) (خنده حضار) گفتم: آن غیرتی که برای چمدانت داری برای نماز نداری. گیر در خودت است. شما برای چمدانت نعره کشیدی، برای نماز نعره نکشیدی.

یکی از گفتگوی بهشتی‌ها و جهنمی‌ها این است که بهشتی‌ها از جهنمی‌ها می‌پرسند: «ما سَلَکَکُمْ فی سَقَرَ» (مدثر/42) چه شد جهنمی شدید؟ می‌گویند: به چهار دلیل یکی این است که گفتند: جو زده شدیم! «وَ کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضینَ» (مدثر/45) هرطور زدند ما هم همانطور رقصیدیم. نان را به نرخ روز خوردیم. خوب اینها خطراتش است.

انواع جوزدگی‌ها؛ جو زدگی گاهی اعتقادی است. عقیده‌اش به خاطر فضا عوض می‌شود. گاهی علمی است. گاهی اقتصادی است. گاهی سیاسی است. گاهی اجتماعی است. گاهی هم شکل‌های دیگر است.

گاهی جوزدگی مقدمه‌ای برای هدایت است. یعنی ظاهرش جوزدگی است، باطنش جوزده نیست. مثلاً حضرت ابراهیم آمد برود دید یک عده‌ای ستاره پرست هستند. گفت: «هذا رَبِّی» این ستاره رب من هم هست، پروردگار من هم هست. وقتی هوا روشن شد، ستاره‌ها پیدا شدند، گفت: ای بابا! این خدایی که گاهی پیداست و گاهی تحت تأثیر نور قوی‌تر قرار می‌گیرد این را رها کن. گفت: ماه خوب است. ماه درشت‌تر است. «هذا رَبِّی» ماه هم باز رنگش را باخت، گفت: «هذا رَبِّی» این «هذا أَکْبَر» (انعام/78) این بهتر است. وقتی غروب کرد، گفت: ببین اینهایی که یکبار پیدا هستند و یکبار پیدا نیستند، یکبار تحت تأثیر نور قوی‌تر قرار می‌گیرند و تحت تأثیر هستند، چیزی که تحت تأثیر است این به درد خدایی نمی‌خورد.  «لا أُحِبُّ الْآفِلین» (انعام/76) حضرت ابراهیم در جو قرار گرفت یعنی خودش را با جو ستاره پرست، با جو... با آن جوها آشنا کرد تا بعد آن‌ها را نجات بدهد.

مرد و زن

بعضی دخترها و پسرها فکرشان به هم نمی‌خورد. می‌گوید: ببین این زن انحراف‌هایی دارد. برویم من می‌خواهم دختر را بگیرم و هدایتش کنم. یا دختر می‌گوید: ببین این پسر یک غلط‌هایی دارد. مثلاً نماز نمی‌خواند. اهل شراب است. فکرش غلط است. من زنش می‌شوم این را در راه خواهم آورد. از کجا شما یک چنین قدرتی داشته باشی. نکند او تو را منحرف کند. گول نخورید. تو که می‌خواهی او را هدایت کنی، غیر از این دختر و پسری که عاشقش شدی، چند نفر منحرف را نجات دادی. در عمرت یک منحرف را نجات دادی؟ تو که عرضه نداری، یا سواد نداری، یا حال نداری، یا شیوه‌اش را بلد نیستی، هدایت کردن کار مشکلی است. هرکسی را باید یکطور هدایت کرد. یکجا قرآن می‌گوید: «قَوْلاً لَیِّنا» (طه/44) نرم بگو. یکجا می‌گوید «وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ» (توبه/73) غلیظ بگو. کجا نرم بگوییم، کجا... فرمول دارد. یک کسی گوشش درد می‌کرد، گفت: برو بکش. گفت: چرا؟ گفت: من دندانم درد می‌کرد، کشیدم. اِ... خوب دندانت را کشیدی، چه کار به گوشت دارد. این دختر و پسری که همدیگر را می‌خواهند، ولی گیر پدر و مادر یا گیر عقیده‌ی شخصی‌شان است که می‌گوید این دختر ملاک‌های قرآنی را ندارد. یا این پسر ملاک‌های قرآنی را ندارد. می‌گوید: خیلی خوب من فعلاً دوستش دارم.ازدواج می‌کنیم بعد در راهش می‌آورم. می‌گوییم: بیا! تا حالا کسی را در راه آوردی تا نفر دوم باشد. خیلی خطرناک است. گاهی انسان خودش سر خودش کلاه می‌گذارد.

