خودسنجی با ترازوی قرآن
آنچه میخوانید سخنرانی آیت الله جوادی آملی (مدظلّه العالی) است که در نشستی با اساتید دانشگاه علوم پزشکی مشهد ایراد شده است.
همه ما، مخصوصاً شما اندیشوران مملکت، این رسالت را دارید که پیام اسلام را به جهان عرضه کنید. و ما موظّفیم جهانی بیاندیشیم و منطقهای عمل کنیم. هر اثر و علمی که شما داشته باشید، دنیا تشنه آن است و از آن بهره میبرد و این بهترین راه برای صدور فرهنگی و انقلاب فرهنگی اسلام است.
برای چنین هدف والائی باید ببینیم کمبود جهان چیست؛ اگر کسی بنا شد جهانی فکر کند و منطقهای عمل کند، باید ببیند کمبود جهان چیست؛ الآن دانشمندان جهان چه کم دارند ! چرا جهان آرام نیست و این بشر با داشتن همه امکانات علمی، به کجا میرود.
ضرورت عرضه بر ( میزان ) قرآن کریم
دستوری که به ما دادند این است که : خودتان را بر قرآن کریم عرضه کنید. عرضه بر قرآن، یعنی این ترازوست و وزنی دارد؛ شما موزون این ترازو باشید. در هر توزینی این 3 اصل لازم است؛
یکی داشتن میزان و ترازوی سالم، یکی داشتن وزن، سوّم اینکه ما موزون باشیم و خودمان را در قبال آن وزن در این ترازو بسنجیم.
فرمودند : خودتان را با قرآن بسنجید و بر قرآن عرضه کنید. بنابراین علم قرآن و درک مفاهیم قرآن به عنوان درک میزان، لازم است. برای اینکه ما میخواهیم خود را با یک ترازو بسنجیم؛ اگر ترازو را نشناسیم، وزن را نشناسیم، چگونه خودمان را ارزیابی میکنیم ؟!
پیوند ناگسستنی عقیده، اخلاق و عمل برای انسانها
وقتی به خدمت قرآن میرویم، میبینیم قرآن دو تا منظر و جهان بینی برای انسانهای مادی و الهی ترسیم کرده است. هر کس کاری را انجام میدهد، أعم از پزشکی یا غیر پزشکی؛ این کار مسبوق به اخلاق اوست و اخلاق او مسبوق به عقیده و جهان بینی اوست. یعنی عقیده و جهان بینی او، اخلاق او را ترسیم میکند؛ اخلاق او اعمال و رفتار و گفتار و نوشتار او را تدوین میکند.
اوّل عقیده است، بعد خلق، بعد عمل در قوس نزول؛ و در قوس صعود، انسان اوّل میبیند که عمل هست، این عمل استناد دارد به خلق، و آن خلق استناد دارد به عقیده.
عقیده هر کسی هم به دو عنصر محوری تکیه کرده است؛ یکی اصل علم است، یکی باور کردن آن معلوم.
علم یعنی نسبت محمول به موضوع، به اصطلاح تصدیق. این تصدیق را میگویند : عقد. در هر قضیهای یک گره ای بین موضوع و محمول میخورد. آن گره در فارسی به نام (است) است و در عربی به نام (هو). می گوییم : الف با است. این (است) یک گره ای است بین موضوع و محمول؛ و این قضیه و این حکم چون دارای آن گره است، لذا قضیه را اصطلاحاً میگویند: عقد.
فرمود : انسان هرگز از بین نمیرود؛ یا أیّها النسان انّک کادحٌ ألی ربّک کدحاً فملاقیه. تو به لقای خدا میروی، هرگز پوچ و تهی نخواهی بود. چنین انسانی با این عقیده که من هرگز از بین نمیروم، عالم، مدیر عاملی دارد، حساب و کتابی دارد؛ بر این اخلاق و بر این باور برنامه عملی اش را تدوین میکند و میگوید : قد أفلح من زکّاها، قد أفلح من تزکّی و مانند آن
پیدایش « عقیده » در انسان، محصول پیوند علم با جان
اگر کسی با برهان بین موضوع و محمول گره زد، این میشود عالم و دارای اندیشه. باید این اندیشه را به جان خود هم گره بزند، عصاره علم را با جان گره بزند، با این دلمایه بند کند تا بشود عقیده. اگر عقیده پیدا کرد، آنگاه عمل میکند؛ و امّا اگر عقیده پیدا نکرد ، میشود عالم بی عمل.
برای اینکه ما عقیده پیدا کنیم، عصاره علم را باید به جانمان گره مستعنف بزنیم؛ این عقد دوّم را میگویند : «عقیده». وقتی عقیده پیدا کردیم، آنگاه اخلاق مان در ظلّ این عقیده مان ترسیم میشود؛ اعمال مان در پرتو این اخلاق تدوین میشود.