امیرالمؤمنین می‌فرماید: «یَمِیلُونَ» مایل می‌شوند، «مَعَ» یعنی چه؟ «کُلِّ رِیحٍ»، «ریح» یعنی باد. با هر بادی همینطور هستند. یعنی بی‌هویت هستند. از خودشان شخصیت ندارند. قرآن می‌گوید: هرکس کفار را دوست داشته باشد، خودش هم از کافرهاست. یعنی شما که مهر او در دلت است، نمی‌شود کسی مؤمن باشد و دشمن خدا را دوست داشته باشد. هر مسلمانی دشمن خدا را دوست داشته باشد، این مسلمان نیست

3- الگوهای مقاومت در برابر جوزدگی

الگوهای مقاومت، 1- زن فرعون، زن فرعون جو زده نبود. نظام فرعونی، کاخ و باغ و پول و طلا و همه می‌گفتند: زنده باد فرعون. زن فرعون می‌گفت: لعنت بر فرعون! زن فرعون. اصحاب کهف، سحره‌ی فرعون...

امیرالمؤمنین جذب نشد. انشاء الله نجف بروید، زیارت حضرت علی(ع) یکی از جملاتی که شهادت می‌دهید این است که «لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ» (مائده/54) یعنی هرچه ملامت کنند تو از ملامت‌ها، فضای کربلا همه طرفدار یزید بودند. حر از وسط

قرآن

یزیدی‌ها این طرف آمد. همه رفتند دنبال خلیفه‌ی اول و دوم و نماز می‌خواندند. به بلال گفتند: اذان بگو. گفت: من اذان نمی‌گویم. من اذانی می‌گویم که پیشنمازش پیغمبر باشد. اگر پیشنمازش خلیفه‌ی اول باشد، من اذان نمی‌گویم. گفتند: آخر وقتی تو هستی و اذان نمی‌گویی حکومت ما به هم می‌خورد. مثل اینکه من در سر سفره بیایم، ولی غذا نخورم. خوب همه‌ی مهمانی به هم می‌ریزد. چون می‌گویند: ببین قرائتی آمد نشست ولی غذا نخورد. رفت شام، یعنی از مدینه به شام رفت برای اینکه عقیده‌اش را حفظ کند. برای آن کسی که نمی‌خواهد اذان بگوید، اذان نگوید. صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)

پسر یزید، شام همه یزیدی بودند. امام حسین را کشتند. سر امام حسین و خانواده را اسیر کردند و در شام آمدند. پسر یزید علیه یزید بود. پدر بد بود و یزید بود. پدر بزرگش معاویه بود، اما پسر یزید علیه یزید بود. اینها نمونه‌ها است.

مرحوم مدرس، رضاشاه گفت: از جان من چه می‌خواهی؟ گفت: جانت را می‌خواهم. می‌خواهم بمیری. امام در یکی از پیام‌هایش فرمود: اگر خمینی تنها هم بماند محال است که با آمریکا آشتی کند.

خوب می‌گویند وقتمان تمام شد. حرف‌هایم تمام نشد. یک دعا می‌کنم آمین بگویید. خدایا تو را به حق محمد و امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب و فاطمه و امام حسن و امام حسین و نه فرزند معصوم از ذریه‌ی امام حسین قسمت می‌دهیم ایمانی به ما بده که هیچ موجی ما را تغییر نده. کمتر از آنی ما را از راه مستقیم منحرف نکن. آنهایی که گول خوردند و غرق شدند و منحرف شدند، وسیله‌ی هدایتشان مرحمت، فراهم بفرما. این بخشی از بحث جوزدگی بود.

با تلخیص فراوان

بخش قرآن تبیان