تبیین جهان بینی ( مادی ) در قرآن کریم
قرآن کریم دو تا منظر، دو تا جهان بینی و دو تا عقیده را ترسیم میکند؛ بر اساس یک عقیده،اخلاق خاص و اعمال مخصوص ارائه میشود، بر اساس عقیده دیگر، اخلاق دیگر و اعمال دیگر ترسیم میشود. عدّه ای جهان بینی شان مادی
است. میگویند : هر موجودی مادی است، و چیزی که ماده نداشته باشد، مادی نباشد؛ موجود نیست. و سرّش آن است که اینها در معرفت شناسی، در تشخیص و اثبات فقط از راه احساس و تجربه کمک میگیرند. یعنی اگر چیزی را حس کردند با چشم مسلّح یا غیر مسلّح، تجربه مادی،آن را تأیید کرد؛ میپذیرند. و چیزی را که محسوس نباشد و تجربه مادی، آن را تأیید نکند، نمیپذیرند. میگویند : خرافه و افسانه و افیون است !
روی این منظر، انسان غیر از اینکه یک موجود مادی باشد، چیز دیگر نیست؛ جهان هم غیر از اینکه یک موجود مادی باشد، چیز دیگر نیست. هر انسانی با مرگ نابود میشود، آینده بشر جز پوچی چیز دیگر نیست؛ حساب و کتابی در عالم نیست؛ بعد از مرگ پاداش و کیفری نیست و مانند آن. این عقیده،اخلاق و اعمال خاص خود را به دنبال دارد؛ پیامش هم قد أفلح الیوم من استعلی 1 است. آنطوری که نمرود و فرعون سابق میگفتند، یا استکبار و صهیونیست فعلی میگویند. این شعار، برخاسته از آن خلق است، و آن خلق برداشته از آن جهان بینی و عقیده.
رد تفکّر و اعمال آلوده مادیون توسط قرآن کریم
قرآن کریم این را نقل میکند و ابطال میکند؛ میفرماید : برخی بر این باور باطلند که : " لا حیاتنا الدّنیا نموت و نحیا و ما یهل کنا لا الدّهر " 2. چون این باور را دارند که انسان همین بدنی است که در تالار تشریح دیده میشود، همین بدنی است که در اتاق عمل قطعه قطعه میشود و دیگر هیچ، قهراً مسئولیتی در کار نیست. اگر سعادتی هست، در مدار لذتهای حسّی و مادی است؛ و بعد از این نشئه، نشئه دیگری هم نیست. آن عقیده که در چند آیه کنار هم بازگو شد، محصولش این برنامه ستم باره است که قد أفلح الیوم من استعلی.
منظر توحیدی قرآن کریم نسبت به خلقت انسان و جهان
منظر دیگری که قرآن کریم نقل میکند و تأیید میکند، این است که : انسان و موجودات دیگر از دو جنبه ( ملک ) و ( ملکوت ) خلق شده اند؛ هیچ چیزی بدون هدف و بدون روح نیست، مخصوصاً انسان. فرمود : إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِن طِینٍ
3 که نشئه طبیعت اوست؛ فذا سوّیته و نفخت فیه من روحی4. چون این دارای روح مجرّد است، و یک مبدئی در عالم هست که :والله خلقکم و ما تعملون 5؛ آن میشود مبدأ فاعلی. آن مبدأ فاعلی شما را خلق کرده است و هرگز شما از بین نمیروید، بلکه نّما تنتق لون م ن دار لی دار.6
قرآن کریم میفرماید: انسان یک حقیقتی دارد که هرگز از بین نمیرود و آن جان اوست. و اعمال او به خلق او وابسته است، با رهبری اخلاق کار میکند و اخلاق او به امامت عقیده او،تدوین میشود. عقیده او، امام خلق اوست؛ هر کس اخلاقی دارد، بر اساس آن عقیده و جهان بینی است
پیروزی و موفقیّت در منظر انسان موحد
فرمود : انسان هرگز از بین نمیرود؛ یا أیّها النسان انّک کادحٌ ألی ربّک کدحاً فملاقیه 7. تو به لقای خدا میروی، هرگز پوچ و تهی نخواهی بود. چنین انسانی با این عقیده که من هرگز از بین نمیروم، عالم، مدیر عاملی دارد، حساب و کتابی دارد؛ بر این اخلاق و بر این باور برنامه عملی اش را تدوین میکند و میگوید : قد أفلح من زکّاها 8، قد أفلح من تزکّی 9 و مانند آن.
نمیگوید : هر کس اهل زد و بند بود، پیروز شد ! میگوید : هر کس وارسته بود، پیروز است. پیروزی و موفقیّت را از آن وارستگی و پرهیزگاری میداند. آن یکی پیروزی را در اثر زد و بند سیاست بازی و مانند آن میپندارد. آن شعار قد أفلح الیوم من استعلی، این شعار قد أفلح م ن تزکّی، قد أفلح من زکّاها، قد أفلح المؤمنون 10 و مانند آن را به دنبال دارد.
قرآن کریم میفرماید: انسان یک حقیقتی دارد که هرگز از بین نمیرود و آن جان اوست. و اعمال او به خلق او وابسته است، با رهبری اخلاق کار میکند و اخلاق او به امامت عقیده او،تدوین میشود. عقیده او، امام خلق اوست؛ هر کس اخلاقی دارد، بر اساس آن عقیده و جهان بینی است.
بخش قرآن تبیان
پی نوشت ها :
(1) طه / 64
(2) جاثیه / 24
(3) ص / 71
(4) ص / 72
(5) صافات / 96
(6) بحار الأنوار / 37 / 146
(7) انشقاق / 6
(8) شمس / 9
(9) أعلی / 14
(10) مؤمنون / 1